TG Telegram Group Link
Channel: ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ
Back to Bottom
Forwarded from TS
سَرِ چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پُر شد نشاید گرفتن به پیل

چرا در نظامهای سرکوبگر اعتراضات حتی در پایین ترین سطوح، انگ سیاسی می خورد و در نطفه خفه می شود؟

هرم فوق ساختار کشورهای دیکتاتوری را نشان می دهد که در راس آن رهبر با بیشترین قدرت ممکن قرار دارد. هر چه از قله پایین تر رویم به تعداد افراد اضافه و از قدرتشان کم می شود تا میرسد به قاعده ی هرم که متشکل از اکثریت افراد و آسیب پذیرترینشان است.

با یک نگاه به این تصویر می توان دید که کمترین تکانی به پایه های هرم، کل هرم را به لرزه در می آورد، کل هرم که لرزید، تمامی کسانی که برای خود هِرَمَکی ساخته و به زیردستانشان زور می گویند، منجمله رهبر عظیم الشأن، از مصدر قدرت پایین می افتند.

و چنین است که نافرمانی یک شاگرد از معلمش حتی در یک روستا به ارعاب و اخراج او منتهی می شود، که اگر نشود سایر شاگردان جرات اعتراض پیدا می کنند و بعد نوبت معلمان می رسد که به مدیران تمکین نکنند و بعد از آن نوبت به مدیران میرسد و این روند همچنان ادامه می یابد و اتفاقی می افتد که نباید.

آری سَرِ چشمه را با بیل باید بست چرا که اگر نبندی از حضرت فیل هم کاری ساخته نیست!
@essarat
🌹🌹🌹
وضعیت ما انسانها نسبت به جهانی که در آن زندگی مي کنیم را می توان درست مشابه وضعیت باکتری‌هایی دانست که در روده های ما زندگی می کنند. در این رایطه فرق میان ما و باکتری اینست که ما به اینکه جزیی از جهان هستی هستیم آگاهی داریم، اما باکتری نمیداند که جزیی از وجود ماست،
اما هیچیک از ما نمی تواند مکانی را که در آن قرار دارد بشناسد و این همان اصلی که می گوید جزء هیچگاه نمی تواند کل را بشناسد مگر آنکه بتواند از آن فاصله بگیرد و این فاصله گیری در هر دو مورد ذکر شده به نابودی جزء یعنی انسان و باکتری منجر می گردد.

نتیجه عقلانی: بهتر است فکر، انرژی و وقتمان را صرف درک و شناخت پدیده هایی که از توان عقلی ما خارج است ننماییم و به پند حافظ عمل کنیم که گفت:

حدیث از مطرب و می گوی و رازِ دَهر کمتر جو،
که کَس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

در اسارت فرهنگ
@essarat

🌷🌷🌷
ولتر در کتابِ کاندید می نویسد: "هنگامی که درباره ی ساکنین روی  زمین فکر می کنم به این نتیجه میرسم که خداوند آنها را یا به حال خود رها ساخته و یا اداره ی آن را به یک موجود شَرور واگذارده است...

هرگز کشوری را ندیدم که در آرزوی فتح کشور دیگر و یا در آرزوی ویران کردن آن نباشد، و خانواده ای را ندیده ام که در آرزوی ریشه کن کردن خانواده ای دیگر نباشد...

در هر کجای این جهان، ضعیف از قوی متنفر است و در همان حال جلوی او به خاک می افتد و زمین را می بوسد...

قدرتمندان و ثروتمندان نیز ضعیفان و فقرا را گله ی گوسفندی تلقی می کنند که باید قربانی خوشی و قدرتمند تر شدن آنان شوند..

هزاران هزار  نظامی از یک گوشه دنیا به گوشه ی دیگر آن حمله می کنند و مردمان بی پناه و بی گناه را غارت می کنند و می کشند و با سرمایه های آنان کشور خود را آباد می کنند..... "

و نیچه فیلسوف آلمانی می گوید:

دلیل ادامه زندگی ما اینست که دیگران نمی توانند براحتی و بدون ترس از مجازات ما را بکشند.

اگر با نگاه می شد کسی را کشت همه ی ما مدتها پیش مرده بودیم!

با این ترتیب و با رجوع به تاریخ و شرایط امروز جهان میتوان نتیجه گرفت این سروده ی سعدی که:

"بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار"

یک آرزو بوده است و بس.

@essarat

🌹🌹🌹
ما باید از وجود "کین توزی" در خودمان آگاه و خود را از شر آن رها کنیم. روانِ گرفتار کین توزی ضعف و زبونی خود را تقصیر آن دیگری می بیند که قدرتمند است........

انسان رها شده از کین توزی به جای ناله از بی چارگی خود یا رَجَز خوانی و یا پناه بردن به خیال پردازی های بیمار گونه و گیر انداختن دست و پای خود در کلاف های سردرگمی از دروغ و زبان بازی،  به فکر چاره کردنِ درد خویش است.

انسانِ هبوط کرده از "شرق" به جهانِ سوم انسانِ دردمندی ست که از وجودِ خود درد می برد. درد او این است که می خواهد چیزی جز آن باشد که هست. او خود آگاه یا نا خود آگاه، خود را با انسان قدرتمندِ (غربی)  مقایسه می کند و غایتِ آرمان اش، خود آگاه یا ناخود آگاه، رسیدن به او یا شبیه شدن به اوست، خواه شیفته ی آن باشد یا از خشم و کین بر روی او تف بیاندازد. اما درد او هیچ راه حل معجزه آسا و جادویی ندارد. پرخاشگری و نفی آن "دیگری" هم هیچ درد او را چاره نمی کند. بلکه به کاری پر شکیب و دراز مدت و با همت نیاز دارد. همه مسایل دنیای او یک راه حل سیاسی و یکپارجه ندارد که با معجزه ی یک انقلاب حل شود. انقلابی که آرزوی روشنفکران جهان سومی در چهل – پنجاه سال گذشته بود، برای اینکه این نکته را روش کرده باشم باید بگویم.......

داریوش آشوری
کتاب ما و مدرنیت

@essarat

🌹🌹🌹
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنانی پیرامون عواقب و خطرات حمله نظامی به کشور.
بشنوید و به اشتراک بگذارید.

@essarat

🌹🌹🌹
آزادی خوب است اما...

در فاصله بین دو برنامه در یك نشست فرهنگى در سیدنى، در جمع کوچکی مدیركل یكى از سازمان‏ها كه از ایران براى دیدن اقوامش به استرالیا آمده بود حضور داشت. این شخص در ستایش از جامعه آزاد استرالیا چنین گفت: شگفت‏ انگیزترین و باارزش‏ترین پدیده‏ اى را كه در این جامعه مشاهده كردم، آزادى بیان و عقیده است و چه خوب است كه اینها مى‏ توانند به راحتى حرف‏هایشان را بدون هیچ واهمه‏ اى به مقام‌های بالا بزنند، اگر دموكراسى این است، چیز خیلى خوبى است.

هموطنى رو به او كرد و گفت: اما هیچ مى‏ دانید كه دموكراسى مانند هواست كه اگر آمد، توى تمامى سوراخ سنبه‏ هاى یك جامعه نفوذ مى‏ كند، نسیم آزادى و دموكراسى كه بوزد به تمامى جوانب زندگى فردى و اجتماعى ما وارد مى‏ شود و نمى‏ توان جلوى آن را در جایى گرفت یا در جاى دیگر قسمتى از آن را وارد كرد؛ یعنى اگر شما توانستید به مافوق خود انتقاد و اعتراض كنید و حرفتان را بزنید، كارمندان زیردست شما و راننده، آبدارچى و نظافت‏چى‏ هاى اداره و همسر و فرزندان شما نیز این حق را خواهند داشت كه حرفشان را بگویند و او پس از مکث کوتاهی گفت: البته آزادی خوب است، اما نه در این حد!!

@essarat
كاشكى اهلیت شنودن بودى‏

گفتم: دقت كرده‏ اى وقتى با كسى حرف مى‏ زنى به جاى گوش كردن به تو در فكر تنظیم كردن حرف‏ها و جواب‏هاى خودش است. كمتر كسى را دیده ام که به حرف دیگرى توجه كند. ما از دو سالگى كه زبان باز كرده‏ ایم، حرف زدن را یاد گرفته‏ ایم و شاید ده‏ها و صدها كتاب در آیین سخنورى و فن بیان نوشته شده و ما خوانده‏ ایم، اما هیهات كه هیچ‏گاه درست گوش كردن را نیاموختیم!

گفت: به نظر مى‏ رسد كه حرف زدنِ درست و درست حرف زدن را نیز نیاموخته باشیم. بسیارى از مشكلات ما از عدم توانایى در گفت و شنود یعنى مكالمه درست ناشى مى‏ شود. متاسفانه این مقوله چیزى نیست كه مربوط به امروز و دیروز باشد. ۷۰۰ سال پیش شمس تبریزى به این نكته چنین اشاره كرده است:

«هنوز ما را اهلیت گفت نیست، كاشكى اهلیت شنودن بودى، تمام گفتن مى‏ باید وتمام شنودن، بر دل‏ها مُهر است، بر زبان‏ها مُهر است و بر گوش‏ها مُهر است.»

@essarat

🌹🌹🌹
بن‌بست
روزنامه‏ نگار خارجى كه شاهد درگیرى فیزیکی دو گروه سیاسى در میان ایرانیانى بود كه به پشتیبانى از آزادى زندانیان سیاسى در كشور در یكى از خیابان‏هاى شهر سیدنى تجمع کرده بودند، با حیرت فراوان از من پرسید: چرا گروه‏هاى سیاسى شما این‏گونه با هم برخورد مى‏ كنند؟
گفتم: علت درگیری شان اینست که هر یك بر این باورند كه تنها ایدئولوژى آنها مى‏ تواند آزادى و دموكراسى را براى ملت به ارمغان بیاورد و بقیه گروه‏ ها به بیراهه مى‏ روند.
گفت: اولین شرط به‏ دست آوردن دموكراسى، تحمل عقیده دیگران و یكى از معانى آزادى نیز رهایى از حصار ایدئولوژى‏ هاست، چگونه مى‏ توان با تحمیل یك ایدئولوژى، به دموكراسى و آزادى دست یافت؟
گفتم: مشکل ما در همین جاست که درك این مطلب نیاز به زیستن در فضاى دموكراتیك و آزاد دارد و به‏ دست آوردن این آزادى در گرو درك این مطلب است!

آیا راهی برای برون رفت از این بن بست وجود دارد؟
@essarat

🌹🌹🌹
نظر لطف شماست‏

پس از مدتی زندگی در غرب یک روز فرزند نوجوانم از یکی از قابلیتهای من تعریف كرد، و من بر مبناى عادت همیشگى گفتم كه خوبى از خودش است. او که از پاسخ من تعجب کرده بود گفت: مامان، جواب تعریف، معمولاً یك تشكر است، اما شما به جای آن طوری برخورد مى‏ كنید كه انگار من دروغ مى‏ گویم.

این سخن مرا به فكر واداشت كه چرا هر وقت از ما تعریفى مى‏ شود با گفتن عباراتی چون: "نظر لطف شماست"، "چشمانتان قشنگ مى‏ بیند" و "خوبى از خودتان است" این‏گونه نشان مى‏ دهیم كه طرف در بیان نظرش در مورد ما صداقت نداشته است.

و به این نتیجه رسیدم که این عدم اعتماد مى‏ تواند به دلیل تعریف و تمجیدهای فراوانى باشد كه ما در بیشتر موارد به خاطر مصلحت و براى خوشامد از یكدیگر و به خصوص از قدرتمند تر از خود کرده ایم.
و اینکه غربی ها چنین نمی کنند و یا بسیار کمتر از ما چنین می کنند به این دلیل است که نیازی به جلب محبت یا خوشحال کردن یکدیگر ندارند.

نیاز ما از چیست و بی نیازی آنها ریشه در چه دارد؟

برای یافتن پاسخ به کتاب در اسارت فرهنگ رجوع فرمایید. پی دی اف کتاب:

https://hottg.com/Essarat/1991


hottg.com/shey72 نوار صوتی کتاب

🌹🌹🌹
جمع‏ گرایى‏ ما و فرد گرایی اینها

پرسیدم: ما كه عشق و محبت و عاطفه را بیشتر از آن خود مى‏ دانیم و به فرهنگ جمعی خود می بالیم و از غربی ها چون مثل ما نیستند انتقاد می کنیم، چگونه است كه در ورزش‏هاى فردى مانند وزنه‏ بردارى و كُشتى معمولاً موفق‏ تریم تا ورزش‏هاى جمعى؟

پاسخ داد: تصور مى‏ كنم كه خصوصیت جمعى بودن ما بیشتر در مسائل احساسى و عاطفى مانند میهمانى‏ ها و جشن‏ ها و عزادارى‏ ها صادق است و محبت‏ها و اظهار دوستى‏ ها اكثراً از سر شُور و احساسات است و در بسیارى از موارد نیز از مرحله زبانى فراتر نمى‏ رود؛ یعنى به محض این‏كه به مسائل جدى كه نیاز به برنامه‏ ریزى و كار و تلاش عملى دارد مى‏ رسیم، بخصوص اگر منافع مالى و تضاد عقیدتى در بین باشد، همین احساسات رقیق جاى خود را به خود برتربینى، من‏ سالارى، عدم احترام به عقاید یكدیگر و... مى‏ دهد. این خصوصیات همراه با ویژگیهای دیگرى چون بر حق دیدن خود، عدم تحمل انتقاد و ناتوانی در مکالمه باعث مى‏ شود كه نه تنها در ورزش‏هاى جمعى كه در هر كار جمعى دیگر كمتر به موفقیت دست یابیم.

کتاب در اسارت فرهنگ
https://hottg.com/Essarat/1991
کتاب صوتی
http://hottg.com/shey72

🌹🌹🌹
وقتى وارد منزلشان شدم، صداى تحكم‏ آمیز پدر خانواده بلند بود كه به فرزندش می گفت: به اتاقت مى‏ روى و تا من نگفتم بیرون نمى‏ آیى. مرا که دید گفت: بچه‏ پُررو شده، به حرف من گوش نمیده، فسقلى براى خودش آدم شده و عقیده پیدا كرده، سپس رو به خانمش كرد و گفت: امروز به او ناهار نمیدی و تا دو ساعت دیگر هم باید در اتاقش بمونه تا بفهمه كه روى حرف بزرگتر نباید حرف بزنه.

ناگهان از ذهنم گذشت كه این صحنه الگوی كوچكى است از آنچه که در جامعه ما مى‏ گذرد. یعنی همانطور كه شهروند خوب شهروندى است كه اعتراض نکند و روی حرف مقامات حرف نزند، بچه خوب نیز بچه‏ اى است كه عقیده ای از خود نداشته باشد و در مقابل بزرگترها نایستد.

مقامات، مخالفان عقیده خود را از حقوق اجتماعى محروم می کنند و به زندان مى‏ افكنند و ما نیز فرزند خود را از غذا و اسباب بازى محروم و در اتاقش زندانى مى‏ كنیم. ما گاهی فقط بچه‏ ها را تهدید به كشتن مى‏ كنیم ولی مقامات در مورد منتقدین، آن را به اجرا در می آورند. و البته این تفاوت به این خاطر است كه منتقدین بسیارند و فرزندان ما كم!
سیستم حکومتی یا خانواده، کدامیک مقصرند؟

https://hottg.com/Essarat/1991

http://hottg.com/shey72
محبت زبانی

آیا تا کنون توجه کرده اید که وقتى كسى نمى‏ تواند خواسته ی شخص دیگرى را بر آورده کند، آنرا ‏را صراحتاً بیان نمى‏ كند و حتى اگر كمترین امكانى نیز براى او در انجام آن وجود نداشته باشد با گفتن این جمله که «حالا ببینم چه‏ كار برات مى‏ تونم بكنم» طرف مقابل را دلخوش و امیدوار مى‏ كنند.

به نظر من اینکار دو دلیل دارد یكى این كه «نه» گفتن نه تنها به كدروتِ دوستان و آشنایان مى‏ انجامد، بلكه نشان ناتوانى و ضعف ما نیز محسوب مى‏ شود. هر چه باشد ما نماینده ی خداوند قادر و توانا در روی زمینیم و نماینده او نمی تواند مانند او قادر و توانا نباشد!

دیگر این كه مهربانى و خدمت به همنوع بر همه ی ما فرض است. بنابراین چاره‏ اى جز این نمى‏ ماند كه  دیگران را بطور موقتی هم که شده خوشحال کنیم، چرا که ما دروغی را که خوشحالمان کند دوست تر می داریم تا صراحتی که به رنج مان بیانجامد!
شاعر نیز در این باره چنین گفته است:

دانم که به دل دوست نداری ما را
قربان  محبت زبانی ت شوم


کتاب در اسارت فرهنگ
https://hottg.com/Essarat/1991
نوار صوتی کتاب
http://hottg.com/shey72

🌹🌹🌹
شرق و غرب

از جوانی که از ایران به کانادا پناه برده بود تا از استعدادهای خدادادی‌اش در آرامش و بدون داشتن دغدغه آب و نان و سرپناه حداکثر بهره‌برداری را بنماید، و از لحظه ورود به آنجا ذهن و فکرش را روی اختلافات شرق و غرب و معضلات شرق متمرکز نموده بود پرسیدم که نتیجه مطالعات او در این مدت چه بوده است و بارزترین اختلافات بین ما و این غربی‌ها را در چه می‌‌بیند.

او که طبع بسیار ظریفی نیز داشت برایم چنین نوشت:

* در شرق اول قضاوت است و بعد محکمه و در غرب به عکس آن،
* در شرق روشنفکران عاصی می‌شوند در غرب احمق‌ها،
* در شرق اندیشیدن به کشک نمی‌ارزد و در غرب کشک به اندیشیدن،
* در شرق ساده‌ترین موضوعات حیات، غامض‌ترین موضوعات اندیشه است و در غرب‌ غامض‌ترین موضوعات اندیشه، ساده‌ترین موضوعات حیات،
* در شرق حاکمان نمی‌شنوند و در غرب نه حاکمان و نه مردمان،
* در شرق انسان‌ها حلال به دنیا می‌آیند و حرام از دنیا می‌روند و در غرب حرام می‌آیند و حلال می‌روند و بالاخره

* در غرب روشنفکران حاکمند و جنایتکاران در پشت میله‌ها و در شرق جنایتکاران حاکمند و روشنفکران در پشت میله ها.

پی دی اف کتاب
https://hottg.com/Essarat/2271

🌹🌹🌹
HTML Embed Code:
2024/06/03 07:23:40
Back to Top