عجب عُمرا تموم شد
چه دور از هم حروم شد
چه خاطرات شیرینی که موند و ناتموم شد
حالا روزگار، پاییز و بهار
می گذره خبر نداریم
جز سپیدی موی تیره مون
انگار که سحر نداریم
خط به خط فلک
روی گونه ها
نقش رنج و غم کشیده
زندگی چنان ، اشک حسرتی
از دو چشم ما چکیده
من شکسته، تو شکسته
از گذشت عمر خسته
جای پای روزگار
روی گونه ها نشسته
تو نگاه تو
تو نگاه من
رنگ باوری نمونده، نمونده
دست زندگی
گرد حسرتی
روی چهره مون نشونده،نشونده
عجب عُمرا تموم شد
چه دور از هم حروم شد
چه خاطرات شیرینی که موند و ناتموم شد
◾️ 🎼 «رمانس عجب عمرا تموم شد در مایهی دشتی» - استاد اکبر #گلپایگانی
🎼 ویولن: اسدالله ملک
🎼 سنتور: فضلالله توکل
🎼 @SedayIrann
>>Click here to continue<<