TG Telegram Group Link
Channel: فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
Back to Bottom
نامه سید مصطفی تاج‌زاده به مناسبت تولد همسرش
۱۵اردیبهشت ۱۳۹۰
#بازنشر

به نام خدا

همسر، هم دل و همراه عزیزم!

مقدر چنین بود که تو و من حلول سال نو را در اوین به نظاره بنشینیم و باوجود حداکثر یک صد متر فاصله هم دیگر را نبینیم! من البته هر روز در هواخوری یک ساعته خویش به ساکنان سلول‌های دو الف سلام می‌دادم و برای یار دلبندم طلب سلامت و صبر و رهایی می‌کردم.

هم گام استوارم!

تجربه انفرادی تو هم پیمان وفادارم مرا از تبیین بسیاری از مسائل بی‌نیاز می‌کند. به ویژه که تو نیز با همه وجود دیدی آنجا که هیچ کس نیست، خدا هست و با دست نوازشگر خود فرزندان تنها و بی‌پناه آدم را می‌نوازد، به درددل‌های آن‌ها گوش می‌دهد و نور امید و پیروزی و رستگاری را در قلوبشان زنده نگاه می‌دارد. در عین حال نمی‌توانم تأسف خود را ابراز نکنم از اینکه چرا باید کار نظام برآمده از مردمی‌ترین انقلاب بشر به جایی برسد که در عصر بیداری جهانی و محکومیت روش‌های استبدادی، تو بانوی متعهد، نوع دوست و فداکار را ۴۵ روز در انفرادی، حبس و حتی از دیدار همسرت محروم کند.

فخری دوست داشتنی‌ام!

در انفرادی گذر زمان کند است و جانکاه. شاید به همین علت انسان زود‌تر پیر می‌شود. باوجود این حتی در اوین نیز زمان متوقف نمی‌شود و آنچه در ‌‌نهایت از ما می‌ماند خاطره‌ها و آثار عملکرد نیک یا بدمان است. به نظر می‌رسد ما هر دو در سراشیب عمر خویش قرار داریم. پس چه به جاست که بیش از همیشه به سرای باقی که دیریازود باید به سوی آن بشتابیم و و به یافتن توشه مناسب آن بیندیشیم. در عین حال به دلیل اینکه این نامه را به مناسبت سالروز تولدت می‌نویسم مایلم بیشتر از زندگی بگویم و شادی و نشاط و امید که متأسفانه مدتی است در جامعه ما کمیاب شده است اگر گم نشده باشد. به باور من نباید از سنن الهی غافل شد که گسترش غم و یأس و مرگ زمینه را برای پذیرش همگانی شادی فراهم می‌کند. اندکی زمان و صبوری می‌خواهد تا گفتمان حیات و نشاط که یکبار در دوم خرداد ۷۶ جلوه کرد بار دیگر رخ نماید و مجدداً گفتمان حیات و نشاط بر گفتمان مرگ و غم فائق آید انشاء الله.

افق پیش روی ما سبز است و بزرگ‌ترین دلیل من، ترس و نگرانی جناح حاکم از سایه خویش و تلاش برای گسترش انسداد، اختناق، سانسور روزافزون برجامعه است. در نقطه مقابل نیز حضور پرشور نسل جوان.

عزیز دلبندم!تسبیح پوست پرتقالی را که در ایام اسارت برایم درست کردی به دیوار محبس خویش نصب کرده‌ام تا همواره درنظرم باشی. می‌دانی که من دعاگوی همه هستم و شبی نیست که آنان را دعا نکنم: فخری، عارفه، فاطمه، عزیز و آقاجون!

دست پدر و مادر عزیزم، پیشانی دختر‌ها و روی تو را می‌بوسم و این غزل را که غم زندان تو و پیش از آن بازداشت فاطمه را بر من سبک کرد، به عنوان هدیه تقدیم می‌کنم به شریک صادق زندگی خویش که متولد ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۲ است و او را به خدا می‌سپارم:

مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم / هواداران کویش را چو جان خویشتن دارمصفای خلوت خاطر از آن شمع ِ چوگل جویم / فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارمبه کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل / چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم/مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش / فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم/ گرم صد لشکر از خوبان بقصد دل کمین سازند / بحمدالله والمنة بتی لشکرشکن دارم/ سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی / چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم /الا‌ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه / که من در ترک پیمانه دلی پیمان‌شکن دارم/ خدا را‌ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه / که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم/چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله / نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم/به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن / چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم
@MostafaTajzadeh
📝📝📝پیام تسلیت بیش از ۷۸۰  نفر از فعالان فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی به مهندس لطف‌الله میثمی

▪️ انالله و اناالیه راجعون



برادر گرامی جناب آقای مهندس لطف‌الله میثمی


غم از دست دادن عزیزان و به سوگ آنان نشستن، صبری عظیم می‌خواهد و البته می‌دانیم عظمت هیچ صبری  از وسعت غم نزدیک‌ترین عزیزان نمی‌کاهد.

درگذشت برادر ارجمندتان، جناب آقای مهندس فضل‌الله میثمی را به شما که بخوبی از فلسفه‌ی زندگی و نیز هجرت از آن آگاهید، تسلیت عرض می‌کنیم. باشد که در این رنج فراق، پیاممان تسلی بخش اندوه بزرگتان باشد.

برای شما و خانواده محترم و بازماندگان  صبر و شکیبایی و برای آن عزیز در گذشته غفران و رحمت واسعه الهی را خواستاریم.


اسامی :

سیدهاشم آقاجری, رضا آقاخانی, خسرو آذربایجانی , زهره آقاخانی, ابوطالب آدینه‌وند, مرضيه آذرافزا, فاطمه آذری, محمّد آزادی, حسن آصالح, آخوندمکی, محمدصادق آخوندی, احمد آقامحمدی, عبدالرحیم آقامحمدی, محمود آقامحمدی, محمدکریم آقامحمدی, محمد آقامحمدی , حسین آقامحمدی‌رهنانی, حمید آصفی , فاطمه آقانوری, محمود آقائی, محمد آقایی‌تبریزی, محمدرضا آهنی, علی آهنین‌پنجه, سیدیعقوب آل‌شفیعی‌فومنی, غلام‌حيدر ابراهيم‌باى‌سلامى, محمد ابراهیم‌زاده, مصطفی ابراهیمی, محمود ابراهیمی, حمیده ابراهیمی, حسنعلی ابوطالبی, هادی احتظاضی, حمید احراری , سیداحمدرضا احمدپور, زینب احمدی, رضا احمدی, وحید احمدی, سیدغفور احمدی ونهری, سیدمهدی احمدی, فهیمه احمدیان, طیبه احمدیان, رامین اخلومدی, مائده ارباب‌زاده, مریم ارباب‌زاده, مهران ارژنگ, مهدی ارژنگ , حسین ارغوانی, محسن آرمین , احمدرضا اسدی, بتول اسدی, بهاره اسدی, عبدالرحیم اسدی‌لاری, صفر اسلامى, یداله اسلامی, محرم اسلامی, حاجی اسماعیلی, حمیدامین ‌اسماعیلی, احمدرضا اشترى, حسین اشفاق, حسن اشفاق, سیدمرتضی اعتصامی, محبوبه اعرج‌شیروانی, فرزانه افشاری, فهیمه افشاری, سیدعبدالمجید الهامی , مرتضی الویری, عباس اقبال, اعظم اكبرزاده, علی اکبر طاهری‌قزوینی, علیرضا اکبرزادگان, حیدر اکبری, کرامت‌الله اکبری, کاظم اکرمی, جواد امام, امیرحسین امامی, مصطفی امامی, شهربانو امانى, زهره امانی, حبیب‌الله امیری, مرتضی امیری‌جرقویه, کاک‌حسن امینی, رضا امینی, فاطمه انصاری, عبدالله انصاری, معصومه انصاریان, اعظم اوشانی, محسن‌ آویژگان, محمدعلی ایازی, سعيده ايزدى, مصطفی ایزدی, زهرا ایزدی‌پور, علی‌اصغر باباخانی, مرتضی باباصفری, مصطفی بادکوبه‌ای‌هزاوه‌ای, ابوالفضل بازرگان, عبدالعلی بازرگان, محسن باستانی, عباس باقرصاد, محمدرضا باقری, مجتبی‌ باقری, زهره باقری, محمود باقری, محمدباقر بختیار, اکبر بدیع‌زادگان, احمد بدیعی‌, احترام‌السادات براتی‌منش, خانم بردی, سعید بزرگی, فرشته بقایی, محمد بلبلیان, محمدحسین بنی‌اسدی, مریم بهادری, عماد بهاور, جلال بهرامی , امید بهروزی, حمید بهشتی, صدرالدین بهشتی‌نژاد, محبوبه بهمنی, امیر بهمنی, عباس بیداری, صفا بیطرف, مهین بیگدلی, فاطمه بیگدلی‌آذری‌قمی, مهدی پاک‌نژاد, مسعود پدرام, اصغر پدریان, مرتضی پدریان‌جونی, یوسف پرژک, مهناز پزشک, عباس ‌پشمی, وحید پوراسماعیلی, عباس پوراظهری, عباس پورحسینی, حسن‌ پورعظیم, احمد پیرآور, علی پیرحسینلو, عبدالحسین پیروان, جهانمیر پیش‌بین, حبيب‌الله پيمان, حبيب‌الله پيمان, مهدی پیوندزنی, وفا تابش, محمدعلی تاج الدین, علی تاجرنیا, مصطفی تاجزاده , محمدرضا تاجمیریاحی, مهدی تاجیک , امیر تاکی, محمدرضا تحویلداری , سونيا تركمان, غلام‌حسین تکفلی, مصطفی تنها, رضا تهرانی, مجتبی تهرانی, فرهاد توانا, مرادعلی توانا, محمد توسلی , عباس توکل, محمد توکل, مرتضی توکل, مجید تولّایی , رضا تیموری, حسین ثاقب, ناصر جانثاری, حسین جزایری, ناصر جزینی , سیدمحمدمهدی جعفری, محمد جعفری, هاشم جعفری, آمنه جعفری, مهرنوش جعفری, حبیب‌الله جعفری‌نسب, سیدکمال جلال‌الدینی, جلال جلالی‌زاده , هادی جلالی‌زاده, بهروز جلوانی, هاشم جواهری, مرتضی جواهری, هادی جوینده , امین چالاکی, محمد چهره, حسینعلی چهره‌ساز, فتح‌الله چوپانی, رضا حاجی, همایون حاجي‌خانی, یونس حاجیزاده, علی حاجی‌کتابی, سعید حجّاریان, سیدابراهیم حجازی, فرزانه حجت, غلامرضا حجتی, حیدرعلی حجتی, مهرداد حجّتی, چایچیان, زهره حری, داوود حسن‌پورکهنمویی, مرتضی حسن‌زاده, فاطمه حسنلو , محمدعلی حسن‌نژاد , سیداحمد حسینی, سیدمهدی حسینی, سیدمحسن حسینی , سیدحسین حسینی, سیدمصطفی حسینی, سیّدمسعود حسینی, سیّدکمال‌الدین حسینی, سیّدمحمود حسینی, خلیل حسینی‌عطار, سیّدآرش حسینی‌میلانی, سیدعبدالعلی حسینیون, داوود حشمتی, رعنا حق‌پرست, بهزاد حق‌پناه , علیرضا حق‌شناس, جمشید حقگو, مريم حقيقى, ابوالفضل حکیمی, عبدالکریم حکیمی, مصطفی حمصیان....


▪️متن و اسامی کامل:

https://cutt.ly/PewgMylP

@iranfardamag
@MostafaTajzadeh
انالله و‌اناالیه راجعون
برادر ارجمند جناب آقای مهندس لطف‌الله میثمی
مصیبت بزرگ درگذشت برادر عزیزتان ما را دچار تألم روحی کرد.
این ضایعه را خدمت شما و کلیه بازماندگان تسلیت عرض نموده برایتان صبر و اجر آرزومندیم.
ما را در غم خویش سهیم بدانید.
سید‌مصطفی تاج‌زاده
فخرالسادات محتشمی‌پور
@MostafaTajzadeh
۹ سال و ۱۰ ماه اسارت ظالمانه بدون حتی یک روز مرخصی فقط به جرم نقد رهبر.
رهبر اما گفته من از انتقاد ناراحت نمی‌شوم. بی‌خود می‌گویند!


@MostafaTajzadeh
📝📝📝 گفت‌وگوهای زندان و جنبش مهسا

✍🏻 آصف بیات

به بهانه مصاحبه حسین رزاق با سعید مدنی

اخیراً گفت‌وگوی خواندنی و پربار شما با آقای حسین رزاق را که در زندان صورت گرفته با اشتیاق فراوان خواندم. این گفت‌وگو مباحث مهمی را درباره‌ی وضعیت اجتماعی و سیاسیِ ایران پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» مطرح می‌کند. شما تأکید می‌کنید که کشور ما به‌طور مستمر با انواع و اقسام بحران‌ها از جمله بحران فقر، بیکاری، فساد، ناکارآمدی، کنترل اجتماعی و بحران مشروطیت مواجه بوده است. با خصلت‌بندیِ جامعه‌ی ایران در قالب جامعه‌ی «شبکه‌ای»، «بحرانی» و «جنبشی» استدلال می‌کنید که جنبش مهسا (ژینا) در اشکال مختلف، حتی در شکل اعتراضات خیابانی، در زمان‌های مناسب به مبارزه‌ی خود ادامه خواهد داد.

به نظر می‌رسد که شما مخالف «انقلاب» هستید، اما با استراتژی گذار موافقید. تصور می‌کنم که منظورتان از گذار، تحول به نظم سیاسیِ جدید و دموکراتیک باشد، آن‌گونه که آقای میرحسین موسوی تجویز می‌کنند ولی اذعان دارند که در این شرایط نمی‌دانند که چنین گذاری چگونه قرار است رخ دهد. اگر چنین است، برایم جالب است بدانم که استراتژی گذار از حیث نظری با انقلاب چه تفاوتی دارد؟ به نظر می‌رسد که شما «انقلاب» را به معنای براندازیِ قهرآمیز می‌دانید و از آن دوری می‌جویید. با توجه به تجربه‌ی دردناک این نوع انقلاب‌ها در قرن گذشته که با خود خشونت، بی‌ثباتی، ناامنی، و آسیب به زیرساخت اقتصادی را به همراه آوردند، موضع شما قابل درک است. اما در ادبیات جنبش‌ها و سیاست‌های مبارزه‌جویانه (contentious politics) بحثی هست حول اینکه آیا انقلاب لزوماً با براندازی و خشونت همراه است، آن‌گونه که هانتیگتون می‌دید؟ به عبارت دیگر، آیا تغییرات ساختاری از طریق بسیج مردمی و خیزش‌های سیاسی ضرورتاً باید با خشونت و تخریب همراه باشد؟

پرسش اصلی این است که خشونت یعنی چه؟ بسیاری از خشونتِ فقر، خشونتِ روانی و البته از خشونتِ جنسی صحبت کرده‌اند، و بعضی دیگر از آسیب رساندن به اموال و حتی اخلال در نظم عمومی، مانند آتش زدن لاستیک اتومبیل در خیابان‌ها، سخن گفته‌اند. گفتنی‌ها درین‌باره زیاد است. ولی باید به‌اختصار تأکید کنم که در مباحث جنبش‌های اجتماعی و انقلابی، خشونت کلاً به معنای آسیب زدن به جسم و جانِ انسان‌ها تعریف می‌شود. با این توصیف، اصل امتناع از خشونت در مبارزات اجتماعی و سیاسی عبارت است از امتناع از وارد کردن آسیب به جسم و جانِ انسان‌های دیگر، چه انسان‌هایی که خارج از معادله‌ی مبارزات هستند و چه آن‌هایی که در مقابل حرکت اعتراضی دست به خشونت می‌زنند. در ادبیات سیاسی، اصل امتناع از خشونت در مقابل عملیات مسلحانه مطرح می‌شود، اما محدود به آن نیست. در این معنا، اختلال در نظم عمومی مانند آتش زدن لاستیک اتوموبیل لزوماً از مصادیق خشونت نیست، بلکه شکلی از نافرمانیِ مدنی به شمار می‌رود. می‌بینیم که قضیه‌ی خشونت خیلی بغرنج‌تر از آن است که این روزها در رسانه‌ها و گفتار سیاستمداران جاری است.

آیا نمی‌توان تصور کرد که جامعه خسته شود، مردم مهاجرت کنند یا به قول معروف «آهسته بیایند و آهسته بروند»، و در کل برگردند به زندگیِ خصوصیِ خودشان و کاری به کار سیاست نداشته باشند؟ تردیدی ندارم که می‌توان پاسخ‌های مستدلی به این پرسش‌ها ارائه کرد. ولی به هر حال باید به این سؤالات پرداخت. برای مثال، می‌توان پرسید آیا اصولاً امتناع شهروندان ایرانی از سیاست تحت حاکمیت ولایی-نظامی مقدور است؟ آیا زنان می‌توانند به زندگیِ خودشان بپردازند و کاری به کارِ حاکمیت نداشته باشند؟ من فکر نمی‌کنم که چنین چیزی محتمل باشد. به این علت ساده که این حاکمیت است که دست از سرِ مردم برنمی‌دارد و نمی‌گذارد آن‌ها به زندگیِ عادیِ خود مشغول باشند. به این دلیل که، به زبان عامیانه، مردمِ ما عادی‌اند ولی حاکمیت غیرعادی. فقط کافی است در این روزها نگاهی به خیابان‌ها و میادین و پارک‌ها، و به کافه‌ها و فروشگاه‌ها و دانشگاه‌ها بیندازیم تا ببینیم گشت ارشاد و دیگر دولتیان با زنان و مردانی که لزوماً نمی‌خواهند کاری به کارِ سیاست داشته باشند چه می‌کنند. به عبارت دیگر، «خروج» شهروندان ایرانی از کارزار سیاست، حتی اگر چنین بخواهند، نامحتمل است، دقیقاً به این علت که حاکمیت زندگی‌کردن را سیاسی کرده است.

@hoseinrazzagh
@MostafaTajzadeh
عاشقانه‌ها

✍🏻 فخرالسادات محتشمی‌پور

در نوزدهمین روز از بهشتی ترین ماه بهار قرار بود همسرجان را بیاورند دندانپزشکی.

من دلم می‌خواست همه نوبرانه‌های بهار را در یک سبد چوبی زیبا با گل‌های خوروی رنگارنگ که این روزهای پس از باران از خاک وطن سرزده بیارایم و تقدیم او کنم.

دلم می‌خواست بعد از سفر کوتاه به شمال کشورمان و دیدار فرزندان عزیز، بهترین سوغات را برای همسرجان ببرم و بگویم لحظه لحظه این سفر و همه سفرها و حضرها با یاد تو نقش می‌گیرد و جان می‌یابد.

دلم میخواست آرزوی مادرش را که این روزها فقط دیدار فرزند است برآورده کنم و برای دقایقی این دو را به هم برسانم.
دلم می‌خواست...

خودم را به دندانپزشکی رساندم و دقایقی او را دیدم و شکر خدای به جا آوردم.
به او گفتم حواست به سلامت و حفظ و حراست از جان عزیزت باشد. گفتم پیگیر ویزیت دکتر قلبت باش و گرفتن عکس گردن و کمر و تهیه و مصرف به موقع و درست داروها.
خواهش کردم حواسش به وضعیت تغذیه اش هم باشد.

خندید و گفت نگران نباش من خوبم از کتابها چه خبر.
وه که این مرد از خواندن و خواندن و خواندن سیر نمی‌شود!  میگوید در تنهایی کار دیگری ندارم جز کتاب خواندن!
خوش به حالش که حق کتاب را خوب ادا می‌کند.

می‌پرسم مصطفی جان بگو ببینم کی مرخصی آمدی که ما نفهمیدیم؟! با تعجب نگاهم می‌کند. همیشه اراجیف روزنامه جوان، و دیگر رسانه‌های منتسب به سپاه، را به هیچ می‌گیرد. می‌گویم چون کارهای غیرقانونی‌شان برای اندک طرفدارانشان هم قابل قبول نیست هرازچندی دروغی می‌گویند که خلاف‌های آشکارشان را بپوشانند. می‌گوید وقتمان باارزش‌تر از پرداختن به این‌هاست، بگذریم.

مراجع قبلی دندانپزشک عزیز بیرون می‌آید، با دیدن همسرجان جا میخورد، حال و احوال می‌کند و می‌گوید چه نامه زیبایی برای تولد همسرتان نوشتید.
می‌گویم بازنشر بود نامه مربوط به سال نود بود. او به تاریخ نامه دقت نکرده است.

به همسرجان می‌گویم دوره عوض شده، انگار یک نسل بلکه چند نسل عوض شده!
باید تکرار کنیم!
باید تکرار شویم!
همسرجان به علامت تأیید سر تکان می‌دهد.

حالا نوبت اوست که برای ترمیم دندان روی صندلی مخصوص بنشیند.
دکتر با دقت کارش را انجام می‌دهد. مأمورین همراه همسرجان نیز. و دستیار دکتر و من
این مرحله از کار هم تمام می‌شود.

وقت رفتن است...

پ.ن: عکس مربوط به یکی از مرخصی‌های آن سال‌های کذایی پس از ۸۸ است

@MostafaTajzadeh
📝📝📝 روز شیراز🌹🌺🌹

✍🏻فخرالسادات محتشمی‌پور

دیر رسیدم به اردیبهشت شیراز. این ماه بهشتی چند روزی است که از نیمه گذشته،
از بهارنارنج‌‌ها و عطر مست‌کننده‌شان خبری نیست. اما شهر به دست بزرگ نقاش آفرینش سرشار از رنگ و نقش است.

روز را با زیارت شاهچراغ شروع کرده‌ایم همراه دوست بسیار عزیزی که خواهرانه‌هایش همیشه شرمسارم می‌کند، بازدید از باغ ارم روحمان را تازه می‌کند. چشمها پر نمی‌شود از دیدن این همه زیبایی و‌نقش آفرینی‌هایی که انسان را متحیر می‌کند.
و بالاخره حافظیه.

بدین گونه روزمان سراسر به عبادت گذشت. مگر می‌شود مظاهر آفرینش و عجایب خلقت و آیات الهی را دید و به تسبیح خالق متعال نپرداخت!

مشاهده شور مردمان، زائران حضرت حافظ، شاعر شیرین سخن این دیار کهن، اشک شوق از چشمانم جاری ساخت. این که مردم میهن عزیزم علیرغم همه مصائبی که، براثر تنگ‌چشمی و کج‌فهمی و‌ کوته‌فکری حاکمان قدرناشناس، برآنان می‌رود، هنوز با قدرت تمام حق زندگی را ادا می‌کنند. این که اشعار نغز و ناب پارسی ورد زبان زائران این مزار است و دیوان حافظ چون میراثی گرانقدر دست به دست می‌گردد. و این لبخندهایی که برغم فشارهای زندگی هنوز برلب‌هاست و محبت‌هایی که دریغ نمی‌شود و ... این‌ها همه شکرانه دارد.

کتاب حافظ را از خانمی که کنارم ایستاده می‌گیرم. چشمانم یاری خواندنش را نمی‌کند. آقایی که کنار اوست، نور موبایلش را برصفحه بازشده می‌تاباند تا تفألم چنین خوانا شود:

برسر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سرآید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید

بر در ارباب بی‌مروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید

ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید

صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

دوستم می‌گوید کاش همسرجانت حالا زنگ می‌زد تا فالش را بخوانی.
چشم‌های نمناکم چهره زیبای او را در میان جمع حاضر جستجو می‌کند، او اینجاست. در قلب مردمانی که دوستشان می‌دارد.
@MostafaTajzadeh
📝📝📝احضار مجدد سید مصطفی تاج‌زاده و تهدید به جلب

صبح امروز برای بار سوم سید مصطفی تاج‌زاده، توسط قاضی رستمی احضار شد.

این در حالی است که او به جرم نقد رهبر یک سال و ده ماه از حکم پنج ساله خود را در بند ۴ زندان اوین سپری کرده است و در حال حاضر به خواسته ضابطین دور از دیگر زندانیان سیاسی نگهداری می‌شود.

تاج‌زاده که پیش از این هم از رفتن به دادگاه غیرقانونی استنکاف ورزیده بود، این بار هم به معاون قضایی زندان گفته که به دادگاه نمی‌رود. مثل قبل دادگاه غیابی بگذارند و حکم را اعلام کنند اما حکم جلب را به او نشان داده‌اند!

عجیب است که هربار پس از انتخابات، به گفته خودشان پرشور، فشار بر منتقدان را بیشتر می‌کنند.
یادآور می‌شود؛ تبعات هرگونه فشار روانی بر زندانی سیاسی، خصوصا بیمار قلبی، با دستگاه قضایی و شخص رهبر است.

لازم به ذکر است دادگاه مربوطه مسئولیت را به گردن مسئولین زندان اوین می‌اندازد که علاقمند به اقدامات غیرقانونی تحمیلی از سوی دستگاه‌های امنیتی نیستند.

@MostafaTajzadeh
هوشنگ پوربابایی، وکیل مصطفی تاجزاده در گفتگو با ایلنا، درباره ارسال احضاریه جدید برای موکل خود گفت:

موکلم به علت اتهامات سابقی که برای آن حکم حبس گرفته بود، در حال دوران تحمل محکومیت است که روز گذشته متوجه شدیم برای ایشان اتهام جدیدی در نظر گرفته شده است. هنوز از نوع و دلیل اتهام بی‌خبر و بی اطلاعیم. اما ظاهرا پرونده جدیدی علیه ایشان تشکیل شده است. طی صحبت آقای تاجزاده با همسرش متوجه شد که اتهام جدید و پرونده جدیدی تشکیل شده، اما نکته قابل توجه این است که باید از نوع اتهام و دلایل آن باخبر باشیم.

وی افزود: اساسا احضار یک نفر در محاکم قضایی به دو مفهوم است. یکی برای آنکه اتهام تفهیم شود و فرد متهم از حقوق قانونی خود برای حق دفاع؛ اطلاع از دلایل اتهام، برخورداری از وکیل و ... استفاده کند که این یک حق برای متهم است.

پوربابایی یادآور شد: دومین آثار احضار و جلب این است که دادگاه یا مقام قضایی برای فردی که با اتهام مواجه است قرار تامین صادر می‌کند. تاجزاده هم اکنون در داخل زندان است و بازپرس می‌تواند قرار تامین را صادر کند و به او ابلاغ کند. اگر اتهام متوجه ایشان بود و قراری صادر شد و تودیع نکرد منتهی به بازداشت خواهد شد که اساسا وی در بازداشت است، زیرا قراری شدیدتر از بازداشت نداریم. اما اینکه تاجزاده نمی‌خواهد از حق دفاع خود استفاده کند حق قانونی خودش است چه آنکه سابقا هم در محاکم دیگری به علت شکایات اشخاص حقیقی ایشان در دادگاه حاضر نشد، ولی فرآیند دادرسی متوقف نشد و نمی‌شود در دادگاه‌های سال ۱۴۰۱ و سال ۸۸ هم ایشان در هیچ دادگاهی از خود دفاع نکرد حتی به احکام صادره هم اعتراض نکرد.

وی تصریح کرد: چرا برای متهم دستور جلب صادر می‌شود، برای آنکه علاوه بر استفاده از حق دفاع، دستور جلب برای زمانی است که دادسرا مطمئن شود، بابت قرار تامین، بتواند ضمانتی را اخذ کند.

پوربابایی درباره آخرین وضعیت تاجزاده در زندان گفت: ایشان با تلفن شرایط را توضیح می‌دهد. در حال حاضر هم علیرغم آنکه از تیرماه ۱۴۰۱ تا به امروز در بازداشت است، یک روز هم از مرخصی استفاده نکرده است.

تاجزاده معتقد است که مرخصی حق زندانی است و این حق را باید به او بدهند و سازمان زندان‌ها ملکف است طبق آئین‌نامه، حداقل مرخصی که برای فرد محبوس مشخص شده به زندانی بدهد و چون این اتفاق نیفتاده درخواستی هم برای اعطا مرخصی نداده‌ است.

@MostafaTajzadeh
📝📝📝صادق زیباکلام به زندان رفت

✍🏻 مرکز رسانه قوه قضاییه اعلام کرد:

در پی قطعی شدن برخی احکام پرونده‌های قضایی صادق زیباکلام، این فرد جهت اجرای احکام صادره وارد زندان شد.

صادق زیباکلام، دارای پرونده‌های قضایی متعددی است که موجب محکومیت این فرد شده است؛ از جمله ۳پرونده مربوط  که احکام آنها قطعی و لازم‌الاجرا شده است.

زیباکلام در سال‌های اخیر اقدام به طرح مطالب خلاف واقع  در رسانه‌ها کرده و مطالب بدون ادعا و سند متعددی را در فضای مجازی کرده است که  در پی آن چندین پرونده‌های قضایی برای وی تشکیل شده است که برخی از انها امروز با قطعیت به مرحله اجرا رسیده است.

زیباکلام با رای صادره از سوی دادگاه بابت ارتکاب فعالیت تبلیغی علیه نظام به ۱۸ماه حبس و ۲سال محرومیت فعالیت در احزاب، گروه‌های سیاسی و فضای مجازی محکوم شده بود که این حکم قطعی شده است.

پرونده دوم این فرد که حکم آن نیز قطعی شده است، مربوط به فعالیت تبلیغی علیه نظام در خصوص انتشار مطالب غیرمستند و غیرواقعی است. وی در این پرونده به یک سال حبس محکوم شده است.

یکی دیگر از پرونده‌های قضایی زیباکلام که  حکم آن قطعی و لازم‌‎الاجرا است نیز مربوط به نشر مطالب خلاف واقع است که وی در این پرونده به ۶ماه حبس محکوم شد بود که پس از فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور، این حکم مورد ابرام قرار گرفته است.

هر ۳محکومیت صادق زیباکلام قطعی و لازم‌الاجراست که این احکام امروز اجرا شد.

@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 دیدار

✍🏻فخرالسادات محتشمی‌پور

آقای شهاب‌الدین حائری که از اقامت چند روزه من در شیراز مطلع شده بودند، پیام دعوتی فرستادند.
من هم دیدار ایشان را که به دلیل نقدهایشان مورد عنایت آقایان قرار گرفته‌اند، وظیفه دانسته بعد از جلسه با فعالان سیاسی استان به منزلشان رفتم. خاطرات شیرینی از پدر و حسن خلق ایشان بیان کردند، دیدن زینب خانم دختر دوم ایشان هم مغتنم بود. در همان فرصت کوتاه دیدارمان کلی از او آموختم.

همسرجان هم تماس گرفت و با میزبان ما گفتگو کرد. هردو از احوال و وضعیت پرونده‌ها و احکام یکدیگر پرسیدند.

همسرجان احوال پدرخانم آقای حائری، احمد توکلی، را پرسید و از این که آقای زیباکلام در آستانه معرفی کتابش، در نمایشگاه کتاب، بازداشت و برای اجرای حکم به اوین منتقل شده ابراز تعجب کرد! او هم‌چنین گفت زندان جای خیلی بدی نیست، در آن می‌شود خوب کتاب خواند!

یاد حضرت مسیح افتادم که وقتی همه، زشتی‌های سگی ولگرد را به زبان می‌آوردند، از دندان سپید او‌ تعریف کرد!

کتاب سیاست‌ورزی اصلاح طلبانه در ایران نوشته همسرجان را تقدیم آقای حائری کردم و پس از گرفتن عکس یادگاری راهی مقصد بعدی شدیم...

@MostafaTajzadeh
شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران با درخواست آزادی مشروط ویدا ربانی، روزنامه‌نگار، مخالفت کرده و دلیل آن را «لزوم تنبیه اینگونه مجرمین» اعلام کرده است.

پرتو برهان‌پور، وکیل دادگستری، روز ۲۳ اردیبهشت با اعلام این خبر در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: درخواست آزادی مشروط ویدا ربانی، به دلیل «لزوم حفظ نظم عمومی و به منظور اصلاح و تنبیه لازم اینگونه از مجرمین» توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران رد شد.

ویدا ربانی سابقه همکاری با روزنامه‌های شرق، هم‌میهن، قانون، مردم امروز، سازندگی و هفته‌نامه صدا و مهرنامه را در کارنامه خود دارد.

این روزنامه‌نگار و فعال مدنی مهر سال ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات سراسری پس از قتل حکومتی مهسا امینی بازداشت و در دی ماه همان سال از سوی ٢۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» به شش سال حبس و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به ۱۵ ماه حبس محکوم شد.

خانم ربانی پیش از آن نیز در سال ۱۴۰۰ به دنبال دعوت مردم به شرکت کردن در تجمع اعتراضی علیه شلیک به هواپیمای اوکراینی بازداشت و توسط دادگاه انقلاب تهران به ۱۰ سال حبس و محرومیت‌های اجتماعی محکوم شده بود.
@MostafaTajzadeh
📝📝📝زنان و حقوق‌شان؛ دغدغه هر انسان شرافتمند

✍️ زهرا رهنورد
زندان اختر

به نام خداوند مهربانی‌ها

از آغاز انقلاب یکی از دغدغه‌هایم زنان و حقوق فراموش‌شده انسانیِ ما زنان ایران بوده است و دریغا که اینک پس از ۴۵ سال همچنان زنان و حقوق فراموش‌شده آنان، دغدغه هر انسان شرافتمندی است که سرکوب و اهانت به نیمی از پیکره این ملت را تحمل نمی‌کند و حاضر است تا پای جان برای آرمان آزادی و حقوق انسانی زن و تمامی ملت پافشاری کند، چرا که تقارن حقوق زن و حقوق ملت اصلی جدانشدنی است.

حاکمیت در ملاء عام و جلوی چشم مردم و رسانه‌های ایران و جهان بی‌شرمانه زنان را کتک می‌زند یا فرزندان معترض‌شان را می‌کشد و سوگواران‌شان را زندانی می‌کند و گشت ارشاد و اضلال‌شان را همچنان مبتکرانه ادامه می‌دهد و زن‌کشی می‌کند؛ بخاطر چند متر روسری که دستور دیکتاتوری و من‌درآوردی است و نه دینی، فرقه‌ای است و نه مذهبی.

حتی وسیله نقلیه زنان را می‌رباید و تا چند میلیون پول جریمه نگیرد وسیله نقلیه را رها نمی‌کند و این دزدی سرگردنه همراه با پرونده‌سازی علیه زنان تکمیل می‌شود. حاکمیت همزمان با کتک زدن زنان و دستگیری و سرکوب جوانان و اعدام و قتل آنان، برای زنان و کودکان و مردان فلسطینی که توسط اسرائیل سرکوب شده‌اند اشک تمساح می‌ریزد.

اهانت به زنان و تضییع حقوق و شعورشان اگرچه هر روز قبیح‌تر می‌شود اما همزمان وجدان عمومی ملت آزاده ایران را هم به آتش اعتراض می‌کشد و غیرت و شرف ملی را آنچنان جریحه‌دار می‌کند که حمله مغول با دل و جان و مردم سرزمین‌مان کرد.

آیا حاکمان دریافته‌اند که لحظات سقوط‌شان فرا رسیده، که چنین شهر را به هم ریخته‌اند؟

زهرا رهنورد
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
@kaleme
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 شورای نگهبان در اجرای خواسته صریح رهبری که مواردی از جفا در تأیید صلاحیت‌ها را در انتخابات‌های گذشته تذکر دادند، چه کرده است؟

✍️حسن روحانی

شورای نگهبان در اجرای خواسته صریح رهبری که مواردی از جفا در تأیید صلاحیت‌ها را در انتخابات‌های گذشته تذکر دادند، چه کرده است؟ شورای نگهبان برای تأمین مشارکت حداکثری مردم در انتخابات که رهبری آن را وظیفه همه نهادها دانستند چه اقدامی انجام داده است؟ شورای نگهبان با تشکیلات گسترده در سراسر کشور به چه حجت شرعی یا مستند قانونی، بدون آن که دفاع نامزدها را بشنود و تحقیق منطبق با رویه‌های متعارف حقوقی را انجام دهد، حکم به ردّصلاحیت گسترده افراد داده است؟

نامه دکتر روحانی خطاب به ملت ایران در رابطه با ردّصلاحیت توسط شورای نگهبان

@rouhanioffice
@MostafaTajzadeh
📝📝📝متن کامل بیانیه محمد رسول‌اف خطاب به جامعه سینمایی دنیا

چند روز پیش، پس از سفری پیچیده و طولانی وارد اروپا شدم.
حدود یک ماه پیش وکلایم به من اطلاع دادند که حکم هشت سال حبسم در دادگاه تجدیدنظر تایید شده است و در مدت زمان کوتاهی اجرا خواهد شد.

با علم به اینکه بزودی خبر فیلم جدیدم منتشر می‌شود، می‌دانستم که بی‌شک حکم جدیدی به این ۸ سال اضافه خواهد شد. وقت زیادی برای تصمیم‌گیری نداشتم. باید بین زندان و خروج از ایران یکی را انتخاب می‌کردم. با قلبی پر از اندوه، تبعید را انتخاب کردم. جمهوری اسلامی در شهریور ۱۳۹۶ گذرنامه‌ام را ضبط کرد، بنابراین مجبور شدم مخفیانه ایران را ترک کنم.

با آنکه به شدت به حکم ناعادلانه‌ اخیر که مرا مجبور به تبعید کرد اعتراض دارم، اما دستگاه قضایی جمهوری اسلامی آنقدر احکام ظالمانه و عجیبی صادر کرده است که خودم را در جایگاهی نمی‌بینم که از حکمی که برایم صادر شده شکایت کنم. احکام اعدام در حالی اجرا می‌شود که جمهوری اسلامی جان معترضان و فعالان حقوق مدنی را هدف قرار داده است.

باورش سخت است، اما همین الان که دارم این مطلب را می‌نویسم، توماج صالحی، خواننده رپ جوان در زندان به سر می‌برد و به اعدام محکوم شده است. دامنه و شدت سرکوب به حدی از وحشیگری رسیده است که مردم هر روز منتظر خبر جنایت فجیع دیگری از حکومت هستند. ماشین جنایت جمهوری اسلامی به طور مستمر و سیستماتیک حقوق بشر را نقض می‌کند.

قبل از آنکه سرویس‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی از ساخت فیلمم مطلع شوند، تعدادی از بازیگرانش موفق به خروج از ایران شدند. با این حال بسیاری از بازیگران و عوامل فیلم هنوز در ایران هستند و سیستم اطلاعاتی به آنها فشار می‌آورند. آنها زیر بازجویی‌های طولانی قرار گرفته‌اند.

خانواده برخی از آنها احضار و تهدید شدند. بخاطر شرکت آنها در این فیلم، پرونده‌های قضایی برایشان تشکیل و ممنوع الخروج شدند. به دفتر فیلمبردار فیلم یورش بردند و تمام وسایل کارش را بردند. آنها همچنین از سفر صدابردار فیلم به کانادا جلوگیری کردند. در بازجویی‌ها از عوامل فیلم، نیروهای اطلاعاتی از آنها خواستند که برای خروج فیلم از جشنواره کن به من فشار بیاورند.

آنها در تلاش بودند تا گروه فیلمبرداری را متقاعد کنند تا بگویند از داستان فیلم آگاه نیستند و برای مشارکت در پروژه تحت نفوذ قرار گرفتند.

به‌رغم محدودیت‌های زیادی که من و همکاران و دوستانم در روند ساخت فیلم با آن مواجه بودیم، سعی کردم به روایتی سینمایی برسم که از روایت حاکم ناشی از سانسور در جمهوری اسلامی دور و به واقعیتش نزدیک‌تر باشد. شک ندارم که محدود کردن و سرکوب آزادی بیان حتی اگر محرکی برای خلاقیت شود قابل توجیه نیست، اما وقتی راهی نیست، باید راهی ساخت.

جامعه سینمایی دنیا باید نسبت به تامین حمایت مؤثر از سازندگان این گونه فیلم‌ها مطمئن شود. از آزادی بیان باید با صدای بلند و واضح دفاع شود. افرادی که شجاعانه و فداکارانه با سانسور به جای حمایت از آن مقابله می کنند، باید با حمایت سازمان‌های بین‌المللی فیلم از اهمیت اقدام خود اطمینان پیدا کنند. همانطور که از تجربه شخصی خودم می‌دانم، این می‌تواند کمک گرانقدری به ادامه کار ارزشمند آنها باشد.

افراد زیادی در ساخت این فیلم کمک کردند. فکر و ذهن من با همه آنهاست و نسبت به امنیت و سلامتی آنها بیمناکم.

@MostafaTajzadeh
📝📝📝چرا به ابتذال رسیدیم؟

✍🏻سید مصطفی تاج‌زاده

یکم. مقایسه انتخابات در سال‌های اخیر در دو کشوری که جمعیت و شرایط نزدیک به هم و اشتراکات فراوان تاریخی و دینی و فرهنگی دارند و تقریبا هم‌زمان به مهار استبداد مطلقه و مشروط کردن قدرت پرداخته‌اند، درس‌های مهمی به ویژه در دو زمینه زیر دارد:

۱- چرا در ترکیه، باوجود تورم بالای سال‌های اخیر، مشارکت حداکثری بوده و در ایران، مشارکت حداقلی شده است؟ چرا در یک جمهوری سکولار مردم اکثرا مسلمان دوبرابر بیشتر از یک جمهوری اسلامی رأی می‌دهند؟

۲- چرا جناح حاکم در ترکیه شکست خود را به رسمیت می‌شناسد و وعده جبران خطاها و کم‌کاری‌ها را می‌دهد، اما در ایران انگار نه انگار که فراخوان رهبر با ادبار و بی‌اعتنایی اکثریت قاطع ملت (نزدیک به دوسوم مردم) مواجه شده است؟ به علاوه هیچ فرد و مقام و نهادی مسئولیت این شکست را نمی‌پذیرد و هیچ تغییری به نفع ملت رخ نمی‌دهد؟

متن کامل

@MostafaTajzadeh
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده) pinned «📝📝📝چرا به ابتذال رسیدیم؟ ✍🏻سید مصطفی تاج‌زاده یکم. مقایسه انتخابات در سال‌های اخیر در دو کشوری که جمعیت و شرایط نزدیک به هم و اشتراکات فراوان تاریخی و دینی و فرهنگی دارند و تقریبا هم‌زمان به مهار استبداد مطلقه و مشروط کردن قدرت پرداخته‌اند، درس‌های مهمی…»
HTML Embed Code:
2024/05/16 04:14:34
Back to Top