TG Telegram Group Link
Channel: ✒رد_ قلم
Back to Bottom
Forwarded from رد_ قلم
باید به تو برگردم این ماضی اجباریست
این همهمه ها بی تو، یک ناله‌ی تکراریست

باید به تو برگردم، دل آواره‌‌ی ویرانیست
آنجا که تو هستی را میجویم و آبادیست

باید به تو برگردم، فردای جهان خالیست
تشویش به من، بی تو، آشوبی و طوفانیست


باید به تو برگردم، کشتی دلم راهیست
رود از قله فرود آمد، زیر قدمت جاریست


باید به تو برگردم، کی گفته شفایی نیست؟
بی تو دل من اینجا، خود منشا بیماریست

باید به تو برگردم، بازی جهان کافیست
این مرحله بگذشته، دوران "منم" فانیست

✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم

#امام_عصر علیه السلام
#یاصاحب_الزمان (عج)
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#دعا
#ماضی_اجباری

بی قرار ترین شب
التماس فرج

@Rade_ghalam
Forwarded from آيـنـہ | Aaayenehh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به وقت اولین سحر:

چشمانم را بسته‌ام، نمی‌خواهم با کلمات خرابش کنم، صدای نیایشی را می‌‌گویم که یک کوله بار خاطره است. چقدر زیبا تو‌ را می‌خواهد. یک سال گذشته از آخرین باری که شنیدمش، خواستن؟
قرار بود خواستن توانستن باشد
ولی این قرار مشروط بود و یادشان رفت در کم گویی و گزیده گویی جایش دهند.
کدام خواستن؟
ما هرچه کنیم، انسانیم، نه آن غولهای چراغ جادویی که با هزار ترفند روانشناسی دارند به خوردمان می‌دهند.
ولی، یک راز در گوشی وجود دارد، ما مخلوق یک خالقیم که خواستنش «کن فیکون» است.

با چشم‌های بسته دارم تکرارش میکنم: من از تو خواستم ... پس یقین میکنم این خواستن، خود توانستن است.

حالا می شود توانستن...
شد که می‌شود.
ولی آنچه می‌شود، در دست توست!
و دستان تو صاحب بهترین شدنی‌هاست...

به توکل نامت، خواستنت، بزرگیت
مینویسم
آری! خواستن توانستن است.

✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
سحر اول ماه مبارک #رمضان
التماس دعا

@Aaayenehh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به وقت دومین سحر

آدم ها اندازه دارند، هرچقدر هم که پز با ظرفیت بودنشان گولمان بزند. میدانیم کاسه ایست که در نهایت یک جا یا سر ریز می‌شود یا خالی، اندازه دارد دوست داشتنشان، دوست نداشتنشان، قد و بالایشان به اندازه خیلی از ادعایشان نیست، من هم نیستم!
گاه میشود میان معرکه ای میفهمی نیستی آنچه ادعا میکنی، نه هستی نه می‌توانی باشی.
پس نخواهید از کسی آرزویی را که در قد و قامتش نیست.
چون اول با خواستن کوچک شده ای
دوم به خاطر ناتوانیش او را کوچک کرده ای.

عوضش آن خواستنی ها را که دلتان با فکرش پرواز می‌کند بسپارید به دست کسی که بسیار شما هم برای دست دهنده اش کم است.

نگذارید آخر ماجرا بگوید چه شد چرخ هایت را زدی و کسی را نیافتی آمدی سراغم؟ شرمنده خداییش که هستیم کاش بیشتر نشود.

✍🏻ب. نظری منش #رد_قلم
#دعای_افتتاح #رمضان #جور_دیگر_باید_خواند #ماه_رمضان_مبارک

@Rade_ghalam
Forwarded from آيـنـہ | Aaayenehh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به وقت سحرگاه پنجم:

ما معصوم نیستیم
بدیهی است جانم، در کتابی خواندم، اگر یک روز کسی که دوستش داری به جایت زندگی کند و پندار کند که توست. بنظرت فردایش عاشقت خواهد ماند. نمی‌گویم‌ ما آدم های بدی هستیم. می‌گویم بالاخره روزی، ساعتی، دقیقه ای، بوده که خودمان هم نخواهیم آن فکر و آن گناه را به یاد آوریم.
ولی یک نفر هست که هزار تو در توی ذهن ما را الک می‌کند، می‌فهمد، خدا می‌داند چه خلق کرده و می‌داند ما با خلقش چه می‌کنیم ولی باز، به وقت کم آوردن ته ته وجود هرکسی دنبال کسی می‌گردد که رو به آن کمک بخواهد.
ما خوش شانسیم که در عین معصوم نبودن خدایی داریم، باور کن !
در این عصر بی خدایی، در این عصر ناخدایی، خوش شانسیم ما
که نه تنها باورش داریم.
می‌دانیم هیچ خلقی ، هیچ عشقی، هیچ محبتی تاب و تحمل آن منِ پنهانی را ندارد که او دارد. اویی که ‌می داند چه کرده ایم و باز
پناه است به وقت ترس و تنهایی...

زیبا فرمود:
هیچ مولایی بر بنده پستی ، شکیباتر از تو بر خودم ندیده ام

چه شیرین مولایی
چه شیرین ذکری

یاربِّ
یا ربِّ

✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#دعای_افتتاح #نجوا #جور_دیگر_باید_خواند

@Aaayenehh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پنجمین روز است و پنجمین سحر؛
زل زده ام به لیوان روی میز، چقدر آب بنوشم تشنه نخواهم ماند؟ چقدر سلام بدهم، تشنه نخواهم ماند؟ یک جرعه دیگر، سلام بر حسین(ع)
هرچقدر مینوشم تشنه ام...
هرچقدر بگویم تشنه ام...
تشنه ام ولی نه شبیه او، من تشنه ام به نگاه او.
او ولی؛ تشنگیش را به دیدار خدایش افطار کرده.
پس حق دارد اگر این خاکی تن من هوای خاک باران خورده دارد.
آری، سحر پنجم است. و من چشم هایم را، گوشهایم را، پاهایم را، هر آنچه از مخلوقیتم نشانه است. تشنه میگذارم.
تا شاید این تشنگی من را به عطشی برساند که حسینش در گودی گودال رسید. عطشی که افطارش دیدار خدای حسین(ع) باشد...
روزه مقبولی است به اندازه عمر عاشقان حسین (ع)

روزه روز پنجم به آرزوی عطش حسین(ع) نیت شد...
مگر قربه الی الله تر از او داریم؟

✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم

#یا_حسین (ع) #مادر #عطش #آب #خدا

@Rade_ghalam
Forwarded from رد_ قلم
قامت ببند ای شهر نماز آخرت را
برگیر از این ماذنه دیگر پرت را

خوش مینشید تیغ بر غم‌های حیدر (ع)
مسح جنون باید، نچرخانی سرت را

قامت ببند ای دل؛ سحر شد رستگاری
بر طاق عرش خوانی نماز دیگرت را

یک شب میان چاه با آن بغض گفتی:
این کوفیان ارزان فروشند حیدرت را

خونت به محراب نمازت چون وضو شد
قامت به عشق بستی، نمیخواهم غمت را

پیر غم یک کوچه و داغ از نگاهی
چیزی نمانده تا ببینی دلبرت را

دستی به دیواری نگیری، یاد او باش
آن وارث تنها به روی منبرت را

کوچه، عصای دست مادر ، قد او بود
حالا به بازویش گرفت زیر تنت را

تر میکند اشکی لب خشک کسی را
عطشان حسین است پس بخوان آب آورت را

زردی رویت، رنگ از رخسار او برد
لبخند زن؛ دیگر نترسان دخترت را

او اول راه، تمام عاشقی هاست
ارثیه دارد، آن کلام محشرت را
✍🏻ب‌.نظری منش #رد_قلم

رسید آن شب...
، #شب_نوزدهم
##شب_قدر
#امیرالمومنین علیه السلام
@Rade_ghalam
Forwarded from رد_ قلم
یک شب میان چاه با آن بغض گفتی:
این کوفیان ارزان فروشند حیدرت را

پیر غم یک کوچه و داغ از نگاهی
چیزی نمانده تا ببینی دلبرت را


◾️ب.نظری منش #رد_قلم
#شب_نوزدهم ...
@Rade_ghalam
Forwarded from رد_ قلم
صبر خدا سر آمد و حاجت حیدر به سر رسید
یکتا نگار حیدر کرار بر بصر رسید

لختی کنار بستر بیمار خود نشست
پهلو شکسته ای که ز داغش مرتضی شکست

از زردی رخش به سرخی چشم حسن رسید
ارثیه ی غریبی پدری، بر پسر رسید

چشمش به خاک چادر زینب عبور کرد
آغاز و پایان رهی را مرور کرد

حیدر که حال دلش رو به راه دید
تا کوثرش تنها نفسی قدر آه دید

دلشوره را گرفت و بر دست ماه داد
او را به بوی یاس کبودش به راه داد

از دست و دستگیری خلقی‌ بدو بگفت
اما ز قصه های نگفته، از عمو نگفت

تنها به اشک چشم دستش به دست داد
با یاد یاس بر ید عباس هر چه هست داد

چشمش که بست، رکن هدایت به فرش ریخت
یک سوز جانگداز، به هوایش ز عرش ریخت

افتاد بین سینه خلقی، امان گرفت
در چشم عاشقان، بدرخشید و جان گرفت

مرثیه شد ز فراقش زبان گرفت
آن ذکر شد که طی طریقش آسمان گرفت

قوت شد و به بازوی یک پهلوان گرفت
یک یا علی شد و به نوایش جهان گرفت

گر نا امید ز خلقی گو یا علی مدد
گر زخم خورده به عهدی گو یا علی مدد

با یاد نان خشک و نمک گو یا علی مدد
با اشک یاس و فدک گو یا علی مدد

✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#نوزدهم_رمضان
#امیرالمومنین (ع)

@Rade_ghalam
Forwarded from رد_ قلم
چه کنم کاسه صبریست که لبریز شده
علی از دیدن روی همگان سیر شده
سالها هم قدم کوچه ی تنهایی شد
علی از کوچه و دیوار و غمی پیر شده
بس کن ای زمزمه ی هرشب او در دل چاه
پاره شد این گره و بغض ،که زنجیر شده

پشت در کاسه ی شیری است ولی شیری نیست
شیر غرید ولی از نفسش سیر شده

یاکریمی که غم جفت خودش را دیده
سالها بود که بی بال زمین گیر شده
گریه کن شهر پر از ماتم و ای شهر بلا
بهر گریه به در خانه ی او دیر شده

✍🏻ب. نظرى منش #رد_قلم
#اميرالمومنين علیه السلام
#رمضان
#نوزدهم
@Rade_ghalam
Forwarded from رد_ قلم
مرد تنهایی که بار یک جهان با خود کشید
خم شد و غم هایِ عالم ریخت بر سجاده اش

در رکوعش بود راز یک جهانی سر به مهر
سجده کرد و می‌شکست اینبار، دل، پیمانه اش

سرخ شد محراب، از چشم به خون بنشسته اش
رستگاری پیشه کرد و تیغ شد شکرانه‌اش

عرش را بر هم زده عدلی که از نامش چکید
قطره ای از او و دریا ما، و دل دیوانه‌اش

همچو شمعی سوخت در کوفه، مدینه، در حجاز
آب شد شمعی به پای آتشِ پروانه‌اش

دود در چشمش نشست، آری ز زهر تیغ کین
فارغ از آنکه علی(ع) دیده‌. چه دود در خانه اش...

خاطرات تلخ و مردم تلخ و دنیا زهر بود
عشق دنیا، باب، امّا حیدرش، بیگانه اش

✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم

#شب_نوزدهم
#نوزدهم_رمضان #امیرالمومنین_حیدر (ع)
#حیدر_حیدر_اول_و_آخر_حیدر #یاحیدر (ع)
#یاعلی (ع) #فقط_حیدر_امیرالمومنین_است

@Rade_ghalam
Forwarded from رد_ قلم
لبخند زد، گذشت از کنارِ در،
نخ کش شده، کهنه عبایش ز آهِ در.

شاید بگفت: "عجب از مهر آخرت، عاشق شدی کنون به عبایم نگاه در!"

یک شبِ میان کوچه‌ی شهری شلوغ بود، حالا شلوغ گشته به مرغان سپاهِ در

دیر است، دل شکسته شد و آن سر شکسته بود.
این سرشکستگی؛ بُود آخر گناه در

آتش کشیده جهنم، بر دری هنوز، قاضی خداست، شاهد مولاست چاه و در

میرفت چون که نخواست بماند بیش از این علی(ع)،
آری سفید نشد آخر، بخت سیاه در

این تن ز جنگ و نبرد، زخمی، سرش نشد.
سر را به تیغ سپرده که شود خون، گواهِ در

دستش کشید ز دیوار و در که باز، بغض حسن(ع) شکست و نگاهش، به راه و در

بدبخت مردمان جهان، کوفیان شدند.
بعد از علی؛ یتیم شود این شهر در به در
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم

#کوفه
#امیرالمومنین (ع)
#شب_نوزدهم
#دعایم_کنید
#امام_علی (ع)
#محراب
@Rade_ghalam
Forwarded from رد_ قلم
امشب اگر آمد با او قهر می کنم.
نازم را می کشد، می شناسمش. همیشه بین دستهای بزرگ قویش، جایی برایم باز می کند. بلندم می کند و در آسمان می چرخاند.
من از بلندی می ترسم. ولی چشم هایش محکم می کند بند دلم را. من که می دانم چشم هایش بین آسمان هاست.
آخر، او راه آسمان را بهتر از زمین بلد است.

حالا که روی این تکه سنگ نشسته ام. دو روز است که نگذاشته ام مادر موهایم را شانه کند. قرار بود بیاید و خودش موهایم را ببافد. تا بحال بابایی دیده اید که انقدر خوب موی دخترش را ببافد؟
می گوید: دخترم کوچک که بود مادرش رفت، من موهایش را می بافتم مثل تو!
مثل من!

اصلا بگذار از خودش بپرسم: آهای آسمانی...
مثل من، دخترت هم روی تخته سنگی با موهای گره خورده نشسته؟ هر دو گوش به زنگیم که برگردی؟
من که می دانم تو آسمان را خوب بلدی بیا و از همان راه آسمانی برگرد. برگردی، قهر هم نمی کنم ولی قول بده نازم را بکشی.

مامان می گوید: تو خلیفه بودی!
خلیفه یعنی چی؟ تو هرچه بودی
بابای من بودی! خلیفه ها بابا می شوند؟
اصلا نکند دختر بدی بودم که رفتی! نکند دخترت تنها بود که نیامدی!
ولی من که امروز از دور دیدمش، وقتی کاسه ی شیر روی زمین افتاد. بغضش که شکست شناختمش! مثل من گریه می کرد وقتی آن شب دیر کردی. مثل من گریه می کرد و به من فهماند که این شب صبحی ندارد...
من با تمام بچه ها، من با دخترت اینجا ماندم.
مگر نگفتی آسمانی ها از زمین با خبرند. بیا و دخترت را بی خبر نگذار. بی طاقت تر از ماست...
راستی در آسمان، میان چشمهایت دیگر باران نمی بارد؟ خدا برایت کفش های نو بافته؟ آنجا دیگر نان خشک نخور!
یادت هست گفتم دلم برای بابا تنگ شده و تو گفتی: من هم کسی را دارم که دلتنگش هستم؟ نامت مرا یاد او می اندازد. آنجا که رفتی، او را دیدی؟
می گفتند سرت زخم شده که رفتی...
ولی من که می دانم تو رفتی چون دلت زخمی بود...
خداحافظ بابا.
من یادم نمی رود
روزی بابایی داشتم که علی (ع) بود، و امروز روزیست که علی (ع) شهید شد. این هایی که تو را نمی شناسند الکی فریاد می زنند خلیفه را کشتند...
تو علی(ع) بودی به خلیفه بودن چه حاجت ؟

دخترت فاطمه
کوفه ۲۱ رمضان ۴۰ هجری قمری

✍🏻ب‌.نظری منش #رد_قلم
#بابا
#امیرالمومنین علیه السلام
#بیست_و_یکم
#رمضان

@Rade_ghalam
Forwarded from رد_ قلم
دلم گرفته برایت
بابای همه...

#پدر
#امیرالمومنین علیه السلام
@Rade_ghalam
Forwarded from رد_ قلم
گرچه به پچ پچ ها کلامی نیست جز حیدر
در این جماعت هم غریبی نیست جز حیدر

این داغ تازه اول شبهای عالم بود
این شام غم را ماه‌تابی نیست جز حیدر

بر خاک کوچه، تربت پایش تیمم بود
دیگر چه خطبه؟ خطبه خوانی نیست جز حیدر

گم میشوند این مردمان آخر به دور از او
در این بیابان ها که راهی نیست جز حیدر

ابن زیاد است وارث این منبر و مسجد
لایق به آنید و زیادی نیست جز حیدر

یک روز می‌آید، که حاجت میشود آهش
آن روز به سوز سینه آهی نیست جز حیدر

دیوار و ماه و خاطرات سایه در جنگند
سایه به مهری، مهربانی نیست جز حیدر.

هرچه بلا آید به یکباره به خاک آید
هرچه کنند دیگر امانی نیست چون حیدر

چاه غمش در خود به آه و ناله میپچید
دیگر چه نجوایی صدایی نیست چون حیدر
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم

#چاه
#یاحیدر (ع)
#یتیم_شدیم تمام شد...
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#امیرالمومنین علیه السلام
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
@Rade_ghalam
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حدیث کوتاهی نیست
با همان حال پریشان
با همان حالت بی جان
سه جمله میگوید و والسلام
اصبغ! از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود:
خدا لعنت کند آنکس که با پدر و مادرش بد رفتاری میکند، خدا لعنت کند آنکس که از مولایش فرار میکند، و خدا لعنت کند آنکس که در حقوق زیر دستش ظلم میکند.
شرحش را خواست و فرمود:من و پیامبر پدران امتیم، من و پیامبر مولای امتیم من و پیامبر کارگذار امتیم پس هرکس به ما جفا کند، از ما فرار کند یا در حقوق ما ظلم کند. لعنت خدا را به جان خریده..."
وقتی خواندمش فقط یک جمله در ذهنم تکرار میشد: هرچه کردی، از پدرت فرار نکن...
امشب با دلی فراری
به ذکر افتاده ام:
پدرم تویی
پدرم تویی
پدرم تویی
مولای من!
آقای غریب زخم های تا همیشه باز
مثل همیشه پدری کن...
✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم

#پدرم_تویی #یاامیرالمومنین (ع) #پدر #شب_احیا #شب_قدر #شهادت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام

@Rade_ghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خب تمام شد، کیفمان را برداشتیم و داریم از پای سفره بلند می شویم. مهمان نوازیست که تا دم در همراهیمان میکنند. و بعد از آن ما میمانیم و هر آنچه از آن سفره مزه کردیم.
برای خودم می نویسم.
زیر دندانم مزه کرده اعتمادم به تو!
یک چیزهایی را سپردم در آن خانه و بیرون آمدم و حالا فقط حوصله میکنم.
که این میزبان فراموشکار نیست.
عیدی؟ راستش دلم میخواهد، خنده ای از ته دل، آرامشی در عمق جان، و ایمانی شیرین را هدیه بگیریم.
که حال خوش ما، وابسته است به حال خوش یکدیگر🌹
عیدتان مبارک #رد_قلم 🌿
#عید_فطر

@Rade_ghalam
HTML Embed Code:
2024/04/25 07:12:46
Back to Top