#اعتراف

سلام پسرم ۲۴ اصف

راستش من بی دی اس ام دارم و ریگرم ( تمایل به بستن دست و پا و بانداژ کردن افراد) و این زندگیمو نابود کرد همیشه خواستم یه جوری فراموشش کنم ولی نمیشد کاش دختری بود دوست داشت بسته شه

#اعتراف

فائزه ۲۷ مشهد
اعتراف میکنم بابام ادم خوبی نیس و زندگی رو برای من و خانواده م تلخ کرده با اخلاق و تندخو بودنش ....
کاش بابا ها یکم ادم باشن....
چرا ۹۹ درصد بابا ها خوب نیستن؟
اخلاق تعطیل!!!!!!!!!!!!
خدا شفاشون بده....
ما ک خیری ندیدیم!
بابای خوب داشتن هم آرزوست 🥲

#اعتراف

سلام من مردی هستم ۵۰ به بالا دارای زن وبچه و داماد شما بگین چ گوهی بخورم تا حالا با هیچ زنی نبودم ن تو جوانی ن الان به غیر خانمم اما الان خانمی را هر وقت میبینم ی جور دیگه میشم زبانم بند میاد دست پامو گم میکنم دیگه خودم از خودم بدم میاد این چ مرضیه کمکم کنید پای پای آبرو وسطه

#اعتراف

سلام خوبی من پسرم و ۲۲ سالمه بخاطر اینکه که اونجامو تو ۱۴ سالگیم کردم مجبورم بیشتر‌اوقات یعنی موقع خواب و بیرون رفتن نوار بهداشتی بزارم تو شورتم و بخاطر اینکه تو شورت مردونه نمیشه نوار گذاشت مامانم گفت مجبوری تو این شورتای ساده دخترونه بزاری و خیلی این موضوع اذیتم میکنه و تو مدرسه خیلی اذیت شدم💔 و همین اینکه همش استرس اینو دارم اطرافیان متوجه این بشن ک من نوار میزارم🙂

#اعتراف

سلام پسرم 23
وقتی 2 سالم بود پدر مادرم جدا شدن مادرم از پیشمون رفت پدرم منو بزرگ میکرد خیلی دست بزن داشت و هر روز منو میزد ولی من روی درس هام تمرکز میکردم تا اینکه رتبه 136 کنکور تجربی رو آوردم
خواستم بگم هرگز نا امید نشید و تلاش کنید

#اعتراف

سلام پسرم ۲۹شیراز.
من تواسنپ کارمیکنم.دیشب یه زن بسیارخوشکل سوارکردم میرفت معالی اباد.وقتی دیدمش قلبم هزارتامیزد.سوارشدشروع کردحرف زدن ودرددل کردن.گفت شوهردارم واصلادوستش ندارم.وحال دلم باهاش خوب نیست.یکساعت چرخیدیم خودش بهم پیشنهاددادگفت بریم قلیون بکشیم.منم گفتم بریم خونمون.بردمش خونه تارسیدیم لباساشودراوردراحت نشست قلیون چاق کردم مشیدوگفت بریم اتاق خواب...رفتیم ویه س.ک.س حسابی کردیم.اصلاباورم نمیشداینقدرراحت بیادبده وبره.امروزظهرم اومددادرفت.جاتون خالی

#اعتراف

سلام مهربون
من پسرم. 27 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻣﺘﺎﻫﻠﻢ.
ﻧﺎﻣﺰﺩﻡ تازگیا ﯾﻪ ﺍﺧﻼق ﺧﺎﺻﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ
مثلا ﺩﻭ ﺗﺎ لُپمو ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﺳﯿﻠﯽ میزﻧﻪ ﺟﯿﻎ ﻣﯿﮑﺸﻪ، ﮔﺎﺯﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ، ﺧﻮﺍﻩ ﮔﺮﺩﻧﻢ، ﺧﻮﺍﻩ ﺩﺳﺘﻢ ﺧﻮﺍﻩ ﺑﺎﺯﻭﻡ..

ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ بهش ﭼﯽ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﻧﺨﻮﺭﻩ و ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭﺵ ﺑﺮﺩﺍﺭﻩ؟
مرسی که هستین.❤️

#اعتراف

سلام دخترم ۲۱ تهران
نمی‌دونم از کجا شروع کنم فقط اینو میدونم ک وابسته مرد ۴۳ ساله شدم
البته ک اون مجرده منم مجردم خیلی می‌خوایم همو اما نمیدونم چیکار کنم گیر کردم خیلی خواستگار دارم ولی تردید دارم بازم ک درخواست ازدواجشو قبول کنم یا ن
ب نظر شما بهترین راه حل چیه!؟
خیلی کمکم می‌کنه از همه نظر مخصوصاً مالی...

#اعتراف

سلام پسرم سینه هام یکم بزرگ است چیکار کنم دوباره کوچیک بشه سراشون یکم بزرگ شدن لطفا رهنمایی کنین عوض مسخره کردن❤️‍🩹

#اعتراف

سلام مهربون
من پسرم. 27 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻣﺘﺎﻫﻠﻢ.
ﻧﺎﻣﺰﺩﻡ تازگیا ﯾﻪ ﺍﺧﻼق ﺧﺎﺻﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ
مثلا ﺩﻭ ﺗﺎ لُپمو ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﺳﯿﻠﯽ میزﻧﻪ ﺟﯿﻎ ﻣﯿﮑﺸﻪ، ﮔﺎﺯﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ، ﺧﻮﺍﻩ ﮔﺮﺩﻧﻢ، ﺧﻮﺍﻩ ﺩﺳﺘﻢ ﺧﻮﺍﻩ ﺑﺎﺯﻭﻡ..

ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ بهش ﭼﯽ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﻧﺨﻮﺭﻩ و ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭﺵ ﺑﺮﺩﺍﺭﻩ؟
مرسی که هستین.❤️

#اعتراف

سلام.امیدوارم که حالتون خوب باشه.
دخترم۲۰سالمه یه دختر۲ماهه هم دارم تیرماه میشه۲سال که ازدواج کردم.
۱۵فروردین امسال فهمیدم که‌شوهرم داره بایه دخترچت میکنه بهش گفتم انکارکردویه قصه ای سرهم کردتحویلم داد.باردوم بازپیاماشون دیدم وفهمیدم که باهم رابطه هم داشتن.بازگفتم قبول نکرد وبعدازاون بارهابارها پیاماشون رودیدم...
خیلی حالم بده لحظه ای که فهمیدم باهم رابطه داشتن‌قلبم هزارتیکه شد..الان نمیدونم بایدچیکارکنم مجبورم بخاطر دخترم فعلا کاری نکنم اما دارم دیوونه میشم حتی اون دختره رو میشناسم جای خاهرم دوستش داشتم 😄ببخشید زیادشد

#اعتراف

سلام یه خاطره دزدی دارم که چندسال پیش برای پدرم اتقاق افتاده. تقریبا ۱۴سال پیش قرار بود پدرم موتورشو بفروشه یه مشتری اومد که نمیشناختیم از شهر ما نبود خونه ی ما ویلایی هست و حیاط بزرگی هم داره مشتری هم داشت موتورو چک می‌کرد که یهو سوار شد و از در که باز بود با موتور فرار کرد بابام دنبال مرده گشت ولی پیداش نکرد بعد از ۸سال این اومد درخونه ی مارو زد گف پشیمونه و حلالیت میخام ازتون منو حلال کنین میخام برم مکه الانم هرموتوری که میخواین رو براتون میخرم فقط منو حلال کنید .
خلاصه پدرمو برد نمایشگاه که موتور بخرن قراردادو به نام پدرم نوشت و وقت تسویه حساب که رسید این موتورم برداشت و فرار کرد بابای منم مجبور شد دوباره خودش پول موتورو پرداخت کنه🤦‍♀

#اعتراف

دخترممم یزد
اقا مامان خواستگارم دیروز امده بود من ببینه دو ساعت با خشتک پاره و شورت قرمز نشسته بودم جلوش😐
بعدا فهمیدم
از دیروز ی حس بدی دارم افسردگی گرفتم

#اعتراف

دختری هستم ۲۰ ساله
از وقتی فهمیدم دوس پسرم hiv داره
دنیا رو سرم خراب شده ،
چون باهاش انال سکس و اورال سکس داشتم البته با کاندوم ،
جرات دکتر رفتنم ندارم نمیتونم به زندگی ادامه بدم
کارم شده هرروز هرروز آرزوی مرگ...

بگید چیکار کنم

#اعتراف

دختری هستم ۲۰ ساله از تهران ۳ ماهه با شوهر عمم که ۲۵ سال ازم بزرگتر تو رابطه بودم سکس نداشتم ولی در حد سکس چت بوده الان ۲۰ روزه که گفته فاصله بگیریم از هم و یه تاریخ مشخص کرده که من تا اون تاریخ صبر کنم به نظرتون بیخیالش بشم یا منتظر بمونم چون خیلی دوسش دارم

#اعتراف

سلام دخترم ۲۲ یکے از فانتزیام اینه که سوار ماشین که میشم راننده یهو منو بدزده ببره و ... بعد یهو بشن چن نفر😐 نمیدونم چرا همچین چیزے همیشه تو ذهنمه😑

#اعتراف

سلام دخترم
چندوقتیه پسرخالم با اینکه زن و بچه داره بهم پیام میده بیا باهم باشیم من اصلا جوابشو نمیدم ، یبارم بهم دست درازی کرد من اصلا ازش خوشم نمیاد هرموقع میاد خونمون میترسم نکنه یوقت تنها بشم بیاد دوباره بهم دست درازی کنه😥 ، به نظرتون باید چیکار کنم
به مامانم بگم؟؟؟؟
تروخدا بزار ، راهنماییم کنن

#اعتراف

سلام داش پسرم 21 اصفهان
البته اهل خوزستانیم اصفهان دانشگام و یه خونه مجردی دارم آقا از اینجا شروع کنم یه همکلاسی دارم اسمش امیره یه دوس دختر داره به اسم مهسا این مهسا هم همکلاسیمونه اینا باهم رلن یه روز زنگ زد داش میشه منو مهسا بیایم خونت برای چند ساعت گفتم باشه داش آقا اینا اومدن بعد پذیرایی که کردم گفت داش میشه مارو تنها بزاری برا یه ساعت منم گفتم باشه داش خوب شک کردم بهشون گفتم من برم لباسای بیرونمو بپوشم برم رفتم تو اتاق گوشی زدم رو حالت هواپیما که یکی زنگ نزنه بعد گذاشتمش کنج کمد جوری که تختم معلوم بود خلاصه کار اینا تموم شد منم فیلم سوپرشونو ضبط کردم لاشی پدرسگ جوری این دخترو کرده بود زده کمر تختمو شکونده مادر جنده آبشم پاشیده روی تختم کیرم به شرفش حالا فیلم سوپرشو هی میبرم نشونش میدم هی بچه ها دانشگاه باهاش دعوت میکنم برامون پیتذا کیکی بخره

#اعتراف

سلام دخترم ۲۱
من ماهی یبار خودارضایی دارم همش اونم عذاب وجدان میگیرم بعدش زهرمارم میشه آدم حشری نیستم ولی خب نیازه دیگه
س.ک.سم نمیکنم با هیچ پسری کلا آدم معتقدیم😐😂
چ کنم راه حل بدید

#اعتراف

دخترم ۲۱
چند روز پیش ک باورن میومد همگی خونه مادربزرگم بودیم دلم میخواست برم توی بارون بچرخم مادربزرگم ی اتاق کوچیک ته حیاط داره ک اون قسمت تاریکه و شب کسی زیاد اون ورا نمیره
نمیدونم چ کرمی داشتم که اون شب رفتم ته حیاط
که س.ک.س داییم و زن داییم و دیدم که جوری زن دادییم ناله میکرد و اهش بالا بود
مدادم جلو چششمه خجالت میکشم خودمم دلم نمیخواد یهویی شد ک دیدم
هر وقت میبینمشون یادم میاد