Channel: فرهیختگان
نه از او امامزاده بسازیم و نه نقدی دور از انصاف داشته باشیم
✍ ناصر دانشفر
هنوز چند ماهی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که آیتالله طالقانی به رحمت خدا رفت. او طی مراسم تشییع کمنظیر به خاک سپرده شد. برخی از مردم به شیوههای غیرمتعارف از جمله بوسه زدن به بیل و کلنگ مورد استفاده برای حفر مرقد وی به ایشان اظهار ارادت نمودند. همان موقع این رفتار قبیح مورد اعتراض عدهای از صاحبنظران قرار گرفت، اما با قیاس این موضوع با بوسیدن ضریح ائمه دهان همه را بستند و مسئله خاتمه یافت.
او در همین مدت کوتاه در برخی زمینهها به نقد انقلابیون و شیوههای عملکرد آنان پرداخت. با قهر خود و رفتن به شمال این ذهنیت را در جامعه ایجاد کرده بود که با بنیانگذار انقلاب مشکل پیدا کرده است. با اینکه با اعزام سیداحمد برای دیدار وی و دلجویی از ایشان این موضوع به ظاهر خاتمه یافته تلقی میشد، اما همین کفایت میکرد که تندروها و رادیکالهای کاتولیکتر از پاپ در ذهن و خاطر خود حذف او را نیز چون دولت بازرگان کلید بزنند.
اما با رحلت وی همه چیز به یکباره عوض شد، او ابوذر زمان گردید و صبح و شام در رثای او میگفتند و میگریستند. آری اگر وی در زمان زندگی خود با تخریب دیوارهای پیرامون قبر جدش با امامزاده سازی مبارزه نکرده بود، حکومت و حتی خلقالله آمادگی کامل برای ساختن ضریح و بارگاه بر مزار او را داشتند.
بعد فوت ایشان کسی جز از سجایای اخلاقی ایشان بر زبان جاری نمیکرد و عالم و عامی در فضائل وی سخن میراندند. تنها جایی که من رفتاری مغایر این اسطوره سازی را مشاهده کردم، در مراسم ختم ایشان در مدرسهٔ عالی شهید مطهری فعلی بود. آنجا برای اولین بار از زبان بنیصدر شنیدم، درست است که او مجاهدی نستوه و خستگیناپذیر بود، اما برای شناخت دقیق وی باید به تمام ابعاد زندگی وی پرداخت و نکات مثبت و منفی را با هم دید.
اما شوربختانه با ترورهای پیاپی ائمهٔ جمعه، شهدای حزب، رجایی و باهنر و دیگر مسئولان نظام، کار این کارخانه رونق گرفت و تا همین الان بدون تعطیلی به کار خود ادامه میدهد.
خوانندگان محترم اگر هماکنون کنترل تلویزیون را برداشته و به کانالهای متعدد اما بیخاصیت صدا و سیمای میلی نگاهی اجمالی داشته باشند، در چند دقیقه متوجه خواهند شد که نظام برای خلق امامزادهای جدید از هیچ تلاشی دریغ نمیورزد. چنان از رئیسی میگویند که انگار او مجسمهٔ همهٔ خوبیها، نماد کامل کارآمدی و یگانهٔ دوران در تلاش و مجاهدت برای رشد و تعالی ایران بوده است.
رئیسی را نظام تا خدا هم برکشد، همان است که بوده و چیزی به او اضافه نمیشود، همانطور که با نقد مغرضانه چیزی از او کاسته نمیگردد. اما باید گفت که این مرد همان است که در ابتدای انقلاب با ورود به دستگاه قضا نقشی غیرقابل کتمان در برخورد با خلایق داشته که میبایست به خوب و بد آن با هم پرداخت. باید که حضور او را در هیئت مرگ و میزان اثرگذاری او در فاجعهٔ ننگین اعدامهای دههٔ شصت را مورد بررسی قرار داد. او در بالاترین مناصب قوهٔ قضائیه سالها مسئولیت داشته، و قطعاً نقشی پررنگ در ویرانهای داشته که رؤسای آن یکی پس از دیگری مخروبهتر، تحویل جانشین خود دادهاند. او با پا گذاشتن به حوزهٔ قوهٔ مجریه، جایی که کوچکترین سررشتهای از آن نداشت، سه سال دیکتهای پر از غلط نوشته، اینها را هم باید در کنار عملکرد و رفتار نیک و صوابی گذاشت که صدا و سیما در حال تبیین آن است و آنها را با هم دید تا شخصیت واقعی او برای همگان آشکار گردد.
خوشبختانه دوران یکسویه نگری گذشته و با ورود فضای مجازی به عرصهٔ زندگی ما مردم، نظام با هزاران بزک دوزک هم نمیتواند، چهرهای ماندگار و فرازمینی برای سید ابراهیم بسازد.
در پایان باید به موضوع مهمی بپردازم و به گمان من نباید که در این هیاهو و فضای احساسی به سادگی از کنار آن بگذریم. نباید از این پرسش حیاتی غافل شویم که سقوط به چه دلیل بوده، نقص فنی؟ خطای انسانی؟ خرابکاری داخلی توسط رقبا یا اپوزیسیون؟ و یا حملهٔ خارجی؟ بدیهی است که روشن شدن این مطلب برای تحلیل مسائل آیندهٔ ایران بسیار لازم و ضروری است.
امید آنکه نظام از کنار این مسئلهٔ حیاتی به آسانی نگذرد و با روشن کردن زوایای پنهان بر همگان، راه را برای تبیین راهبردهای متناسب برای آیندهٔ کشورمان هموار نماید.
عزت زیاد
#فرهیختگان راهی به رهایی
✍ ناصر دانشفر
هنوز چند ماهی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که آیتالله طالقانی به رحمت خدا رفت. او طی مراسم تشییع کمنظیر به خاک سپرده شد. برخی از مردم به شیوههای غیرمتعارف از جمله بوسه زدن به بیل و کلنگ مورد استفاده برای حفر مرقد وی به ایشان اظهار ارادت نمودند. همان موقع این رفتار قبیح مورد اعتراض عدهای از صاحبنظران قرار گرفت، اما با قیاس این موضوع با بوسیدن ضریح ائمه دهان همه را بستند و مسئله خاتمه یافت.
او در همین مدت کوتاه در برخی زمینهها به نقد انقلابیون و شیوههای عملکرد آنان پرداخت. با قهر خود و رفتن به شمال این ذهنیت را در جامعه ایجاد کرده بود که با بنیانگذار انقلاب مشکل پیدا کرده است. با اینکه با اعزام سیداحمد برای دیدار وی و دلجویی از ایشان این موضوع به ظاهر خاتمه یافته تلقی میشد، اما همین کفایت میکرد که تندروها و رادیکالهای کاتولیکتر از پاپ در ذهن و خاطر خود حذف او را نیز چون دولت بازرگان کلید بزنند.
اما با رحلت وی همه چیز به یکباره عوض شد، او ابوذر زمان گردید و صبح و شام در رثای او میگفتند و میگریستند. آری اگر وی در زمان زندگی خود با تخریب دیوارهای پیرامون قبر جدش با امامزاده سازی مبارزه نکرده بود، حکومت و حتی خلقالله آمادگی کامل برای ساختن ضریح و بارگاه بر مزار او را داشتند.
بعد فوت ایشان کسی جز از سجایای اخلاقی ایشان بر زبان جاری نمیکرد و عالم و عامی در فضائل وی سخن میراندند. تنها جایی که من رفتاری مغایر این اسطوره سازی را مشاهده کردم، در مراسم ختم ایشان در مدرسهٔ عالی شهید مطهری فعلی بود. آنجا برای اولین بار از زبان بنیصدر شنیدم، درست است که او مجاهدی نستوه و خستگیناپذیر بود، اما برای شناخت دقیق وی باید به تمام ابعاد زندگی وی پرداخت و نکات مثبت و منفی را با هم دید.
اما شوربختانه با ترورهای پیاپی ائمهٔ جمعه، شهدای حزب، رجایی و باهنر و دیگر مسئولان نظام، کار این کارخانه رونق گرفت و تا همین الان بدون تعطیلی به کار خود ادامه میدهد.
خوانندگان محترم اگر هماکنون کنترل تلویزیون را برداشته و به کانالهای متعدد اما بیخاصیت صدا و سیمای میلی نگاهی اجمالی داشته باشند، در چند دقیقه متوجه خواهند شد که نظام برای خلق امامزادهای جدید از هیچ تلاشی دریغ نمیورزد. چنان از رئیسی میگویند که انگار او مجسمهٔ همهٔ خوبیها، نماد کامل کارآمدی و یگانهٔ دوران در تلاش و مجاهدت برای رشد و تعالی ایران بوده است.
رئیسی را نظام تا خدا هم برکشد، همان است که بوده و چیزی به او اضافه نمیشود، همانطور که با نقد مغرضانه چیزی از او کاسته نمیگردد. اما باید گفت که این مرد همان است که در ابتدای انقلاب با ورود به دستگاه قضا نقشی غیرقابل کتمان در برخورد با خلایق داشته که میبایست به خوب و بد آن با هم پرداخت. باید که حضور او را در هیئت مرگ و میزان اثرگذاری او در فاجعهٔ ننگین اعدامهای دههٔ شصت را مورد بررسی قرار داد. او در بالاترین مناصب قوهٔ قضائیه سالها مسئولیت داشته، و قطعاً نقشی پررنگ در ویرانهای داشته که رؤسای آن یکی پس از دیگری مخروبهتر، تحویل جانشین خود دادهاند. او با پا گذاشتن به حوزهٔ قوهٔ مجریه، جایی که کوچکترین سررشتهای از آن نداشت، سه سال دیکتهای پر از غلط نوشته، اینها را هم باید در کنار عملکرد و رفتار نیک و صوابی گذاشت که صدا و سیما در حال تبیین آن است و آنها را با هم دید تا شخصیت واقعی او برای همگان آشکار گردد.
خوشبختانه دوران یکسویه نگری گذشته و با ورود فضای مجازی به عرصهٔ زندگی ما مردم، نظام با هزاران بزک دوزک هم نمیتواند، چهرهای ماندگار و فرازمینی برای سید ابراهیم بسازد.
در پایان باید به موضوع مهمی بپردازم و به گمان من نباید که در این هیاهو و فضای احساسی به سادگی از کنار آن بگذریم. نباید از این پرسش حیاتی غافل شویم که سقوط به چه دلیل بوده، نقص فنی؟ خطای انسانی؟ خرابکاری داخلی توسط رقبا یا اپوزیسیون؟ و یا حملهٔ خارجی؟ بدیهی است که روشن شدن این مطلب برای تحلیل مسائل آیندهٔ ایران بسیار لازم و ضروری است.
امید آنکه نظام از کنار این مسئلهٔ حیاتی به آسانی نگذرد و با روشن کردن زوایای پنهان بر همگان، راه را برای تبیین راهبردهای متناسب برای آیندهٔ کشورمان هموار نماید.
عزت زیاد
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
🚫نقطه پیوند جمهوریاسلامی با سلفیگریِ جهادگرا
💠زمانیکه در برخی رویکردها و برخی مبانی فکری جمهوریاسلامی متمرکز شده و اندیشه میکنیم، اشتراکات فراوانی بین جمهوریاسلامی و گروههایی همچون طالبان، القاعده، داعش و در کل تفکر سلفیِ جهادگرا میابیم.
اگر به دنبال علت اصلی این اشتراکات باشیم، به نامی برمیخوریم که شاید دقیقا نقطهی مشترک پیوند و گره خوردن جمهوریاسلامی با گروههای سلفیِ جهادگراست، یعنی سیدقطب.
سیدقطب، اندیشمند عرب و سنی مذهب، از تیئوریسینهای اصلی سلفیگریِ جهادی است.
او به دنبال تفسیری از اسلام سیاسی بود که در پیِ جهاد، مبارزه و انقلاب و تشکیل یک حکومت اسلامی فراگیر برای فتح دنیا بود.
افراد و گروههای زیادی متاثر از اندیشههای او به دنبال اسلام سیاسی مدنظر او بودند و میتوان گفت وی بیشترین تاثیر را بر انقلابیون مسلمان بعد از خود گذاشت.
جمالخلیفه، دوست و همدانشگاهیِ بنلادن میگوید: 《بنلادن از دوران دانش آموزی آثار سیدقطب را میخواند.》
وی میگوید: 《من و بنلادن کتابهای سیدقطب، مانند نقاط عطف و در سایه قرآن را میخواندیم و محمدقطب برادر سیدقطب که در اواخر دهه۷۰ میلادی استاد دانشگاه ملکعبدالعزیز بود، معمولا خطابههایی از سید قطب را به من و بنلادن میداد.》
القاعده یکی از سازمانهای تروریستی است که به صورت مستقیم تحت تاثیر تفکرات اخوانی سیدقطب قرار گرفت و جنایتهای بسیاری در دنیا انجام داد، تا جایی که الظواهری(رهبر القاعده بعد از بنلادن) معتقد است روشن اندیشی خود را مدیون سید قطب است.
داعش و تفکر حاکم بر آن نیز از دل القاعده متولد گشته و با سیری در مبانی این گروه تروریستی نیز شاهد رد پای تفکرات سیدقطب خواهیم بود.
آقای سیدعلی خامنهای رهبر جمهوریاسلامی نیز بارها از علاقه خود به سیدقطب و اندیشههای او گفته است.
در کتاب (خوندلی که لعل شد)ص۱۷۸، از قول ایشان آمده: 《دلبستگی ما به سیدقطب امری روشن است و نیازی به بیان علل آن نیست》
ایشان علت این علاقه را ایجاد یک تصویر پویا و انقلابی از اسلام توسط سیدقطب میداند، یعنی دقیقا همان سبک از اندیشه انقلابی_جهادی که شیعیان در دوران غیبت شدیداً از سوی ائمهمعصوم علیهمالسلام از آن نهی شدهاند.
این علاقه آقای خامنهای به سیدقطب تا حدی است که ایشان دست به ترجمه برخی آثار او نیز زده است.
نکته مهم دیگر اینکه آقای خامنهای درباره علت اصلی علاقه خود به مبارزات انقلابی گفته است: 《من به مبارزه سیاسی به معنای حقیقی، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقهمند شدم.》، و نکته جالبِ آن اینکه نوابصفوی نیز از جمله کسانی است که بسیاربسیار متأثر از اندیشههای سیدقطب بوده، تا جاییکه شوقیحداد نویسنده و عالم سوری میگوید: 《نواب صفوی میگفت: هر شيعهای که اخوانی نباشد، جعفري نيست!》
زمانیکه میگوییم اساس مبانی فکری جمهوریاسلامی و شخص رهبری برگرفته از تفکرات سلفی_إخوانی امثال سیدقطب است، عدهای با دید تمسخر به آن مینگرند، اما این حقیقتی است کتمانناپذیر، که حتی کتمان آن از روشنی این حقیقت نمیکاهد.
تعصب، توهم، بلندپروازیهای ناسنجیده و مسیری بر خلاف سیره و سنت ائمهی شیعه علیهمالسلام، از ویژگیهای بارز اندیشهی امثال سیدقطب است که در درون جریان انقلابی ایران نیز نفوذ و ظهور داشته.
شاید توقع اصلاح از این جریان و جریانات مشابه نتوان داشت، چراکه آنان اساسا هر فرد و فکر و اندیشهای جز خود را جاهلانه برانداز میکنند، اما باید تلاش کرد و امیدوار بود که سرنوشت ایران و ایرانی و اسلام و مسلمانان را این جماعت رقم نزنند، چراکه تجربه تاریخی ثابت کرده سرنوشت این اندیشه چیزی جز سقوط نخواهد بود.
والسلام
س.ح.افضلی
#فرهیختگان راهی به رهایی
💠زمانیکه در برخی رویکردها و برخی مبانی فکری جمهوریاسلامی متمرکز شده و اندیشه میکنیم، اشتراکات فراوانی بین جمهوریاسلامی و گروههایی همچون طالبان، القاعده، داعش و در کل تفکر سلفیِ جهادگرا میابیم.
اگر به دنبال علت اصلی این اشتراکات باشیم، به نامی برمیخوریم که شاید دقیقا نقطهی مشترک پیوند و گره خوردن جمهوریاسلامی با گروههای سلفیِ جهادگراست، یعنی سیدقطب.
سیدقطب، اندیشمند عرب و سنی مذهب، از تیئوریسینهای اصلی سلفیگریِ جهادی است.
او به دنبال تفسیری از اسلام سیاسی بود که در پیِ جهاد، مبارزه و انقلاب و تشکیل یک حکومت اسلامی فراگیر برای فتح دنیا بود.
افراد و گروههای زیادی متاثر از اندیشههای او به دنبال اسلام سیاسی مدنظر او بودند و میتوان گفت وی بیشترین تاثیر را بر انقلابیون مسلمان بعد از خود گذاشت.
جمالخلیفه، دوست و همدانشگاهیِ بنلادن میگوید: 《بنلادن از دوران دانش آموزی آثار سیدقطب را میخواند.》
وی میگوید: 《من و بنلادن کتابهای سیدقطب، مانند نقاط عطف و در سایه قرآن را میخواندیم و محمدقطب برادر سیدقطب که در اواخر دهه۷۰ میلادی استاد دانشگاه ملکعبدالعزیز بود، معمولا خطابههایی از سید قطب را به من و بنلادن میداد.》
القاعده یکی از سازمانهای تروریستی است که به صورت مستقیم تحت تاثیر تفکرات اخوانی سیدقطب قرار گرفت و جنایتهای بسیاری در دنیا انجام داد، تا جایی که الظواهری(رهبر القاعده بعد از بنلادن) معتقد است روشن اندیشی خود را مدیون سید قطب است.
داعش و تفکر حاکم بر آن نیز از دل القاعده متولد گشته و با سیری در مبانی این گروه تروریستی نیز شاهد رد پای تفکرات سیدقطب خواهیم بود.
آقای سیدعلی خامنهای رهبر جمهوریاسلامی نیز بارها از علاقه خود به سیدقطب و اندیشههای او گفته است.
در کتاب (خوندلی که لعل شد)ص۱۷۸، از قول ایشان آمده: 《دلبستگی ما به سیدقطب امری روشن است و نیازی به بیان علل آن نیست》
ایشان علت این علاقه را ایجاد یک تصویر پویا و انقلابی از اسلام توسط سیدقطب میداند، یعنی دقیقا همان سبک از اندیشه انقلابی_جهادی که شیعیان در دوران غیبت شدیداً از سوی ائمهمعصوم علیهمالسلام از آن نهی شدهاند.
این علاقه آقای خامنهای به سیدقطب تا حدی است که ایشان دست به ترجمه برخی آثار او نیز زده است.
نکته مهم دیگر اینکه آقای خامنهای درباره علت اصلی علاقه خود به مبارزات انقلابی گفته است: 《من به مبارزه سیاسی به معنای حقیقی، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقهمند شدم.》، و نکته جالبِ آن اینکه نوابصفوی نیز از جمله کسانی است که بسیاربسیار متأثر از اندیشههای سیدقطب بوده، تا جاییکه شوقیحداد نویسنده و عالم سوری میگوید: 《نواب صفوی میگفت: هر شيعهای که اخوانی نباشد، جعفري نيست!》
زمانیکه میگوییم اساس مبانی فکری جمهوریاسلامی و شخص رهبری برگرفته از تفکرات سلفی_إخوانی امثال سیدقطب است، عدهای با دید تمسخر به آن مینگرند، اما این حقیقتی است کتمانناپذیر، که حتی کتمان آن از روشنی این حقیقت نمیکاهد.
تعصب، توهم، بلندپروازیهای ناسنجیده و مسیری بر خلاف سیره و سنت ائمهی شیعه علیهمالسلام، از ویژگیهای بارز اندیشهی امثال سیدقطب است که در درون جریان انقلابی ایران نیز نفوذ و ظهور داشته.
شاید توقع اصلاح از این جریان و جریانات مشابه نتوان داشت، چراکه آنان اساسا هر فرد و فکر و اندیشهای جز خود را جاهلانه برانداز میکنند، اما باید تلاش کرد و امیدوار بود که سرنوشت ایران و ایرانی و اسلام و مسلمانان را این جماعت رقم نزنند، چراکه تجربه تاریخی ثابت کرده سرنوشت این اندیشه چیزی جز سقوط نخواهد بود.
والسلام
س.ح.افضلی
#فرهیختگان راهی به رهایی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیشینه علی باقری که اینک به عنوان سرپرست وزارت خارجه برگزیده شده چیست؟ چرا رشد او را باید بادکنکی دانست؟
حسین علیزاده
#فرهیختگان راهی به رهایی
حسین علیزاده
#فرهیختگان راهی به رهایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دور افتخار پهپاد ترکیه در سپهر سیاست منطقه!
مسیری که پهپاد آکینجی برای کشف بالگرد رئیس جمهور فقید پیمود و دور افتخاری که با ترسیم پرچم کشورش بر فراز دریاچەی وان زد، به نوعی نقشە راە توسعەی این کشور در دو دهەی اخیر است.
ملی گرایی فناورانەی ترکی که پهپاد بیرقدار نماد آن است، رهیافت سیاسی پرطرفداری است که ریشه در اقتصاد سیاسی داشته و قابلیت بسیج اجتماعی، ورای شکاف مذهبی - سکولار را دارد.
پهپاد آکینجی نمایندەی تحول در اقتصاد ترکیه و میدان داری مجتمع های نظامی - اقتصادی است.
اردوغان که ابتدا به عنوان یک اصلاح طلب لیبرال به قدرت رسید، نمایندەی بورژوازی محافظه کار آناتولی و تولیدات آن نظیر شامپو و کریستال و تلویزیون و یخچال بود.
در یک محیط ژئوپولتیک اساسا بی ثبات و پویایی های یک اقتصاد جهانی شدە، هم دستور کار اقتصاد عوض شد و هم پایگاه اجتماعی اردوغان که اکنون یک اقتدارگرای ناسیونالیست و راست گرا تلقی می شود.
پرواز آکینجی از شکافی بزرگ با اقتصاد منزوی و و منقطع از جهان ایران هم پرده برداشت.
اقتصادی که بر اثر تحریم و ناکارامدی از تحولات نوآورانه و فن آوریهای جدید محروم مانده است.
صلاحالدین خدیو
#فرهیختگان
مسیری که پهپاد آکینجی برای کشف بالگرد رئیس جمهور فقید پیمود و دور افتخاری که با ترسیم پرچم کشورش بر فراز دریاچەی وان زد، به نوعی نقشە راە توسعەی این کشور در دو دهەی اخیر است.
ملی گرایی فناورانەی ترکی که پهپاد بیرقدار نماد آن است، رهیافت سیاسی پرطرفداری است که ریشه در اقتصاد سیاسی داشته و قابلیت بسیج اجتماعی، ورای شکاف مذهبی - سکولار را دارد.
پهپاد آکینجی نمایندەی تحول در اقتصاد ترکیه و میدان داری مجتمع های نظامی - اقتصادی است.
اردوغان که ابتدا به عنوان یک اصلاح طلب لیبرال به قدرت رسید، نمایندەی بورژوازی محافظه کار آناتولی و تولیدات آن نظیر شامپو و کریستال و تلویزیون و یخچال بود.
در یک محیط ژئوپولتیک اساسا بی ثبات و پویایی های یک اقتصاد جهانی شدە، هم دستور کار اقتصاد عوض شد و هم پایگاه اجتماعی اردوغان که اکنون یک اقتدارگرای ناسیونالیست و راست گرا تلقی می شود.
پرواز آکینجی از شکافی بزرگ با اقتصاد منزوی و و منقطع از جهان ایران هم پرده برداشت.
اقتصادی که بر اثر تحریم و ناکارامدی از تحولات نوآورانه و فن آوریهای جدید محروم مانده است.
صلاحالدین خدیو
#فرهیختگان
.او همانقدر «شهید» است که «قاضی» و «رئیسجمهور» بود. ۱۸ ساله قاضی شد بیآنکه حقوق بداند و رئیس دولت شد بیآنکه رقابت کند. نه قضاوتش قانونی بود و نه ریاستش مشروع. ولی خب ما عادت کردیم به ابتذال کلمات. «رئیسجمهورِ شهید» مبتذلترین ترکیب این روزهاست.
کافه اندیشه
#فرهیختگان راهی به رهایی
کافه اندیشه
#فرهیختگان راهی به رهایی
آنانی که رئیسی را با شهید رجایی مقایسه میکنند، به هزاران نگاره از این دست که در فضای مجازی منتشر شده، نگاهی داشته باشند تا بدانند که در این داوری نیز تا کجا به خطا رفتهاند.
ناصر دانشفر
#فرهیختگان راهی به رهایی
ناصر دانشفر
#فرهیختگان راهی به رهایی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پرواز محمدرضا شاه با هلی کوپتر بل ۲۱۴ برای بازدید از پروژه های عمرانی، میدان و ورزشگاه آزادی
#فرهیختگان راهی به رهایی
#فرهیختگان راهی به رهایی
۳۱ اردیبهشت✨
زادروز همایون شجریان
(زادهٔ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۴)
وی موسیقیدان، خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی تلفیقی، آهنگساز و نوازندهٔ تنبک، کمانچه و سه تار است.
#فرهیختگان راهی به رهایی
زادروز همایون شجریان
(زادهٔ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۴)
وی موسیقیدان، خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی تلفیقی، آهنگساز و نوازندهٔ تنبک، کمانچه و سه تار است.
#فرهیختگان راهی به رهایی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کنسرت آیینه ها - هلند ۲۰۱۶
آهنگ: سهراب پورناظری
و کیخسرو پورناظری
نوازندهی تنبور :
سهراب پورناظری
شاعر: مولانا
به جان جمله مستان که مستم
بگیر ای دلبر عیار دستم
۳۱ اردیبهشت
زادروز #همایون_شجریان
#فرهیختگان راهی به رهایی
آهنگ: سهراب پورناظری
و کیخسرو پورناظری
نوازندهی تنبور :
سهراب پورناظری
شاعر: مولانا
به جان جمله مستان که مستم
بگیر ای دلبر عیار دستم
۳۱ اردیبهشت
زادروز #همایون_شجریان
#فرهیختگان راهی به رهایی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی از گفتگو با "علیاکبر_صادقی" نقاش متولد سال ۱۳۱۶، او یکی از پُرکارترین و موفقترین نقاشان سبک "سوررئالیسمِ ایرانی"، تصویرگرِ کتاب کودک، طراح و گرافیست و کارگردان انیمیشن و یکی از چهرههای ماندگار ایران است. او در آثارش از افسانهها و اسطورههای ایرانی بهره میگیرد، او کار هنری خود را در ابتدا با ساختن فیلمهای انیمیشن آغاز کرد ولی در ادامه کاملاً به نقاشی روی آورد. در این ویدیو، "هوتن_سلامت" به دیدار "علیاکبر_صادقی" در آخرین نمایشگاه او در "موناکو" رفته و با او گفتگو کرده است.
#فرهیختگان راهی به رهایی
#فرهیختگان راهی به رهایی
نابرابری ساختاری در آموزش و پرورش ایران
گفتوگوی ایران فردا با محمدرضا نیکنژاد*
به کوششِ سمانه گلاب و محمد کریمی
کریمی: یک بحثی درباره عدالت آموزشی مطرح است. یک دهه است برخی از اندیشمندان ایرانی روی این موضوع کار می کنند اما یک نکته در این باره مغفول است. ما می دانیم فرسنگ ها از عدالت آموزشی دور هستیم و امسال از وزیر آموزش و پرورش پرسیده شده که چرا شهریه فلان مدرسه ۲۰۰ میلیون تومان است. این چه عدالتی است که یک دانش آموز به آن دسترسی دارد و دیگری نه. پاسخ وزیر عجیب بود ایشان گفت وظیفه نهاد آموزش و پرورش آماده سازی دانش آموز برای کنکور است. آموزش بهتر می خواهید باید هزینه اش را بدهید. بنابراین اینها هم منکر این نیستند که نابرابری های آموزشی وجود دارد. این مساله نیازی به آمار و ارقام ندارد و بگوییم چند درصد مدرسه دولتی، غیر دولتی و ... در ایران هست و چه شهریه هایی گرفته می شود. از سوی دیگر برخی از مناطق هم در ایران از آموزش محروم هستند. سوال نخست من این است که نهادهای مدنی در ایران در جایگاه دولت قرار می گیرند و وظیفه ای مانند نابرابری و عدالت را انجام می دهند و با توانمندسازی می خواهند بخشی از مشکلات جامعه را که ناشی از سیستم دولتی است مرتفع کنند. آیا نهادهای مدنی در آموزش و پرورش می توانند گامی برای رفع نابرابری های آموزشی بردارند یا خیر؟
نیک نژاد: همان طور که گفتید آموزش و پرورش و فراتر دولت و فراتر از دولت، حاکمیت، درباره عدالت آموزشی موظف است. در تعریف ساختارهای دولت مدرن این وظیفهمند بودن از ستوانهای اساسی به شمار میآید. یک زمانی بود که دولت های قاجاری را داشتیم آن زمان کسی انتظار نداشته که مثل امروز یک وظایفِ تعریف شده داشته باشند و به ویژه در بخش آموزش و درمان آن را پیگیری کنند. اما در تعریف دولتهای مدرن آمده است و به ویژه برای دولت های رفاه سه وظیفه مهم و ذاتی تعریف شده است؛ آموزش، بهداشت و درمان و امنیت؛ البته وظیفه دولت امنیت داخلی و ملی هم هست. بنابراین این سه، وظیفه ذاتی دولت است. اگر دولت نتوانست این سه کار را انجام دهد، نباشد هم چندان مهم نیست. آموزش و عدالت آموزشی جز وظایف ذاتی دولت هاست و شانه خالی کردن از این ها یعنی شانه خالی کردن از وظایف بنیادی دولت مدرن.
البته نهادهای مدنی با خیریه ها متفاوت هستند. من درباره ورود خیریه ها و خیرین در آموزش نگران هستم اما نهاد مدنی چیز دیگری است. گرچه روی خط حساس و مهمی حرکت می کنیم یعنی اینکه اگر خیرین ورود نکنند بخشی از جامعه تهیدست از آموزش کیفی جا می مانند. حالا کیفی هم نباشد از آموزش عمومی جا می مانند. اما ورود اینها کندی و بی مسئولیتی برای نهاد دولت ایجاد کرده چراکه دولت معتاد شده است. یک زمانی در نسل من نه تنها خانواده ها به آموزش و پرورش کمک نمی کردند بلکه حمایت می شدند. من سال 55 به مدرسه رفتم و پیش دبستانی برای عموم مردم اجباری و رایگان بود. من کودکستان رایگان رفتم و تغذیه رایگان داشتم. خانواده ما هم نسبتا فقیر بود؛ پنج تا بچه بودیم. از خانوادهها در مسیر آموزش بچهها حمایت میشد. حتی برای تهیه لباس مناسب برای مدرسه، چه برسد به اینکه پول بگیرند. این وضعیت تا پایان حکومت پهلوی بود. در ده سال نخست هم باز تا پایان جنگ این وضعیت را داشتیم و عادلانه ترین آموزش در دوران جمهوری اسلامی را در دوران جنگ داشتیم و بعد هی فاصله گرفتیم و گرفتار وضعیت گریز از مرکز درباره عدالت آموزشی شدیم. آن زمان پولی از خانواده ها نمی گرفتند.
بعد از جنگ و دولت رفسنجانی قرار شد که خانواده ها در آموزش و پرورش مشارکت کنند که بحث مشارکت هم فقط اقتصادی بود. یک زمانی وقتی رسانه ها به این موضوع گیر می دادند می گفتند کمک اقتصادی دلبخواهی است اما به تدریج طوری شد که وزیر می گفت اگر کمک نکنید نمی شود آموزش را پیش برد و قبح دریافت پول در مدارس ریخته شد. درباره عدالت آموزشی و خیرین موضوع طوری شده است که آموزش و پرورش به آنها معتاد شده است. آموزش و پرورش و دولت مثل یک پدر معتاد است که خرج خودش زیاد است و بدنش مصرفش بالاست و نمی تواند به خانواده اش برسد و باید هزینه اش را تامین کند. بنابراین اگر بخواهم این بحث را جمع کنم باید بگویم خیریه ها و خیرین تا اندازه ای در کلیت به عدالت آموزشی آسیب زدند چون دولت با اتکا به فعالیت خیرین از وظایف خود شانه خالی کرد....
متن کامل:
https://cutt.ly/aerVGTRX
#فرهیختگان راهی به رهایی
گفتوگوی ایران فردا با محمدرضا نیکنژاد*
به کوششِ سمانه گلاب و محمد کریمی
کریمی: یک بحثی درباره عدالت آموزشی مطرح است. یک دهه است برخی از اندیشمندان ایرانی روی این موضوع کار می کنند اما یک نکته در این باره مغفول است. ما می دانیم فرسنگ ها از عدالت آموزشی دور هستیم و امسال از وزیر آموزش و پرورش پرسیده شده که چرا شهریه فلان مدرسه ۲۰۰ میلیون تومان است. این چه عدالتی است که یک دانش آموز به آن دسترسی دارد و دیگری نه. پاسخ وزیر عجیب بود ایشان گفت وظیفه نهاد آموزش و پرورش آماده سازی دانش آموز برای کنکور است. آموزش بهتر می خواهید باید هزینه اش را بدهید. بنابراین اینها هم منکر این نیستند که نابرابری های آموزشی وجود دارد. این مساله نیازی به آمار و ارقام ندارد و بگوییم چند درصد مدرسه دولتی، غیر دولتی و ... در ایران هست و چه شهریه هایی گرفته می شود. از سوی دیگر برخی از مناطق هم در ایران از آموزش محروم هستند. سوال نخست من این است که نهادهای مدنی در ایران در جایگاه دولت قرار می گیرند و وظیفه ای مانند نابرابری و عدالت را انجام می دهند و با توانمندسازی می خواهند بخشی از مشکلات جامعه را که ناشی از سیستم دولتی است مرتفع کنند. آیا نهادهای مدنی در آموزش و پرورش می توانند گامی برای رفع نابرابری های آموزشی بردارند یا خیر؟
نیک نژاد: همان طور که گفتید آموزش و پرورش و فراتر دولت و فراتر از دولت، حاکمیت، درباره عدالت آموزشی موظف است. در تعریف ساختارهای دولت مدرن این وظیفهمند بودن از ستوانهای اساسی به شمار میآید. یک زمانی بود که دولت های قاجاری را داشتیم آن زمان کسی انتظار نداشته که مثل امروز یک وظایفِ تعریف شده داشته باشند و به ویژه در بخش آموزش و درمان آن را پیگیری کنند. اما در تعریف دولتهای مدرن آمده است و به ویژه برای دولت های رفاه سه وظیفه مهم و ذاتی تعریف شده است؛ آموزش، بهداشت و درمان و امنیت؛ البته وظیفه دولت امنیت داخلی و ملی هم هست. بنابراین این سه، وظیفه ذاتی دولت است. اگر دولت نتوانست این سه کار را انجام دهد، نباشد هم چندان مهم نیست. آموزش و عدالت آموزشی جز وظایف ذاتی دولت هاست و شانه خالی کردن از این ها یعنی شانه خالی کردن از وظایف بنیادی دولت مدرن.
البته نهادهای مدنی با خیریه ها متفاوت هستند. من درباره ورود خیریه ها و خیرین در آموزش نگران هستم اما نهاد مدنی چیز دیگری است. گرچه روی خط حساس و مهمی حرکت می کنیم یعنی اینکه اگر خیرین ورود نکنند بخشی از جامعه تهیدست از آموزش کیفی جا می مانند. حالا کیفی هم نباشد از آموزش عمومی جا می مانند. اما ورود اینها کندی و بی مسئولیتی برای نهاد دولت ایجاد کرده چراکه دولت معتاد شده است. یک زمانی در نسل من نه تنها خانواده ها به آموزش و پرورش کمک نمی کردند بلکه حمایت می شدند. من سال 55 به مدرسه رفتم و پیش دبستانی برای عموم مردم اجباری و رایگان بود. من کودکستان رایگان رفتم و تغذیه رایگان داشتم. خانواده ما هم نسبتا فقیر بود؛ پنج تا بچه بودیم. از خانوادهها در مسیر آموزش بچهها حمایت میشد. حتی برای تهیه لباس مناسب برای مدرسه، چه برسد به اینکه پول بگیرند. این وضعیت تا پایان حکومت پهلوی بود. در ده سال نخست هم باز تا پایان جنگ این وضعیت را داشتیم و عادلانه ترین آموزش در دوران جمهوری اسلامی را در دوران جنگ داشتیم و بعد هی فاصله گرفتیم و گرفتار وضعیت گریز از مرکز درباره عدالت آموزشی شدیم. آن زمان پولی از خانواده ها نمی گرفتند.
بعد از جنگ و دولت رفسنجانی قرار شد که خانواده ها در آموزش و پرورش مشارکت کنند که بحث مشارکت هم فقط اقتصادی بود. یک زمانی وقتی رسانه ها به این موضوع گیر می دادند می گفتند کمک اقتصادی دلبخواهی است اما به تدریج طوری شد که وزیر می گفت اگر کمک نکنید نمی شود آموزش را پیش برد و قبح دریافت پول در مدارس ریخته شد. درباره عدالت آموزشی و خیرین موضوع طوری شده است که آموزش و پرورش به آنها معتاد شده است. آموزش و پرورش و دولت مثل یک پدر معتاد است که خرج خودش زیاد است و بدنش مصرفش بالاست و نمی تواند به خانواده اش برسد و باید هزینه اش را تامین کند. بنابراین اگر بخواهم این بحث را جمع کنم باید بگویم خیریه ها و خیرین تا اندازه ای در کلیت به عدالت آموزشی آسیب زدند چون دولت با اتکا به فعالیت خیرین از وظایف خود شانه خالی کرد....
متن کامل:
https://cutt.ly/aerVGTRX
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegraph
🔴 نابرابری ساختاری در آموزش و پرورش ایران
◾️ گفتوگوی ایران فردا با محمدرضا نیکنژاد* 🔺به کوششِ سمانه گلاب و محمد کریمی @iranfardamag ✅ کریمی: یک بحثی درباره عدالت آموزشی مطرح است. یک دهه است برخی از اندیشمندان ایرانی روی این موضوع کار می کنند اما یک نکته در این باره مغفول است. ما می دانیم فرسنگ…
سنگسار کردن استیون قدیس که به نخستین شهادت در تاریخ کلیسای مسیحی اشاره دارد.
اثر رامبراند
#فرهیختگان راهی به رهایی
اثر رامبراند
#فرهیختگان راهی به رهایی
وزارت امور خارجه آمریکا روز دوشنبه اعلام کرد که دولت ایران پس از سقوط هلیکوپتر ابراهیم رئیسی در کوههای نزدیک مرز این کشور با جمهوری آذربایجان، از واشینگتن درخواست کمک کرده بود.به گزارش خبرگزاری فرانسه، سخنگوی این وزارتخانه در ادامه خبر داد ایالات متحده «عمدتاً به دلایل لجستیکی» نتوانسته است به ایران در یافتن بالگرد سانحهدیده رئیسجمهور ایران کمک کند.متیو میلر از ارائه جزئیات بیشتر درباره این درخواست و عدم همکاری واشینگتن با تهران خودداری کرد.او روز دوشنبه همچنین به رادیو فردا گفت روش آمریکا درباره حمایت از مردم ایران و مقابله با اقدامات جمهوری اسلامی بعد از مرگ رئیسی تغییر نمیکند.
رادیو فردا
#فرهیختگان راهی به رهایی
رادیو فردا
#فرهیختگان راهی به رهایی
با مردم آنچنان معاشرت کنید
که اگر مردید برای شما اشک بریزند،
و اگر زنده ماندید
با اشتیاق به سوی شما آیند
خالِطُوا النّاسَ مُخالَطَةً إن مُتُّم مَعَها بَکَوا عَلَیکُم،
وَ إن عِشتُم حَنُّوا إلَیکُم؛
امیرالمومنین
نهج البلاغه، حکمت ۱۰
#فرهیختگان راهی به رهایی
که اگر مردید برای شما اشک بریزند،
و اگر زنده ماندید
با اشتیاق به سوی شما آیند
خالِطُوا النّاسَ مُخالَطَةً إن مُتُّم مَعَها بَکَوا عَلَیکُم،
وَ إن عِشتُم حَنُّوا إلَیکُم؛
امیرالمومنین
نهج البلاغه، حکمت ۱۰
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
ضرورت تدوین نظریه بقای ایران
جواد طباطبایی
در بیان چیستی و ماهیت ایران، من همیشه روی این مساله تاکید داشتم که ایران یک مفهوم است. مفهومی که آبستن مفاهیم دیگر است. بنابراین ایران یک نام خاص صرفا جغرافیایی نیست و در طی تاریخ مفاهیمی وارد آن شده است.
هنگامی که از عبار « ما ایرانی ها» صحبت به میان آید یعنی «ملت ایران» پس ملت هم-مفهوم ایران است. همانطور که دولت ایران هم جزئی از خود مفهوم ایران بود.
هنگامیکه ابن مقفع در 120 هجری کتاب نامه تنسر را از پهلوی ترجمه می کند در آغازش از «ایرانشهر» صحبت میکند. یعنی من دارم در مورد یک واقعیتی صحبت می کنم که از جهان باستان پایه گذاری شده و وقتی من می گویم ایرانشهر یعنی ملت ایران یعنی سرزمین ایران یعنی دولت ایران.
«ایران» به بیان کارل اشمیت در رساله الهیات سیاسی، یک کلمه Pregnant است، یعنی آبستن مفاهیم بسیار دیگری است. مضمون «ملت» و «وحدت ملی» داخل مفهوم ایران بود، بنابراین ما همانند اروپاییها به مفاهیم جدید برای ملتسازی نیازی نداشتیم.
موضوع تنوع در ایران، مساله گستردگی جغرافیایی آن و قبض و بسط جغرافیا و بسیاری دیگر از مسائل همگی نیازمند دقت نظر و نظریه است. ما نیازمند یک نظریه بقای کشور ایران هستیم. زیرا تا زمانیکه این مسایل را به صورت تئوریک نفهمیم تداوم بقایمان به مخاطره می افتد. این در حالی است که تئوریهای معارض اندیشه بقای سرزمینی ما ، همانطور که از نامش پیدا است «نظریه» هستند و یا خود را به نظریه تبدیل کرده اند. نظریه سازی از سرمایه ای که موجب بقای ما شده در جهانی که نظریه های پست مدرن و... وجود دارند بسیار ضروری است زیرا تا وقتی که از «سرمایه» به «نظریه» تبدیل نشود، بنیان های معنوی بقای کشور تهدید خواهند شد و اگر به این مرحله برسیم در آن صورت تهدید بنیانهای مادی خیلی آسان خواهد بود.
من سعی کرده ام در برخی از آثارم بنیان های این نظریه را تدوین کنم و اصولی برای آن تنظیم کنم تا مقدمه ای بر اندیشیدن درون ایرانشهر به شمار بیاید.
منبع: گفتگوی گروهی با جواد طباطبایی در تهران، خیابان فاطمی، مرکز مطالعات و آموزش، ۱۳۹۵
#فرهیختگان راهی به رهایی
جواد طباطبایی
در بیان چیستی و ماهیت ایران، من همیشه روی این مساله تاکید داشتم که ایران یک مفهوم است. مفهومی که آبستن مفاهیم دیگر است. بنابراین ایران یک نام خاص صرفا جغرافیایی نیست و در طی تاریخ مفاهیمی وارد آن شده است.
هنگامی که از عبار « ما ایرانی ها» صحبت به میان آید یعنی «ملت ایران» پس ملت هم-مفهوم ایران است. همانطور که دولت ایران هم جزئی از خود مفهوم ایران بود.
هنگامیکه ابن مقفع در 120 هجری کتاب نامه تنسر را از پهلوی ترجمه می کند در آغازش از «ایرانشهر» صحبت میکند. یعنی من دارم در مورد یک واقعیتی صحبت می کنم که از جهان باستان پایه گذاری شده و وقتی من می گویم ایرانشهر یعنی ملت ایران یعنی سرزمین ایران یعنی دولت ایران.
«ایران» به بیان کارل اشمیت در رساله الهیات سیاسی، یک کلمه Pregnant است، یعنی آبستن مفاهیم بسیار دیگری است. مضمون «ملت» و «وحدت ملی» داخل مفهوم ایران بود، بنابراین ما همانند اروپاییها به مفاهیم جدید برای ملتسازی نیازی نداشتیم.
موضوع تنوع در ایران، مساله گستردگی جغرافیایی آن و قبض و بسط جغرافیا و بسیاری دیگر از مسائل همگی نیازمند دقت نظر و نظریه است. ما نیازمند یک نظریه بقای کشور ایران هستیم. زیرا تا زمانیکه این مسایل را به صورت تئوریک نفهمیم تداوم بقایمان به مخاطره می افتد. این در حالی است که تئوریهای معارض اندیشه بقای سرزمینی ما ، همانطور که از نامش پیدا است «نظریه» هستند و یا خود را به نظریه تبدیل کرده اند. نظریه سازی از سرمایه ای که موجب بقای ما شده در جهانی که نظریه های پست مدرن و... وجود دارند بسیار ضروری است زیرا تا وقتی که از «سرمایه» به «نظریه» تبدیل نشود، بنیان های معنوی بقای کشور تهدید خواهند شد و اگر به این مرحله برسیم در آن صورت تهدید بنیانهای مادی خیلی آسان خواهد بود.
من سعی کرده ام در برخی از آثارم بنیان های این نظریه را تدوین کنم و اصولی برای آن تنظیم کنم تا مقدمه ای بر اندیشیدن درون ایرانشهر به شمار بیاید.
منبع: گفتگوی گروهی با جواد طباطبایی در تهران، خیابان فاطمی، مرکز مطالعات و آموزش، ۱۳۹۵
#فرهیختگان راهی به رهایی
وصیت اول و آخر
امروز(اول خرداد ۹۸) من قدم به ۵۵ سالگی گذاشتم. خبر مهمی نیست؛ اما مهم است که دوستان من بدانند که این مرد ۵۵ ساله، به تعداد کتابهایی که نخوانده است غمگین است؛ به شمار دستهایی که نگرفته است، پشیمان است و به عدد مهربانیهایی که نکرده است، خاطری آزرده دارد. فریبکاری سپهر تیزرو، او را خام کرد و آینده را چنان فراخ و بلند نمایاند که همهچیز را به آن حوالت داد. در خانۀ او کتابهایی است که سالها چشم به دست او دوخته بودند که از قفس کتابخانه بیرون آیند و از روی میز مطالعه بر چشم او بتابند؛ اما او همیشه به آنها وعدۀ فردا داد؛ فردایی که هیچ حُسن و امتیازی بر امروز و دیروز نداشت. اگر امروز از این مرد بسترنشین بپرسند که تنها وصیت تو به جوانان و میانسالان و حتی پیران و بیماران چیست، میگوید بخوانید و بخوانید و بخوانید. درد ما ندانستن نیست؛ درد ما خودداناپنداری و بیاشتهایی به دانستن و خواندن است. کتاب، تنها گنج دنیاست که نه در زیر خاک، که در پیش چشم ماست و ما آن را نمیبینیم.
رضا بابایی
۹۸/۳/۱
#فرهیختگان راهی به رهایی
امروز(اول خرداد ۹۸) من قدم به ۵۵ سالگی گذاشتم. خبر مهمی نیست؛ اما مهم است که دوستان من بدانند که این مرد ۵۵ ساله، به تعداد کتابهایی که نخوانده است غمگین است؛ به شمار دستهایی که نگرفته است، پشیمان است و به عدد مهربانیهایی که نکرده است، خاطری آزرده دارد. فریبکاری سپهر تیزرو، او را خام کرد و آینده را چنان فراخ و بلند نمایاند که همهچیز را به آن حوالت داد. در خانۀ او کتابهایی است که سالها چشم به دست او دوخته بودند که از قفس کتابخانه بیرون آیند و از روی میز مطالعه بر چشم او بتابند؛ اما او همیشه به آنها وعدۀ فردا داد؛ فردایی که هیچ حُسن و امتیازی بر امروز و دیروز نداشت. اگر امروز از این مرد بسترنشین بپرسند که تنها وصیت تو به جوانان و میانسالان و حتی پیران و بیماران چیست، میگوید بخوانید و بخوانید و بخوانید. درد ما ندانستن نیست؛ درد ما خودداناپنداری و بیاشتهایی به دانستن و خواندن است. کتاب، تنها گنج دنیاست که نه در زیر خاک، که در پیش چشم ماست و ما آن را نمیبینیم.
رضا بابایی
۹۸/۳/۱
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
Audio
اولویت مشروطیت بر جمهوریت
🔹 مهران صولتی در بیست و سومین نشست از سلسله جلسات اندیشه و فلسفه نوین به خوانش فلسفه سیاسی جان لاک در محورهای زیر پرداخت:
✅ مقایسه آرای لاک با هابز و فیلمر
✅ نقش مردم به مثابه قدرت موسس
✅ سرگذشت مشروطیت و جمهوریت در ایران
زمان فایل: ۳۹ دقیقه
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#فرهیختگان راهی به رهایی
🔹 مهران صولتی در بیست و سومین نشست از سلسله جلسات اندیشه و فلسفه نوین به خوانش فلسفه سیاسی جان لاک در محورهای زیر پرداخت:
✅ مقایسه آرای لاک با هابز و فیلمر
✅ نقش مردم به مثابه قدرت موسس
✅ سرگذشت مشروطیت و جمهوریت در ایران
زمان فایل: ۳۹ دقیقه
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#فرهیختگان راهی به رهایی
ماموریت مهم مقاومت مدنی علیه تمامیت خواهی
جمهوری اسلامی یک سیستم است، نظامی هماهنگ در سرکوب شهروندمداری. این نظام، به پیشنهاد «اصلاح» پاسخ منفی داد و امروز یکدست و فربه شده.
ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی در سال هزار و چهارصد نشانه ای بود از فربه شدن این سیستم که سال به سال گام های محکم تری را به سوی تمامیت خواهی برداشته.
ابراهیم رئیسی شاید لایق ترین رئیس جمهور سیستمی بود که فرصت داشت خود را به روز و مدرن کند اما روند ارتجاع و قهقرا را در پیش گرفت.
سیستمها هم مثل موجودات زنده، دوران جوانی و پیری دارند. اگر به روز نشوند، نقطه انتهایی زوالشان زود فرا میرسد. اصرار جمهوری اسلامی بر مقاومت در برابر جامعه مدنی، زمینه زوال را تسریع خواهد کرد.
تیپ ابراهیم رئیسی دقیقا ترجمان همین وضعیت رو به زوال بود: مطیع در برابر هسته سخت قدرت و مجری نقض گسترده حقوق شهروندی.
او از آغاز جوانی که دادستان شد تا دیروز که در سایه حذف رقبا و مهندسی انتخابات رئیس دولت شد، بر یک مسیر حرکت کرده: مهره سیستم بودن. هیچ گاه علیه این سیستم، شورشی یا اعتراضی یا اصلاحی نکرد.
نظامهای تمامیت خواه به فرد وابسته نیستند که با یک فرد از بین بروند. آنها رئیسی های فراوانی در دامان خود پرورش داده اند و نسل جوان جمهوری اسلامی پرورده مکتب ولایت فقیه، مملو از مهره های سر به راه و مطیع است.
تمامیت خواهی به عنوان یک سیستم، شدیدا نیازمند اطاعت پذیری است و رئیسی مهره ای مطیع بود.
اما جای رئیسی را نسل تازه نفسی پر کرده، نسلی که در همان روزهای مبارزه شهروندان در قالب جنبش سبز، رهبر جمهوری اسلامی، از آنها به عنوان رویش نظام یاد کرد.
اگر چه فقدان یک مهره در نظام تمامیت خواهی، تسکینی بر دل ستمدیدگان سیستم است، اما فراموش نشود که از کار انداختن تمامیت خواهی، نیازمند خاموش کردن موتور فکری تمامیت خواهی است یعنی رویکردی که ما را به قول «هانا آرنت» از «اندیشیدن» و «زندگی فعالانه» باز می دارد.
برای همین مقاومت مدنی گفتمانی است که می پذیرد ما در بحرانیم و در رنج زیست می کنیم و برای حل بحرانها باید با سیستم به مثابه یک کل، برخورد کرد.
بر این اساس تلاش برای بازتعریف شهروند به مثابه خاری در چشم دیکتاتوری، منتقد و مفسر محیط و با ذهنیت انتقادی مسیری سخت و طولانی برای درمان قطعی تمامیت خواهی است.
فقدان رئیسی و هر مهره دیگر نعمت است اما هدف اصلی، از کار انداختن قوه های محرکه تمامیت خواهی است. این مهم ماموریت اصلی گفتمان « مقاومت مدنی» است.
پارند
https://www.instagram.com/paarandiran
#فرهیختگان راهی به رهایی
جمهوری اسلامی یک سیستم است، نظامی هماهنگ در سرکوب شهروندمداری. این نظام، به پیشنهاد «اصلاح» پاسخ منفی داد و امروز یکدست و فربه شده.
ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی در سال هزار و چهارصد نشانه ای بود از فربه شدن این سیستم که سال به سال گام های محکم تری را به سوی تمامیت خواهی برداشته.
ابراهیم رئیسی شاید لایق ترین رئیس جمهور سیستمی بود که فرصت داشت خود را به روز و مدرن کند اما روند ارتجاع و قهقرا را در پیش گرفت.
سیستمها هم مثل موجودات زنده، دوران جوانی و پیری دارند. اگر به روز نشوند، نقطه انتهایی زوالشان زود فرا میرسد. اصرار جمهوری اسلامی بر مقاومت در برابر جامعه مدنی، زمینه زوال را تسریع خواهد کرد.
تیپ ابراهیم رئیسی دقیقا ترجمان همین وضعیت رو به زوال بود: مطیع در برابر هسته سخت قدرت و مجری نقض گسترده حقوق شهروندی.
او از آغاز جوانی که دادستان شد تا دیروز که در سایه حذف رقبا و مهندسی انتخابات رئیس دولت شد، بر یک مسیر حرکت کرده: مهره سیستم بودن. هیچ گاه علیه این سیستم، شورشی یا اعتراضی یا اصلاحی نکرد.
نظامهای تمامیت خواه به فرد وابسته نیستند که با یک فرد از بین بروند. آنها رئیسی های فراوانی در دامان خود پرورش داده اند و نسل جوان جمهوری اسلامی پرورده مکتب ولایت فقیه، مملو از مهره های سر به راه و مطیع است.
تمامیت خواهی به عنوان یک سیستم، شدیدا نیازمند اطاعت پذیری است و رئیسی مهره ای مطیع بود.
اما جای رئیسی را نسل تازه نفسی پر کرده، نسلی که در همان روزهای مبارزه شهروندان در قالب جنبش سبز، رهبر جمهوری اسلامی، از آنها به عنوان رویش نظام یاد کرد.
اگر چه فقدان یک مهره در نظام تمامیت خواهی، تسکینی بر دل ستمدیدگان سیستم است، اما فراموش نشود که از کار انداختن تمامیت خواهی، نیازمند خاموش کردن موتور فکری تمامیت خواهی است یعنی رویکردی که ما را به قول «هانا آرنت» از «اندیشیدن» و «زندگی فعالانه» باز می دارد.
برای همین مقاومت مدنی گفتمانی است که می پذیرد ما در بحرانیم و در رنج زیست می کنیم و برای حل بحرانها باید با سیستم به مثابه یک کل، برخورد کرد.
بر این اساس تلاش برای بازتعریف شهروند به مثابه خاری در چشم دیکتاتوری، منتقد و مفسر محیط و با ذهنیت انتقادی مسیری سخت و طولانی برای درمان قطعی تمامیت خواهی است.
فقدان رئیسی و هر مهره دیگر نعمت است اما هدف اصلی، از کار انداختن قوه های محرکه تمامیت خواهی است. این مهم ماموریت اصلی گفتمان « مقاومت مدنی» است.
پارند
https://www.instagram.com/paarandiran
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
آرشیو
HTML Embed Code: