Channel: گنجینه نجات
#داستان
ابودجانه (رضی الله عنه) همیشه عادت داشت پشت سر رسول الله(صلی الله علیه و سلم) نماز بخواند، اما به محض تمام شدن نماز به سرعت از مسجد بیرون می رفت. رسول الله(صلی الله علیه و سلم) که متوجه این امر شده بود، روزی او را نگه داشت و پرسید : ای ابودجانه، حاجتی به درگاه خداوند داری؟
ابودجانه گفت : بله ای رسول خدا. مشکلی دارم که نمی توانم لحظه ای از آن غافل شوم.
پیامبر (صلی الله علیه و سلم) فرمود : خب چرا بعد از پایان نماز درنگ نمی کنی تا حل مشکلت را از خداوند بخواهی؟
ابودجانه گفت : مشکلم این است : همسایه ای یهودی دارم که شاخه ی نخلش در حیات خانه ی ما قرار دارد. وقتی شب باد می وزد رطب آن در حیات خانه ی ما می ریزد، من به سرعت از مسجد خارج می شوم تا رطب ها را به صاحبش تحویل دهم، مبادا که فرزندان گرسنه ام از خواب بیدار شوند و بخورند.
ای رسول خدا، قسم می خورم، روزی یکی از فرزندانم را دیدم که خرمایی را گاز می زد ، خرما را قبل از پایین بردن، از دهانش بیرون آوردم. وقتی پسرم گریه کرد گفتم : آیا از اینکه به عنوان یک دزد در برابر خداوند قرار بگیرم خجالت نمی کشی؟
وقتی حضرت ابوبکر (رضی الله عنه) گفته های ابودجانه را شنید، آن نخل را از یهودی خرید و به ابودجانه و فرزندانش هدیه کرد.
آن یهودی نیز وقتی حقیقت ماجرا را فهمید به سرعت اهل و فرزندانش را جمع کرد و به حضور رسول الله (صلی الله علیه و سلم) رفت و اسلام آورد.
بله ... اینگونه بوده اند ... با اعمال و رفتاری متعالی و برآمده از ایمانی عمیق، دیگران را دعوت می کرده اند (رضی الله عنهم).
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
ابودجانه (رضی الله عنه) همیشه عادت داشت پشت سر رسول الله(صلی الله علیه و سلم) نماز بخواند، اما به محض تمام شدن نماز به سرعت از مسجد بیرون می رفت. رسول الله(صلی الله علیه و سلم) که متوجه این امر شده بود، روزی او را نگه داشت و پرسید : ای ابودجانه، حاجتی به درگاه خداوند داری؟
ابودجانه گفت : بله ای رسول خدا. مشکلی دارم که نمی توانم لحظه ای از آن غافل شوم.
پیامبر (صلی الله علیه و سلم) فرمود : خب چرا بعد از پایان نماز درنگ نمی کنی تا حل مشکلت را از خداوند بخواهی؟
ابودجانه گفت : مشکلم این است : همسایه ای یهودی دارم که شاخه ی نخلش در حیات خانه ی ما قرار دارد. وقتی شب باد می وزد رطب آن در حیات خانه ی ما می ریزد، من به سرعت از مسجد خارج می شوم تا رطب ها را به صاحبش تحویل دهم، مبادا که فرزندان گرسنه ام از خواب بیدار شوند و بخورند.
ای رسول خدا، قسم می خورم، روزی یکی از فرزندانم را دیدم که خرمایی را گاز می زد ، خرما را قبل از پایین بردن، از دهانش بیرون آوردم. وقتی پسرم گریه کرد گفتم : آیا از اینکه به عنوان یک دزد در برابر خداوند قرار بگیرم خجالت نمی کشی؟
وقتی حضرت ابوبکر (رضی الله عنه) گفته های ابودجانه را شنید، آن نخل را از یهودی خرید و به ابودجانه و فرزندانش هدیه کرد.
آن یهودی نیز وقتی حقیقت ماجرا را فهمید به سرعت اهل و فرزندانش را جمع کرد و به حضور رسول الله (صلی الله علیه و سلم) رفت و اسلام آورد.
بله ... اینگونه بوده اند ... با اعمال و رفتاری متعالی و برآمده از ایمانی عمیق، دیگران را دعوت می کرده اند (رضی الله عنهم).
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
🌺#از_کتاب_غافلان_را_آگاه_سازیم📚
حضرت ابوذر رضی الله عنه میفرماید:
💎بر سه چیز آنقدر غمگین میشوم که گریه ام میگیرد.💎
❣️1-جدایی حضرت رسول اکرم ﷺ وصحابه یی کرام.
🔻2-موت (معلوم نیست که خاتمه ی ما بر ایمان خواهد بود یا خیر ).
🔺3-در محشر در مقابل الله ایستادن درحالی که خبر ندارم که برای من حکم رفتن به جنت داده میشود یا به جهنم.
✍️#فروتن_اکبری
💖 ✾ «اﻟﻟَّﻫُﻣَّ ﺻﻟﯽ ﻭﺳَﻟَّﻢ ﻋﻟَﯽ نـَبـِیـنـَا ﻣُﺣﻣﺩﷺ» ✾ 💖
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
حضرت ابوذر رضی الله عنه میفرماید:
💎بر سه چیز آنقدر غمگین میشوم که گریه ام میگیرد.💎
❣️1-جدایی حضرت رسول اکرم ﷺ وصحابه یی کرام.
🔻2-موت (معلوم نیست که خاتمه ی ما بر ایمان خواهد بود یا خیر ).
🔺3-در محشر در مقابل الله ایستادن درحالی که خبر ندارم که برای من حکم رفتن به جنت داده میشود یا به جهنم.
✍️#فروتن_اکبری
💖 ✾ «اﻟﻟَّﻫُﻣَّ ﺻﻟﯽ ﻭﺳَﻟَّﻢ ﻋﻟَﯽ نـَبـِیـنـَا ﻣُﺣﻣﺩﷺ» ✾ 💖
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ویدیو 🎥
اهمیت حجاب
مولانا مجیب الرحمان انصاری
(تقبله الله)
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
اهمیت حجاب
مولانا مجیب الرحمان انصاری
(تقبله الله)
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
به همسرت علم دین بیاموز
عمرو بن قيس رحمه الله میفرماید:
زن با شوهرش در روز قیامت نزد الله تعالی دشمنی میکند؛
و میگوید:
او من را ادب نکرد و چیزی به من نیاموخت و نزدم نیامد جز با نانی از بازار
(یعنی فقط به فکر مسائل دنیویِ خانوادهاش بود)!!
"یعنی زنان در قیامت از شوهرشان به خاطر نیاموختن دین به آنها شکایت میکنند".
[تفسير السمعاني]
کپی
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
عمرو بن قيس رحمه الله میفرماید:
زن با شوهرش در روز قیامت نزد الله تعالی دشمنی میکند؛
و میگوید:
او من را ادب نکرد و چیزی به من نیاموخت و نزدم نیامد جز با نانی از بازار
(یعنی فقط به فکر مسائل دنیویِ خانوادهاش بود)!!
"یعنی زنان در قیامت از شوهرشان به خاطر نیاموختن دین به آنها شکایت میکنند".
[تفسير السمعاني]
کپی
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
گنجینه نجات
#ادامه_سیرت_پیامبر ﷺ {86} دو یار غار چون به غار رسیدند، ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ گفت: سوگند به خدا نمیگذارم داخل شوی تا پیش از تو داخل شوم که اگر در آن چیزی باشد، به من ضرر برسد. بدین ترتیب ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ وارد غار…
#ادامه_سیرت_پیامبر ﷺ
{87}
در جستجوی پیامبر ﷺ و ابوبکر
اما قریش از هنگامی که خبر هجرت پیامبر ﷺ
و ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ را شنیدند، از صبح همان شب که قرار بود توطئه خود را اجراء کنند، دست بکار شدند و اولین اقدامی که کردند، این بود که علی رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ را کتک زدند و او را تا کنار کعبه، کشان کشان بردند و مدتی کوتاه او را نگه داشتند، اما نتوانستند از او دریابند که پیامبر ﷺ و ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ به کجا رفتهاند.
وقتی موفق نشدند از علی رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ چیزی به دست آورند، به خانه ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ رفتند و در زدند؛ اسماء دختر ابوبکر بیرون آمد. از او پرسیدند: پدرت کجاست؟
گفت: به خدا سوگند نمیدانم کجا رفته؟ ابوجهل که مردی پست و فحاش بود، ضربهای به صورت اسماء زد که گواشوارههایش افتاد.
قریشیان طی جلسهای اضطراری تصمیم گرفتند تمام امکاناتشان را جهت دستگیری آن دو بکار گیرند، لذا تمام راههای خروجی مکه را تحت مراقبت شدید مسلحانه قراردادند و در همان جلسه به تصویب رساندند که به هرکس که آن دو را، مرده یا زنده دستگیر کند و تحویل قریش بدهد، جایزهای به قیمت صدشتر در مقابل هر نفر بدهند.
بدین ترتیب سوارکاران، مردان پیاده و ردیابها، برای دستگیری و پیدا کردن پیامبر ﷺ و ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ بسیج شدند و برای یافتن آنها در کوهها و تپهها به جستجو پرداختند. اما علی رغم تمام تلاشهایشان به نتیجهای نرسیدند. البته عدهای از ردیابان متخصص تا نزدیکی غار ثور پیش رفتند، ولی همه چیز به دست خداست.
امام بخاری از انس از ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ روایت میکند که میگفت: با پیامبر ﷺ در غار بودم؛ سرم را بلند کردم، دیدم پاهای آنها دیده میشود؛ به پیامبر ﷺ گفتم: ای پیامبر! به خدا اگر به پایین نگاه کنند، حتماً ما را میبینند؟
فرمود: «ساکت ای ابوبکر! چه میپنداری درباره دو نفر که سومشان خداست؟»
در روایتی دیگر آمده: «گمانت درباره دو نفری که سومشان خداست، چیست؟»
در حقیقت این معجزهای بود که خداوند بوسیله آن پیامبرش را عزت داد و ردیابان دقیقاً زمانی بازگشتند که چند قدم بیشتر، با این دو یار غار فاصله نداشتند.
#_ادامه_دارد..ان شاءالله
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
{87}
در جستجوی پیامبر ﷺ و ابوبکر
اما قریش از هنگامی که خبر هجرت پیامبر ﷺ
و ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ را شنیدند، از صبح همان شب که قرار بود توطئه خود را اجراء کنند، دست بکار شدند و اولین اقدامی که کردند، این بود که علی رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ را کتک زدند و او را تا کنار کعبه، کشان کشان بردند و مدتی کوتاه او را نگه داشتند، اما نتوانستند از او دریابند که پیامبر ﷺ و ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ به کجا رفتهاند.
وقتی موفق نشدند از علی رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ چیزی به دست آورند، به خانه ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ رفتند و در زدند؛ اسماء دختر ابوبکر بیرون آمد. از او پرسیدند: پدرت کجاست؟
گفت: به خدا سوگند نمیدانم کجا رفته؟ ابوجهل که مردی پست و فحاش بود، ضربهای به صورت اسماء زد که گواشوارههایش افتاد.
قریشیان طی جلسهای اضطراری تصمیم گرفتند تمام امکاناتشان را جهت دستگیری آن دو بکار گیرند، لذا تمام راههای خروجی مکه را تحت مراقبت شدید مسلحانه قراردادند و در همان جلسه به تصویب رساندند که به هرکس که آن دو را، مرده یا زنده دستگیر کند و تحویل قریش بدهد، جایزهای به قیمت صدشتر در مقابل هر نفر بدهند.
بدین ترتیب سوارکاران، مردان پیاده و ردیابها، برای دستگیری و پیدا کردن پیامبر ﷺ و ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ بسیج شدند و برای یافتن آنها در کوهها و تپهها به جستجو پرداختند. اما علی رغم تمام تلاشهایشان به نتیجهای نرسیدند. البته عدهای از ردیابان متخصص تا نزدیکی غار ثور پیش رفتند، ولی همه چیز به دست خداست.
امام بخاری از انس از ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ روایت میکند که میگفت: با پیامبر ﷺ در غار بودم؛ سرم را بلند کردم، دیدم پاهای آنها دیده میشود؛ به پیامبر ﷺ گفتم: ای پیامبر! به خدا اگر به پایین نگاه کنند، حتماً ما را میبینند؟
فرمود: «ساکت ای ابوبکر! چه میپنداری درباره دو نفر که سومشان خداست؟»
در روایتی دیگر آمده: «گمانت درباره دو نفری که سومشان خداست، چیست؟»
در حقیقت این معجزهای بود که خداوند بوسیله آن پیامبرش را عزت داد و ردیابان دقیقاً زمانی بازگشتند که چند قدم بیشتر، با این دو یار غار فاصله نداشتند.
#_ادامه_دارد..ان شاءالله
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
Audio
اگر باشنیدن این سرود اشک نریختی و در درونت انقلابی ایجاد نشد
بدان خیلی دلت سنگ شده
از مرگ مشو غافل .....
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
بدان خیلی دلت سنگ شده
از مرگ مشو غافل .....
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
#فضیلت_درود_بر_پیامبر_ﷺ
ابوهریره روایت میکندکه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:(هرکس برمن یک درود بفرستد الله بر او ده درود می فرستد).
💞اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد💎
💝اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آل إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد💕
ابوهریره روایت میکندکه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:(هرکس برمن یک درود بفرستد الله بر او ده درود می فرستد).
💞اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد💎
💝اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آل إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد💕
#داستان
مردی مادر پیری داشت که همیشه از دست مادرش مینالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی و راه رفتن ضعف داشت. مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چارهای به او نشان دهد.
شیخ به او گفت: مادر توست و مراقبت از او وظیفه توست، او تو را بزرگ کرده و از تو مراقبت کرده. الان وظیفه توست که از او مراقبت کنی.مرد گفت: دهها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیدهام، هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از آن برایش کردهام و دیگر نمیتوانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم.
شیخ بعد از شنیدن سخنان فرزند مدعی به او گفت: تفاوتی مهم بین مراقبت کردن تو و مراقبت کردن مادرت وجود دارد و آن این است که مادرت تو را برای ادامه زندگی بزرگ و مراقبت کرده و تو از او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد. پس تا عمر داری هر کاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی.
🔰قدر پدر و مادرمان را تا زنده هستند بدانیم و از آنها با حس محبت نگهداری کنیم نه با حس اجبار. راستی! اگر آنها زنده هستند همین الان فرصت خوبی است که حتی با یک تماس هم که شده جویای احوال آنها شویم.
https://hottg.com/Ganjineh_88
مردی مادر پیری داشت که همیشه از دست مادرش مینالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی و راه رفتن ضعف داشت. مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چارهای به او نشان دهد.
شیخ به او گفت: مادر توست و مراقبت از او وظیفه توست، او تو را بزرگ کرده و از تو مراقبت کرده. الان وظیفه توست که از او مراقبت کنی.مرد گفت: دهها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیدهام، هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از آن برایش کردهام و دیگر نمیتوانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم.
شیخ بعد از شنیدن سخنان فرزند مدعی به او گفت: تفاوتی مهم بین مراقبت کردن تو و مراقبت کردن مادرت وجود دارد و آن این است که مادرت تو را برای ادامه زندگی بزرگ و مراقبت کرده و تو از او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد. پس تا عمر داری هر کاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی.
🔰قدر پدر و مادرمان را تا زنده هستند بدانیم و از آنها با حس محبت نگهداری کنیم نه با حس اجبار. راستی! اگر آنها زنده هستند همین الان فرصت خوبی است که حتی با یک تماس هم که شده جویای احوال آنها شویم.
https://hottg.com/Ganjineh_88
•اگر زشتی کند دنیا بیا تا مهربان باشیم
•اگر پستی کند با ما بیا تا مهربان باشیم
•اگر آرام جان باشد اگر بارش گران باشد
•اگر نا مهربان باشد بیا تا مهربان باشیم
•اگر دل را بیازارد سرش سنگ ستم بارد
•و در او تخم غم کارد بیا تا مهربان باشیم
•اگر مهتاب شد پنهان اگر خورشید شد سوزان
•اگر مشکل نشد آسان بیا تا مهربان باشیم
•اگر گلها ز هم پاشید ، دل دریاچه ها خشکید
•و مرغان چمن کوچید بیا تا مهربان باشیم
•خوشی و غم نمیماند ، زیاد و کم نمیماند
•چو دنیا هم نمیماند بیا تا مهربان باشیم💕
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
•اگر پستی کند با ما بیا تا مهربان باشیم
•اگر آرام جان باشد اگر بارش گران باشد
•اگر نا مهربان باشد بیا تا مهربان باشیم
•اگر دل را بیازارد سرش سنگ ستم بارد
•و در او تخم غم کارد بیا تا مهربان باشیم
•اگر مهتاب شد پنهان اگر خورشید شد سوزان
•اگر مشکل نشد آسان بیا تا مهربان باشیم
•اگر گلها ز هم پاشید ، دل دریاچه ها خشکید
•و مرغان چمن کوچید بیا تا مهربان باشیم
•خوشی و غم نمیماند ، زیاد و کم نمیماند
•چو دنیا هم نمیماند بیا تا مهربان باشیم💕
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
🌸#حدیث_شریف🍃
✨هرکس این دعا را شب بخواندودرهمان شب بمیرد وارد بهشت می شود✨
✍️شدادبن اوس روایت می کند که رسول الله(صل الله علیه والسلم)فرمود: (بهترین استغفار این است که بگویی
《 اﻟﻠّﻬـﻢَّ ﺃَﻧْﺖَ ﺭَﺑِّـﻲ ﻻ ﺇﻟﻪَ ﺇﻻّ ﺃَﻧْﺖَ ، ﺧَﻠَﻘْﺘَﻨـﻲ ﻭَﺃَﻧﺎ ﻋَﺒْـﺪُﻙ ، ﻭَﺃَﻧﺎ ﻋَﻠـﻰ ﻋَﻬْـﺪِﻙَ ﻭَﻭَﻋْـﺪِﻙَ ﻣﺎ اﺳْﺘَـﻂَﻌْـﺖ ، ﺃَﻋـﻮﺫُﺑِﻚَ ﻣِﻦْ ﺷَـﺮِّ ﻣﺎ ﺻَﻨَـﻌْﺖ ، ﺃَﺑـﻮءُ ﻟَـﻚَ ﺑِﻨِﻌْـﻤَﺘِـﻚَ ﻋَﻠَـﻲَّ ﻭَﺃَﺑـﻮءُ ﺑِﺬَﻧْـﺒﻲ ﻓَﺎﻏْﻔـِﺮْ ﻟﻲ ﻓَﺈِﻧَّـﻪُ ﻻ ﻳَﻐْـﻔِﺮُ اﻟﺬُّﻧـﻮﺏَ ﺇِﻻّ ﺃَﻧْﺖَ 》: (خداوندا!توپروردگارمنی،به جز تو معبودی وجود ندارد،تومراآفریده ای ومن بنده ی تویم وبرپیمانی که با توبسته ام تاحدتوان،استوارم وبه وعده ای که داده ای یقین دارم.وازبدی کارهایی که انجام داده ام،اعتراف می کنم.پس(گناهان)مرا ببخش که کسی جزتوگناهان را نمیبخشد).
هرکس این دعا را شب بخواندودرهمان شب بمیرد وارد بهشت می شود وهرکس درروز این دعا را بخواند ودرهمان روز بمیرد وارد بهشت میشود.
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
✨هرکس این دعا را شب بخواندودرهمان شب بمیرد وارد بهشت می شود✨
✍️شدادبن اوس روایت می کند که رسول الله(صل الله علیه والسلم)فرمود: (بهترین استغفار این است که بگویی
《 اﻟﻠّﻬـﻢَّ ﺃَﻧْﺖَ ﺭَﺑِّـﻲ ﻻ ﺇﻟﻪَ ﺇﻻّ ﺃَﻧْﺖَ ، ﺧَﻠَﻘْﺘَﻨـﻲ ﻭَﺃَﻧﺎ ﻋَﺒْـﺪُﻙ ، ﻭَﺃَﻧﺎ ﻋَﻠـﻰ ﻋَﻬْـﺪِﻙَ ﻭَﻭَﻋْـﺪِﻙَ ﻣﺎ اﺳْﺘَـﻂَﻌْـﺖ ، ﺃَﻋـﻮﺫُﺑِﻚَ ﻣِﻦْ ﺷَـﺮِّ ﻣﺎ ﺻَﻨَـﻌْﺖ ، ﺃَﺑـﻮءُ ﻟَـﻚَ ﺑِﻨِﻌْـﻤَﺘِـﻚَ ﻋَﻠَـﻲَّ ﻭَﺃَﺑـﻮءُ ﺑِﺬَﻧْـﺒﻲ ﻓَﺎﻏْﻔـِﺮْ ﻟﻲ ﻓَﺈِﻧَّـﻪُ ﻻ ﻳَﻐْـﻔِﺮُ اﻟﺬُّﻧـﻮﺏَ ﺇِﻻّ ﺃَﻧْﺖَ 》: (خداوندا!توپروردگارمنی،به جز تو معبودی وجود ندارد،تومراآفریده ای ومن بنده ی تویم وبرپیمانی که با توبسته ام تاحدتوان،استوارم وبه وعده ای که داده ای یقین دارم.وازبدی کارهایی که انجام داده ام،اعتراف می کنم.پس(گناهان)مرا ببخش که کسی جزتوگناهان را نمیبخشد).
هرکس این دعا را شب بخواندودرهمان شب بمیرد وارد بهشت می شود وهرکس درروز این دعا را بخواند ودرهمان روز بمیرد وارد بهشت میشود.
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
يا الله يا الله يا قهار يا جبار 😰😭
وصیت یک کودک برای امتمیلیاردی
وصیت من برای همه شما:
اگر من بمیرم و درجنگ شهیدشوم، همه حاکمان کشورهای عربی را که ما را تنها گذاشتند، نمیبخشم. روزهای بسیار سختی را در محاصره بدون آب و غذا پشت سر گذاشتیم. با وجود سن کمم خاکی و خاکستری شدم. خداوند شمارا نبخشد و واز شما نگذرد و سوگند مي خورم كه از شما به خالق هفت آسمان شكايت خواهمكرد. منو ببخش مامان خیلی دوست دارم. از مرگ من ناراحت نباش.
پیام من به مردم مصر، یمن، اردن، الجزایر، لیبی، لبنان، تونس، سودان، سومالی و مالزی:
لطفا غزه را تنها نگذارید. غزه را فراموش نکنیدبه شما التماس میکنم . من همه شما را دوست دارم. لطفا ما را ناامید نکنید هرکی پیام منو پیدا کرد لطفا پستش کنه من شهیدم ان شاءالله محمد عبدالقادر الحسینی
وصیت یک کودک برای امتمیلیاردی
وصیت من برای همه شما:
اگر من بمیرم و درجنگ شهیدشوم، همه حاکمان کشورهای عربی را که ما را تنها گذاشتند، نمیبخشم. روزهای بسیار سختی را در محاصره بدون آب و غذا پشت سر گذاشتیم. با وجود سن کمم خاکی و خاکستری شدم. خداوند شمارا نبخشد و واز شما نگذرد و سوگند مي خورم كه از شما به خالق هفت آسمان شكايت خواهمكرد. منو ببخش مامان خیلی دوست دارم. از مرگ من ناراحت نباش.
پیام من به مردم مصر، یمن، اردن، الجزایر، لیبی، لبنان، تونس، سودان، سومالی و مالزی:
لطفا غزه را تنها نگذارید. غزه را فراموش نکنیدبه شما التماس میکنم . من همه شما را دوست دارم. لطفا ما را ناامید نکنید هرکی پیام منو پیدا کرد لطفا پستش کنه من شهیدم ان شاءالله محمد عبدالقادر الحسینی
گنجینه نجات
#ادامه_سیرت_پیامبر ﷺ {86} دو یار غار چون به غار رسیدند، ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ گفت: سوگند به خدا نمیگذارم داخل شوی تا پیش از تو داخل شوم که اگر در آن چیزی باشد، به من ضرر برسد. بدین ترتیب ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ وارد غار…
#ادامه_سیرت_پیامبر ﷺ
{87}
در راه مدینه
چون آتش جستجو فروکش کرد و از شدت و حدت ردیابی کاسته شد و تلاشهای بی وقفه و بیهوده آنان به جایی نرسید و بی نتیجه ماند، رسول خدا ﷺ و همراهش آماده عزیمت به سوی مدینه شدند.
آنان عبدالله بن اریقط لیثی را به عنوان راهنما اجیر کرده بودند. او، مردی نرم خو و راه شناسی ماهر بود و با آنکه مشرک بود، به او اطمینان کرده و هر دو مرکب را به او داده و قرار گذاشته بودند که پس از سه روز به غار ثور بیاید. وقتی شب دوشنبه اول ربیع الاول سال اول هجری برابر با 16 سپتامبر سال 622 میلادی فرا رسید، عبدالله با آن دو مرکب به غار ثور آمد.
ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ گفت: پد رومادرم فدایت! هر یک از این دو سواری را که میخواهی بگیر و آن یکی را که بهتر بود، تقدیم کرد.
پیامبر ﷺ فرمود: در ازای پرداخت قیمتش، میپذیرم.
اسماء دختر ابوبکر رضی الله عنها سفرهای را که برای آن دو آماده کرده بود، آورد. چون سربند سفره را فراموش کرده بود- همان نخی که به سفره میبستند که هم دستگیره به حساب میآمد و هم آنچه در سفره بود بدین وسیله محافظت میشد- کمربندش را به دو قسمت کرد و دستگیره یا سربند سفره را از کمربندش درست نمود؛ بنابراین او را ذات الناطقین (صاحب دو کمربند) نامیدند.[1]
بدین ترتیب به راه افتادند و عامر بن فهیره به عنوان راهنما پیشاپیش آنها حرکت میکرد و آنها را از راه ساحلی برد؛ ابتدا با آنها به سمت جنوب (یمن) رفت، آنگاه به طرف غرب که ساحل بود روی آورد تا به راهی رسید که برای عموم مردم آشنا و معروف نبود و سپس از ساحل دریای سرخ به طرف شمال حرکت کرد و از راهی رفت که معمولاً مردم از آن عبور نمیکردند.
#_ادامه_دارد..ان شاءالله
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
{87}
در راه مدینه
چون آتش جستجو فروکش کرد و از شدت و حدت ردیابی کاسته شد و تلاشهای بی وقفه و بیهوده آنان به جایی نرسید و بی نتیجه ماند، رسول خدا ﷺ و همراهش آماده عزیمت به سوی مدینه شدند.
آنان عبدالله بن اریقط لیثی را به عنوان راهنما اجیر کرده بودند. او، مردی نرم خو و راه شناسی ماهر بود و با آنکه مشرک بود، به او اطمینان کرده و هر دو مرکب را به او داده و قرار گذاشته بودند که پس از سه روز به غار ثور بیاید. وقتی شب دوشنبه اول ربیع الاول سال اول هجری برابر با 16 سپتامبر سال 622 میلادی فرا رسید، عبدالله با آن دو مرکب به غار ثور آمد.
ابوبکر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ گفت: پد رومادرم فدایت! هر یک از این دو سواری را که میخواهی بگیر و آن یکی را که بهتر بود، تقدیم کرد.
پیامبر ﷺ فرمود: در ازای پرداخت قیمتش، میپذیرم.
اسماء دختر ابوبکر رضی الله عنها سفرهای را که برای آن دو آماده کرده بود، آورد. چون سربند سفره را فراموش کرده بود- همان نخی که به سفره میبستند که هم دستگیره به حساب میآمد و هم آنچه در سفره بود بدین وسیله محافظت میشد- کمربندش را به دو قسمت کرد و دستگیره یا سربند سفره را از کمربندش درست نمود؛ بنابراین او را ذات الناطقین (صاحب دو کمربند) نامیدند.[1]
بدین ترتیب به راه افتادند و عامر بن فهیره به عنوان راهنما پیشاپیش آنها حرکت میکرد و آنها را از راه ساحلی برد؛ ابتدا با آنها به سمت جنوب (یمن) رفت، آنگاه به طرف غرب که ساحل بود روی آورد تا به راهی رسید که برای عموم مردم آشنا و معروف نبود و سپس از ساحل دریای سرخ به طرف شمال حرکت کرد و از راهی رفت که معمولاً مردم از آن عبور نمیکردند.
#_ادامه_دارد..ان شاءالله
https://hottg.com/Ganjineh_88
•┈┈┈┈•✿♥️✿•┈┈┈┈•
HTML Embed Code: