Channel: مرکز مطالعات ادبی ایران
چاقو - سلمان رشدی.pdf
1.6 MB
کتاب «چاقو»
تأملاتی پس از یک ترور ناکام
جُستار
اثر: سلمان رشدی
ترجمهی گروه مترجمان پنهان
انتشارات: پنهان
سال انتشار: ۱۴۰۳
تعداد صفحات: ۳۲۸
ممنوعچاپ
🎯 لطفاً پس از مطالعهی این کتاب نمونهی جستار، آن را در قالب یک جستار، نقد کنید و جستار خود را به گروه مرتبط با کانال مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
تأملاتی پس از یک ترور ناکام
جُستار
اثر: سلمان رشدی
ترجمهی گروه مترجمان پنهان
انتشارات: پنهان
سال انتشار: ۱۴۰۳
تعداد صفحات: ۳۲۸
ممنوعچاپ
🎯 لطفاً پس از مطالعهی این کتاب نمونهی جستار، آن را در قالب یک جستار، نقد کنید و جستار خود را به گروه مرتبط با کانال مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
Forwarded from مرکز مطالعات ادبی ایران
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۴۴
🎯 آیا نویسندگی درآمد کافی دارد؟
اینها سؤالات متداولی هستند که بسیاری از نوآموزان داستاننویسی میپرسند:
- آیا نویسندگی درآمد کافی بهعنوان شغل دارد؟
- آیا میتوان روی درآمد ناشی از یک کتاب بهعنوان نویسنده حساب باز کرد؟
- آیا نویسندگی را میتوان بهعنوان شغل دائم خود اختیار کرد؟
- آیا نویسندگی یک شغل بهحساب میآید؟
در پاسخ به این نوع سؤالات باید بگویم که نویسندگی در حوزههای مختلف ادبی، رمان و داستان، فلسفه و جامعهشناسی و... چه در ایران و چه در کشورهای دیگر نمیتوانند کفاف زندگی نویسنده یا مترجم را بدهند و نمیتوان روی آنها بهعنوان شغل اصلی حساب باز کرد.
اما فقط دو نوع عمده از نویسندگی وجود دارد که میتوان روی آنها بهعنوان شغل دائمی حساب باز کرد و درآمد خیلی خوبی از آنها کسب نمود که عبارتند از:
الف. نویسندگی جستار که به ستوننویسی و مقالهنویسی برای روزنامههای مختلف و ژورنالیسم میانجامد و روزنامهنگاری نیز در ایران و جهان شغلی ثابت است و گاهی با درآمد بالا.
ب. فیلمنامهنویسی که درآمد بسیار بالایی هم در ایران و هم در خارج ایران دارد؛ بهشرطیکه تکنیکهای آن را خوب و حرفهای و از مبتدی آموخته باشید.
🎯 برای نمونه به تعرفهی دولتی اخیر انواع فیلمنامه که کف قیمت فیلمنامه و فیلمنامهنویسی در ایران است، توجه فرمایید:
هيئت مديره انجمن صنفی فیلمنامهنویسان سینما، تعرفه و نرخنامهی نگارش فیلمنامه را در سال ۱۴۰۳ بهشرح زیر اعلام کرد:
- فیلمنامه سینمایی ۵۰۰ میلیون تومان؛
- تلهفیلم ۲۵۰ میلیون تومان؛
- سریال برای تلویزیون، هر قسمت ۸۰ میلیون تومان؛
- سریال نمایش خانگی (مینی سریال)، هر قسمت ۲۰۰ میلیون تومان؛
- سریال نمایش خانگی (چند فصلی)، هر قسمت: ۱۵۰ میلیون تومان؛
- طرح آماده تولید سینمایی، معادل ۲۵ درصد قیمت یک فیلمنامهی کامل؛
- طرح سریال معادل دستمزدِ نگارش یک قسمت سریال به ازای هر فصل.
پس، برای آموختن نکات فیلمنامهنویسی و جستارنویسی همّت گمارید و آنی را از کف برون ندهید.
ثبتنام دورههای فیلمنامهنویسی و جستارنویسی در مرکز مطالعات ادبی ایران با ارسال پیام به مسئول ثبتنام، خانم کتایون واحد:
@KaVahed
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 آیا نویسندگی درآمد کافی دارد؟
اینها سؤالات متداولی هستند که بسیاری از نوآموزان داستاننویسی میپرسند:
- آیا نویسندگی درآمد کافی بهعنوان شغل دارد؟
- آیا میتوان روی درآمد ناشی از یک کتاب بهعنوان نویسنده حساب باز کرد؟
- آیا نویسندگی را میتوان بهعنوان شغل دائم خود اختیار کرد؟
- آیا نویسندگی یک شغل بهحساب میآید؟
در پاسخ به این نوع سؤالات باید بگویم که نویسندگی در حوزههای مختلف ادبی، رمان و داستان، فلسفه و جامعهشناسی و... چه در ایران و چه در کشورهای دیگر نمیتوانند کفاف زندگی نویسنده یا مترجم را بدهند و نمیتوان روی آنها بهعنوان شغل اصلی حساب باز کرد.
اما فقط دو نوع عمده از نویسندگی وجود دارد که میتوان روی آنها بهعنوان شغل دائمی حساب باز کرد و درآمد خیلی خوبی از آنها کسب نمود که عبارتند از:
الف. نویسندگی جستار که به ستوننویسی و مقالهنویسی برای روزنامههای مختلف و ژورنالیسم میانجامد و روزنامهنگاری نیز در ایران و جهان شغلی ثابت است و گاهی با درآمد بالا.
ب. فیلمنامهنویسی که درآمد بسیار بالایی هم در ایران و هم در خارج ایران دارد؛ بهشرطیکه تکنیکهای آن را خوب و حرفهای و از مبتدی آموخته باشید.
🎯 برای نمونه به تعرفهی دولتی اخیر انواع فیلمنامه که کف قیمت فیلمنامه و فیلمنامهنویسی در ایران است، توجه فرمایید:
هيئت مديره انجمن صنفی فیلمنامهنویسان سینما، تعرفه و نرخنامهی نگارش فیلمنامه را در سال ۱۴۰۳ بهشرح زیر اعلام کرد:
- فیلمنامه سینمایی ۵۰۰ میلیون تومان؛
- تلهفیلم ۲۵۰ میلیون تومان؛
- سریال برای تلویزیون، هر قسمت ۸۰ میلیون تومان؛
- سریال نمایش خانگی (مینی سریال)، هر قسمت ۲۰۰ میلیون تومان؛
- سریال نمایش خانگی (چند فصلی)، هر قسمت: ۱۵۰ میلیون تومان؛
- طرح آماده تولید سینمایی، معادل ۲۵ درصد قیمت یک فیلمنامهی کامل؛
- طرح سریال معادل دستمزدِ نگارش یک قسمت سریال به ازای هر فصل.
پس، برای آموختن نکات فیلمنامهنویسی و جستارنویسی همّت گمارید و آنی را از کف برون ندهید.
ثبتنام دورههای فیلمنامهنویسی و جستارنویسی در مرکز مطالعات ادبی ایران با ارسال پیام به مسئول ثبتنام، خانم کتایون واحد:
@KaVahed
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 برگزاری دورهی «باهمخوانی و نقد» رمان و مجموعهداستانها
دوره خردادماه ۱۴۰۳
مرکز مطالعات ادبی، گروهی ویژهی مطالعهی کتابهای رمان و مجموعهداستانها تدارک دیده است که ویژگیهای آن به قرار زیر است:
- آغاز ثبتنام: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
- آغاز کار دوره و گروه: ۱ خرداد ۱۴۰۳
- در این دوره، افراد کتابخوان و علاقهمند به مطالعهی کتابهای ادبی منجمله رمان و مجموعهداستانهای معروف جهان گرد هم میآیند تا کتاب یا داستان کوتاهی که در اختیار آنها قرار داده میشود را مطالعه کنند و بازخورد خود را اعلام کنند.
- کتاب مورد نظر برای مطالعه بهصورت پیدیاف در گروه مربوطه بهصورت رایگان در اختیار شرکتکنندگان قرار میگیرد.
- هر عضو روزانه حداقل بیست صفحه از کتاب مزبور را مطالعه میکند.
- خلاصهی مطالب مطالعهشده یا نقد، نظر، تحلیل، تفسیر، نقد یا سؤال از آن بخشها توسط اعضا در گروه مطرح و درج میگردد.
- حضور در دوره و گروه ساعت مشخصی ندارد و دوره ۷ روز هفته و روزی ۲۴ ساعت: صبح، ظهر، عصر، شب و نیمهشب بهدلخواه و تناسب حال اعضا جاری است؛ یعنی شرکتکنندگان کتاب یا داستان را مطالعه میکنند و هروقت که تمایل داشتند برای مطالعهی نقدها، سؤالات و تفاسیر مربوط به آن بخش یا کل کتاب یا داستان به گروه مراجعه میکنند و اگر مطلبی برای نوشتن داشته باشند، درج میکنند.
این حُسن باعث میشود که کسی بهخاطر ضیق وقت از موهبت مطالعه و نقد کتاب و داستان بیبهره نماند.
- این دورهها بهصورت شارژ ماهیانه برگزار میگردد. شرکتکننده محترم، پس از اتمام شارژ دوره میتواند برای ماه بعد به همان میزان قبلی، حساب خود را شارژ کند.
- در هر ماه بسته به حجم و محتوای کتاب رمان یا مجموعهداستانی که معرفی میگردد، ممکن است از یک الی پنج کتاب در گروه مورد مطالعه و نقد استاندارد قرار گیرد.
🎯 همراه آموزش تحلیل ساختاری و نقد ادبی کتاب و داستان
- نقد کتاب در این دوره، نقدی استاندارد برمبنای ساختار، عناصر داستانی، شناخت ژانر، سبک و مکتب ادبی، بررسی لایه یا لایههای زیرین کتاب، نقد بینانشانهای، سمبلها و نمادها و استعارهها و کنایات، مفاهیم فلسفی و سایر زیرگونههای نقد صورت میپذیرد.
- در پایان مطالعهی هر کتاب، نقد استاندارد کل آن کتاب یا داستان یا مجموعهداستان توسط مدرس دوره در اختیار اعضای گروه و شرکتکنندگان محترم دوره قرار میگیرد و رفع ابهام از سؤالات شرکتکنندگان صورت میگیرد. منابع نقد بیشتر از منابع خارجی لاتینزبان استخراج و ارائه میگردد.
- این دوره و گروه محفلی است برای آشنایی بهتر و عمیقتر با کتاب و کتابخوانهای حرفهای که میخواهند از موهبت و نعمت نقد استاندارد مطالب و مفاهیم ادبی بهرهمند گردند.
- شرکت در این دوره و گروه باهمخوانی کتاب موجب ارتقاء توانمندیهای داستاننویسی و نقد استاندارد ادبی میشود.
- قدرتِ نقد و لذّتِ مطالعهی کتب ادبی از نتایج خاص و منحصربهفرد این دوره است.
🎯: کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
@KaVahed
خانم پرنیا واحد
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
دوره خردادماه ۱۴۰۳
مرکز مطالعات ادبی، گروهی ویژهی مطالعهی کتابهای رمان و مجموعهداستانها تدارک دیده است که ویژگیهای آن به قرار زیر است:
- آغاز ثبتنام: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
- آغاز کار دوره و گروه: ۱ خرداد ۱۴۰۳
- در این دوره، افراد کتابخوان و علاقهمند به مطالعهی کتابهای ادبی منجمله رمان و مجموعهداستانهای معروف جهان گرد هم میآیند تا کتاب یا داستان کوتاهی که در اختیار آنها قرار داده میشود را مطالعه کنند و بازخورد خود را اعلام کنند.
- کتاب مورد نظر برای مطالعه بهصورت پیدیاف در گروه مربوطه بهصورت رایگان در اختیار شرکتکنندگان قرار میگیرد.
- هر عضو روزانه حداقل بیست صفحه از کتاب مزبور را مطالعه میکند.
- خلاصهی مطالب مطالعهشده یا نقد، نظر، تحلیل، تفسیر، نقد یا سؤال از آن بخشها توسط اعضا در گروه مطرح و درج میگردد.
- حضور در دوره و گروه ساعت مشخصی ندارد و دوره ۷ روز هفته و روزی ۲۴ ساعت: صبح، ظهر، عصر، شب و نیمهشب بهدلخواه و تناسب حال اعضا جاری است؛ یعنی شرکتکنندگان کتاب یا داستان را مطالعه میکنند و هروقت که تمایل داشتند برای مطالعهی نقدها، سؤالات و تفاسیر مربوط به آن بخش یا کل کتاب یا داستان به گروه مراجعه میکنند و اگر مطلبی برای نوشتن داشته باشند، درج میکنند.
این حُسن باعث میشود که کسی بهخاطر ضیق وقت از موهبت مطالعه و نقد کتاب و داستان بیبهره نماند.
- این دورهها بهصورت شارژ ماهیانه برگزار میگردد. شرکتکننده محترم، پس از اتمام شارژ دوره میتواند برای ماه بعد به همان میزان قبلی، حساب خود را شارژ کند.
- در هر ماه بسته به حجم و محتوای کتاب رمان یا مجموعهداستانی که معرفی میگردد، ممکن است از یک الی پنج کتاب در گروه مورد مطالعه و نقد استاندارد قرار گیرد.
🎯 همراه آموزش تحلیل ساختاری و نقد ادبی کتاب و داستان
- نقد کتاب در این دوره، نقدی استاندارد برمبنای ساختار، عناصر داستانی، شناخت ژانر، سبک و مکتب ادبی، بررسی لایه یا لایههای زیرین کتاب، نقد بینانشانهای، سمبلها و نمادها و استعارهها و کنایات، مفاهیم فلسفی و سایر زیرگونههای نقد صورت میپذیرد.
- در پایان مطالعهی هر کتاب، نقد استاندارد کل آن کتاب یا داستان یا مجموعهداستان توسط مدرس دوره در اختیار اعضای گروه و شرکتکنندگان محترم دوره قرار میگیرد و رفع ابهام از سؤالات شرکتکنندگان صورت میگیرد. منابع نقد بیشتر از منابع خارجی لاتینزبان استخراج و ارائه میگردد.
- این دوره و گروه محفلی است برای آشنایی بهتر و عمیقتر با کتاب و کتابخوانهای حرفهای که میخواهند از موهبت و نعمت نقد استاندارد مطالب و مفاهیم ادبی بهرهمند گردند.
- شرکت در این دوره و گروه باهمخوانی کتاب موجب ارتقاء توانمندیهای داستاننویسی و نقد استاندارد ادبی میشود.
- قدرتِ نقد و لذّتِ مطالعهی کتب ادبی از نتایج خاص و منحصربهفرد این دوره است.
🎯: کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
@KaVahed
خانم پرنیا واحد
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۴۵
🎯 شروع خلّاقانه
شروع نبايد عادی و معمولی باشد
این روزها که روزنامه و مطبوعات و رسانههای کاغذی و الکترونیکی زياد شده و هر ناشری هم موظف است حداقل چهار کتاب در سال منتشر کند، حالا که مردم تنبل شدهاند و کمحوصله، حالا که تعداد کتابخوانها و روزنامهخوانها کم شده و بيشتر مردم ترجيح میدهند از اینترنت، تلويزيون و ماهواره استفاده کنند؛
🎯 پس يک نوشته، چه داستان باشد و چه جُستار بايد در همان قدم اول مخاطب را جذب کند.
🎯 دیگر زمانی برای مقدمهچينیهای طولانی وجود ندارد. شروع يک نوشته بايد در عین خلاقیّت و زیبایی بسیار موجز و مختصر باشد.
- ماریو بارگاس یوسا
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 شروع خلّاقانه
شروع نبايد عادی و معمولی باشد
این روزها که روزنامه و مطبوعات و رسانههای کاغذی و الکترونیکی زياد شده و هر ناشری هم موظف است حداقل چهار کتاب در سال منتشر کند، حالا که مردم تنبل شدهاند و کمحوصله، حالا که تعداد کتابخوانها و روزنامهخوانها کم شده و بيشتر مردم ترجيح میدهند از اینترنت، تلويزيون و ماهواره استفاده کنند؛
🎯 پس يک نوشته، چه داستان باشد و چه جُستار بايد در همان قدم اول مخاطب را جذب کند.
🎯 دیگر زمانی برای مقدمهچينیهای طولانی وجود ندارد. شروع يک نوشته بايد در عین خلاقیّت و زیبایی بسیار موجز و مختصر باشد.
- ماریو بارگاس یوسا
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۴۶
گونه: جُستار (روایی)
🎯 دشتِ اول
راننده تاکسی همان طور که پیاده روها و کنار خیابان را برای یافتن مسافر میپایید دنده عوض کرد و گاز داد، از کنار کوچهای رد شد و به داخل کوچه نگاه کرد، پیرمردی از انتهای کوچه به طرف خیابان میآمد، پا روی ترمز گذاشت، اما سرعتش زیاد بود و رد شد، ایستاد و توی آن خیابان خلوت دنده عقب گرفت و برگشت سر کوچه و منتظر ماند تا پیرمرد برسد. پیرمرد تاکسی منتظر را دید که برگشته و منتظر اوست، لحظهای مکث کرد، گوشی کوچک و سادهاش را از جیب درآورد و شمارهای را گرفت و گفت: «محمد جان برو جلوی میدون وایستا من میآم!» صدای پشت گوشی گفت: «ولی من سر کوچهام، دارم شما رو میبینم.» پیرمرد گفت: «باشه برو من میام!» پیرمرد سرکوچه رسید، به طرف تاکسی رفت، سوار شد و گفت: «ممنون، خدا خیرت بده.» نشست و دست به جیب برد و اسکناسی در آورد و گفت: «دستت درد نکنه همین میدون پیاده میشم.» و بعد اسکناس را کف دست راننده گذاشت. راننده گفت: «خدا بده برکت!» و اولین دشت را بوسید و روی داشبورد گذاشت. پیرمرد پیاده شد، منتظر ماند تاکسی برود و بعد برگشت و سوار ماشینی که دور میدان ایستاده بود شد.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: جُستار (روایی)
🎯 دشتِ اول
راننده تاکسی همان طور که پیاده روها و کنار خیابان را برای یافتن مسافر میپایید دنده عوض کرد و گاز داد، از کنار کوچهای رد شد و به داخل کوچه نگاه کرد، پیرمردی از انتهای کوچه به طرف خیابان میآمد، پا روی ترمز گذاشت، اما سرعتش زیاد بود و رد شد، ایستاد و توی آن خیابان خلوت دنده عقب گرفت و برگشت سر کوچه و منتظر ماند تا پیرمرد برسد. پیرمرد تاکسی منتظر را دید که برگشته و منتظر اوست، لحظهای مکث کرد، گوشی کوچک و سادهاش را از جیب درآورد و شمارهای را گرفت و گفت: «محمد جان برو جلوی میدون وایستا من میآم!» صدای پشت گوشی گفت: «ولی من سر کوچهام، دارم شما رو میبینم.» پیرمرد گفت: «باشه برو من میام!» پیرمرد سرکوچه رسید، به طرف تاکسی رفت، سوار شد و گفت: «ممنون، خدا خیرت بده.» نشست و دست به جیب برد و اسکناسی در آورد و گفت: «دستت درد نکنه همین میدون پیاده میشم.» و بعد اسکناس را کف دست راننده گذاشت. راننده گفت: «خدا بده برکت!» و اولین دشت را بوسید و روی داشبورد گذاشت. پیرمرد پیاده شد، منتظر ماند تاکسی برود و بعد برگشت و سوار ماشینی که دور میدان ایستاده بود شد.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۴۷
گونه: داستانک (ازطریق تبدیل جستار به داستانک)
اشاره: یکی از راههای نوشتن داستان کوتاه و داستانک، نوشتن جستار از نوع روایی یا توصیفی یا توضیحی و گزارش و سپس تبدیل آن به داستان است؛ مانند نمونه زیر.
🎯 اعداد
ساموئل مرد جوان، اما باتجربه و دنیادیدهای بود. اصولا برای تجربه ارزش زیادی قائل بود و البته نگرش بامزهای داشت و آن هم این بود که جهان و تجارب برایش فقط در قالب اعداد معنا پیدا میکرد.
در واقع ساموئل علاقهای ویژه به اعداد داشت.
شنیدن جملات اینچنینی از ساموئل کاملا عادی بود:
تا بهحال به سی و دو کشور سفر کردهام ... چهل و یک تئاتر را تماشا کردهام ... هفتاد و یک مجسمه ساختهام ... روزی یک بیت شعر میخوانم ... با چهل و هشت نفر دوست هستم و با هفت نفرشان صمیمیام ...
حتی آرزوهای ساموئل هم با اعداد تعریف میشد ... آرزو دارم پیش از مرگ هفتصد مجسمه بسازم و به هشتاد کشور سفر کنم و ...
نه که این اعداد، معنای خاصی داشته باشند و به روشی خاص به هر کدام از آنها رسیده باشد، نه. فقط برای زندگی کردن به اعدا نیاز داشت!
یک شب ساموئل در منزل یکی از دوستانش مهمان بود، -یکی از همان هفت نفر دوست صمیمی!-
با دوستان، مشغول معاشرت بودند که دختر سهسالهی دوستش بدوبدو آمد سمتش و گفت: عمو من بلدم تا ده بشمارم.
و بدون آنکه منتظر واکنش ساموئل بماند شروع کرد انگشتهایش را شمردن. شمارشش که تمام شد، پنج انگشت دست راست و انگشت اشارهی دست چپش را روبه ساموئل بلند کرد و گفت: عمو من شما را شش تا دوست دارم.
بعد با چشمان گشاد و پرنشاطش زل زد توی چشم ساموئل و پرسید: شما من را چندتا دوست دارید؟
ساموئل هاج و واج به دخترک نگاه کرد. هرچه بود بحث اعداد بود و ساموئل از اینکه با پدیدهای روبهرو شده که نمیتوانست عددی برای آن تعیین کند، معذب و مضطرب شد.
مادر دخترک که گمان کرد دخترش دارد برای ساموئل مزاحمت ایجاد میکند، با صدای بلند صدایش کرد که عمو را اذیت نکند و او را از ساموئل دور کرد.
ساموئل در دم فکر کرد که هرگز نباید بچهدار شود، چون نمیتواند برای دوستداشتنش عددی تعیین کند.
- شیما رحیمی
(از هنرآموزان دوره جستارنویسی مرکز مطالعات ادبی)
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: داستانک (ازطریق تبدیل جستار به داستانک)
اشاره: یکی از راههای نوشتن داستان کوتاه و داستانک، نوشتن جستار از نوع روایی یا توصیفی یا توضیحی و گزارش و سپس تبدیل آن به داستان است؛ مانند نمونه زیر.
🎯 اعداد
ساموئل مرد جوان، اما باتجربه و دنیادیدهای بود. اصولا برای تجربه ارزش زیادی قائل بود و البته نگرش بامزهای داشت و آن هم این بود که جهان و تجارب برایش فقط در قالب اعداد معنا پیدا میکرد.
در واقع ساموئل علاقهای ویژه به اعداد داشت.
شنیدن جملات اینچنینی از ساموئل کاملا عادی بود:
تا بهحال به سی و دو کشور سفر کردهام ... چهل و یک تئاتر را تماشا کردهام ... هفتاد و یک مجسمه ساختهام ... روزی یک بیت شعر میخوانم ... با چهل و هشت نفر دوست هستم و با هفت نفرشان صمیمیام ...
حتی آرزوهای ساموئل هم با اعداد تعریف میشد ... آرزو دارم پیش از مرگ هفتصد مجسمه بسازم و به هشتاد کشور سفر کنم و ...
نه که این اعداد، معنای خاصی داشته باشند و به روشی خاص به هر کدام از آنها رسیده باشد، نه. فقط برای زندگی کردن به اعدا نیاز داشت!
یک شب ساموئل در منزل یکی از دوستانش مهمان بود، -یکی از همان هفت نفر دوست صمیمی!-
با دوستان، مشغول معاشرت بودند که دختر سهسالهی دوستش بدوبدو آمد سمتش و گفت: عمو من بلدم تا ده بشمارم.
و بدون آنکه منتظر واکنش ساموئل بماند شروع کرد انگشتهایش را شمردن. شمارشش که تمام شد، پنج انگشت دست راست و انگشت اشارهی دست چپش را روبه ساموئل بلند کرد و گفت: عمو من شما را شش تا دوست دارم.
بعد با چشمان گشاد و پرنشاطش زل زد توی چشم ساموئل و پرسید: شما من را چندتا دوست دارید؟
ساموئل هاج و واج به دخترک نگاه کرد. هرچه بود بحث اعداد بود و ساموئل از اینکه با پدیدهای روبهرو شده که نمیتوانست عددی برای آن تعیین کند، معذب و مضطرب شد.
مادر دخترک که گمان کرد دخترش دارد برای ساموئل مزاحمت ایجاد میکند، با صدای بلند صدایش کرد که عمو را اذیت نکند و او را از ساموئل دور کرد.
ساموئل در دم فکر کرد که هرگز نباید بچهدار شود، چون نمیتواند برای دوستداشتنش عددی تعیین کند.
- شیما رحیمی
(از هنرآموزان دوره جستارنویسی مرکز مطالعات ادبی)
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
مرکز مطالعات ادبی ایران
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۴۶ گونه: جُستار (روایی) 🎯 دشتِ اول راننده تاکسی همان طور که پیاده روها و کنار خیابان را برای یافتن مسافر میپایید دنده عوض کرد و گاز داد، از کنار کوچهای رد شد و به داخل کوچه نگاه کرد، پیرمردی از انتهای کوچه به طرف خیابان میآمد،…
🎯 برای دورهی جُستارنویسی هماکنون درحال ثبتنام هستیم. علاقهمندان به شرکت در این دوره و کلاسها میتوانند به آیدی مسئول ثبتنام، خانم کتایون واحد پیام ارسال کنند:
@KaVahed
🎯 دوره جُستارنویسی شامل:
- مفاهیم انواع جستارها، شیوه نوشتن انواع جستارها، گزارشنویسی، روایتگری، خاطرهنگاری، ژورنالیسم و روزنامهنگاری، خبرنگاری آزاد، ستوننویسی برای مطبوعات و رسانههای کاغذی و اینترنتی و سایر مباحث مربوط به جستارنویسی است.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
@KaVahed
🎯 دوره جُستارنویسی شامل:
- مفاهیم انواع جستارها، شیوه نوشتن انواع جستارها، گزارشنویسی، روایتگری، خاطرهنگاری، ژورنالیسم و روزنامهنگاری، خبرنگاری آزاد، ستوننویسی برای مطبوعات و رسانههای کاغذی و اینترنتی و سایر مباحث مربوط به جستارنویسی است.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۴۸
گونه: داستانک (ازطریق تبدیل جستار به داستانک)
اشاره: یکی از راههای نوشتن داستان کوتاه و داستانک، نوشتن جستار از نوع روایی یا توصیفی یا توضیحی و گزارش و سپس تبدیل آن به داستان است؛ مانند نمونه زیر.
🎯 دامپزشک
استلا نشسته بود نوک صندلی چرمی، زانوهایش را جفت کرده بود، انگشتهای گرهخوردهاش را روی پاهایش گذاشته بود و با حیرت به دستهای ماهر آقای دامپزشک، که مشغول جراحی یک سگ بود، نگاه میکرد.
دستها همیشه برایش عضو خیرهکنندهای بودند. دستهای آدمها، انگشتهایشان و حرکاتشان در خاطرش میماند.
انگشتهای آقای دامپزشک کشیده و استخوانی بودند و ترکیب عجیبی از ظرافت و قدرت را همزمان در آنها میشد دید.
استلا انگار که با حرکت دستهای آقای دامپزشک هیپنوتیزم شده باشد، پرت شد به اولین روزی که با بچهگربهای در دست آمده بود به کلینیک دامپزشکی.
بعد از ظهر شلوغی بود و کلینیک پر بود از آدمها و حیوانات خانگی مریض.
آقای دامپزشک، دستیاران و سرپرستهای حیوانات، در تکاپو بودند.
استلا به عنوان یک غریبهی تازهوارد کمی معذب بود و درحالی که بچهگربهاش را به سینهش چسبانده بود، هیاهوی کلینیک و رفت و آمد خستگی ناپذیر آقای دامپزشک از این حیوان به آن حیوان را تماشا میکرد.
آقای دامپزشک، قدبلند بود و لاغراندام، با چشمهای ریز، نافذ و جدی. لباس کاری به تن داشت که لکه لکه روی آن رد خون تازه و ترشحات دیده میشد.
در همان حین که داشت آن نمایش هیجانانگیز زنده را تماشا میکرد، آقای دامپزشک در حین رسیدگی به حیوانی دیگر، پرسیده بود که مشکلش چیست و استلا گفته بود: میخوام واکسنهاشو بزنید لطفا.
چند دقیقه بعد آقای دامپزشک صدایش کرده بود که فورا بچهگربه را روی تخت بگذارد تا واکسنش را بزنند. بچهگربه ناآرام و پرخاشگر بود. آقای دامپزشک گفته بود گردنش را محکم نگه دارد و وقتی استلا گفته بود که دلش نمیآید، با جدیتی آمیخته به کمی خشونت گفت: اگر محکم نگهش ندارید نمیتونم واکسنش رو بزنم.
استلا محکم گردن گربه را گرفت و آقای دامپزشک در چند ثانیه سوزن را وارد ران گربه کرد و فورا بیرون کشید، زیر لب به سلامتی گفت و بدون کوچکترین مکثی، رفت سراغ بیمار بعدی که یک توله سگ بود.
همانشب استلا به دوستش گفته بود: این بهترین دامپزشکیه که میشه تو این شهر پیدا کرد.
استلا معتقد بود جدیت، انضباط و کمی خشونت در کار، از آدمها یک حرفهای میسازد. نمیتوانست به کسانی که در کارهای جدی، زبان مهربانانهای دارند اعتماد کند. در عوض با اطمینان کارها را به آدمهای سختگیر و جدی میسپرد.
همیشه به اطرافیانش میگفت: اینروزها زیادی روی مهارتهای کلامی تاکید میشه، مشتریمداری خلاصه شده توی زبونبازی! اما آدمها رو نه با زبان، که با دستهاشون باید قضاوت کرد.
در مورد آقای دامپزشک، این باور استلا به مرور تایید شد. بعدترها زمانی که گربهاش به یک بیماری سخت و مزمن دچار شده بود و استلا از نظر فکری و عاطفی پریشان و آشفته بود، هیچکدام از حرفهای مهربانانه و آرامبخش اطرافیان فکرش آرام نکرده بود، بجز زمانی که آقای دامپزشک با لحن جدی گفته بود: نترسید، من هستم. هر اتفاقی بیفته من هستم ... و در تمام لحظات آن دوران، با سرسختی، دقت و جدیت در کنارش بود.
در همانروزهای سخت، استلا در دفتر روزنویسش نوشته بود:
حقیقتا حضورِ دیگری، تحملِ آدم را برای کشیدن بار زندگی افزون میکند. میگویند رنج کشیدن سخت است و تنهایی رنج کشیدن، سختتر. در لحظاتِ گرفتاری باید به چیزی، چنگ زد؛ چیزی راسخ، محکم و قابل اعتماد.
- فرزانه کریمزاده
(از هنرآموزان دوره جستارنویسی مرکز مطالعات ادبی)
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: داستانک (ازطریق تبدیل جستار به داستانک)
اشاره: یکی از راههای نوشتن داستان کوتاه و داستانک، نوشتن جستار از نوع روایی یا توصیفی یا توضیحی و گزارش و سپس تبدیل آن به داستان است؛ مانند نمونه زیر.
🎯 دامپزشک
استلا نشسته بود نوک صندلی چرمی، زانوهایش را جفت کرده بود، انگشتهای گرهخوردهاش را روی پاهایش گذاشته بود و با حیرت به دستهای ماهر آقای دامپزشک، که مشغول جراحی یک سگ بود، نگاه میکرد.
دستها همیشه برایش عضو خیرهکنندهای بودند. دستهای آدمها، انگشتهایشان و حرکاتشان در خاطرش میماند.
انگشتهای آقای دامپزشک کشیده و استخوانی بودند و ترکیب عجیبی از ظرافت و قدرت را همزمان در آنها میشد دید.
استلا انگار که با حرکت دستهای آقای دامپزشک هیپنوتیزم شده باشد، پرت شد به اولین روزی که با بچهگربهای در دست آمده بود به کلینیک دامپزشکی.
بعد از ظهر شلوغی بود و کلینیک پر بود از آدمها و حیوانات خانگی مریض.
آقای دامپزشک، دستیاران و سرپرستهای حیوانات، در تکاپو بودند.
استلا به عنوان یک غریبهی تازهوارد کمی معذب بود و درحالی که بچهگربهاش را به سینهش چسبانده بود، هیاهوی کلینیک و رفت و آمد خستگی ناپذیر آقای دامپزشک از این حیوان به آن حیوان را تماشا میکرد.
آقای دامپزشک، قدبلند بود و لاغراندام، با چشمهای ریز، نافذ و جدی. لباس کاری به تن داشت که لکه لکه روی آن رد خون تازه و ترشحات دیده میشد.
در همان حین که داشت آن نمایش هیجانانگیز زنده را تماشا میکرد، آقای دامپزشک در حین رسیدگی به حیوانی دیگر، پرسیده بود که مشکلش چیست و استلا گفته بود: میخوام واکسنهاشو بزنید لطفا.
چند دقیقه بعد آقای دامپزشک صدایش کرده بود که فورا بچهگربه را روی تخت بگذارد تا واکسنش را بزنند. بچهگربه ناآرام و پرخاشگر بود. آقای دامپزشک گفته بود گردنش را محکم نگه دارد و وقتی استلا گفته بود که دلش نمیآید، با جدیتی آمیخته به کمی خشونت گفت: اگر محکم نگهش ندارید نمیتونم واکسنش رو بزنم.
استلا محکم گردن گربه را گرفت و آقای دامپزشک در چند ثانیه سوزن را وارد ران گربه کرد و فورا بیرون کشید، زیر لب به سلامتی گفت و بدون کوچکترین مکثی، رفت سراغ بیمار بعدی که یک توله سگ بود.
همانشب استلا به دوستش گفته بود: این بهترین دامپزشکیه که میشه تو این شهر پیدا کرد.
استلا معتقد بود جدیت، انضباط و کمی خشونت در کار، از آدمها یک حرفهای میسازد. نمیتوانست به کسانی که در کارهای جدی، زبان مهربانانهای دارند اعتماد کند. در عوض با اطمینان کارها را به آدمهای سختگیر و جدی میسپرد.
همیشه به اطرافیانش میگفت: اینروزها زیادی روی مهارتهای کلامی تاکید میشه، مشتریمداری خلاصه شده توی زبونبازی! اما آدمها رو نه با زبان، که با دستهاشون باید قضاوت کرد.
در مورد آقای دامپزشک، این باور استلا به مرور تایید شد. بعدترها زمانی که گربهاش به یک بیماری سخت و مزمن دچار شده بود و استلا از نظر فکری و عاطفی پریشان و آشفته بود، هیچکدام از حرفهای مهربانانه و آرامبخش اطرافیان فکرش آرام نکرده بود، بجز زمانی که آقای دامپزشک با لحن جدی گفته بود: نترسید، من هستم. هر اتفاقی بیفته من هستم ... و در تمام لحظات آن دوران، با سرسختی، دقت و جدیت در کنارش بود.
در همانروزهای سخت، استلا در دفتر روزنویسش نوشته بود:
حقیقتا حضورِ دیگری، تحملِ آدم را برای کشیدن بار زندگی افزون میکند. میگویند رنج کشیدن سخت است و تنهایی رنج کشیدن، سختتر. در لحظاتِ گرفتاری باید به چیزی، چنگ زد؛ چیزی راسخ، محکم و قابل اعتماد.
- فرزانه کریمزاده
(از هنرآموزان دوره جستارنویسی مرکز مطالعات ادبی)
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۴۹
گونه: جُستار (توصیفی)
🎯 قدرت سکوت
پیرمرد لاغر بود، استخوانهای گونهاش زده بود بیرون، لبخندی کمرنگ بر لبهایش نشسته بود، سرش را پایین انداخته بود و با چشمهای نیمه بسته، با حوصله به حرفهای جوان که با حرارت زیاد حرف میزد گوش میکرد، جوان بیش از آنکه صورت پیرمرد را ببیند فرق سر کم موی پیرمرد را میدید و حرف میزد، گاهی هم به دستهای زمخت و پینه بستهاش که پیرمرد سعی میکرد پنهانش کند، نگاه میکرد. جوان گاهی مکث میکرد تا عکس العمل پیرمرد را ببیند؛ اما پیرمرد هیچ نمیگفت، فقط هر بار لحظهای سرش را بلند میکرد و به لبهای جوان نگاهی میانداخت و جوان در همان یک لحظه نگاه محو چشمهای نافذ پیرمرد میشد، طوری که به لکنت میافتاد، اما دوباره حرفش را ادامه میداد، تند و تند حرف میزد، عرق از شقیقههایش سر میخورد و زیر چانه گوشتالودش گم میشد. میخواست پیرمرد را متقاعد کند، پیرمرد اما هیچ نگفت. وقتی صحبت جوان تمام شد، سرش را بلند کرد و نگاهی به او انداخت و با همان لبخند کمرنگ گفت: اگه داری زیاد حرف میزنی یعنی داری دروغ میگی، حرف راست کوتاهه، راسته، سر راسته، این همه بالا و پایین نداره.
پیرمرد رفت و جوان ماند.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: جُستار (توصیفی)
🎯 قدرت سکوت
پیرمرد لاغر بود، استخوانهای گونهاش زده بود بیرون، لبخندی کمرنگ بر لبهایش نشسته بود، سرش را پایین انداخته بود و با چشمهای نیمه بسته، با حوصله به حرفهای جوان که با حرارت زیاد حرف میزد گوش میکرد، جوان بیش از آنکه صورت پیرمرد را ببیند فرق سر کم موی پیرمرد را میدید و حرف میزد، گاهی هم به دستهای زمخت و پینه بستهاش که پیرمرد سعی میکرد پنهانش کند، نگاه میکرد. جوان گاهی مکث میکرد تا عکس العمل پیرمرد را ببیند؛ اما پیرمرد هیچ نمیگفت، فقط هر بار لحظهای سرش را بلند میکرد و به لبهای جوان نگاهی میانداخت و جوان در همان یک لحظه نگاه محو چشمهای نافذ پیرمرد میشد، طوری که به لکنت میافتاد، اما دوباره حرفش را ادامه میداد، تند و تند حرف میزد، عرق از شقیقههایش سر میخورد و زیر چانه گوشتالودش گم میشد. میخواست پیرمرد را متقاعد کند، پیرمرد اما هیچ نگفت. وقتی صحبت جوان تمام شد، سرش را بلند کرد و نگاهی به او انداخت و با همان لبخند کمرنگ گفت: اگه داری زیاد حرف میزنی یعنی داری دروغ میگی، حرف راست کوتاهه، راسته، سر راسته، این همه بالا و پایین نداره.
پیرمرد رفت و جوان ماند.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۵۰
🎯 با الهام از این تصویر و با «فضاسازی، تصویرسازی و شخصیتپردازی» مناسب، یک داستانک یا یک داستان کوتاه یا یک جُستار بنویسید و به گروه مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
- شناسنامه نقاشی:
* عنوان نقاشی: سنگسارکردن استیونِ قدیس- که به نخستینشهادت در تاریخ کلیسای مسیحی اشاره دارد.
نقاش: رامبراند
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 با الهام از این تصویر و با «فضاسازی، تصویرسازی و شخصیتپردازی» مناسب، یک داستانک یا یک داستان کوتاه یا یک جُستار بنویسید و به گروه مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
- شناسنامه نقاشی:
* عنوان نقاشی: سنگسارکردن استیونِ قدیس- که به نخستینشهادت در تاریخ کلیسای مسیحی اشاره دارد.
نقاش: رامبراند
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۵۱
دسته: فیلمنامهنویسی
🎯 فیلمنامه چیست؟ -۱
فیلمنامه یک اثر مکتوب یا نوعی نوشتار و نویسندگی برای تولید یک فیلم سینمایی یا نمایش تلویزیونی یا سایر رسانههای متحرک است که حرکت، کنشها، کشمکشها و دیالوگها، شخصیتها، فضاسازی و جغرافیا (صحنهپردازی) را بیان میکند.
فیلمنامهها نقشه راه برای ساختن فیلم هستند. فیلمنامه ماهیتی متفاوت اما در بسیاری موارد مشترک با رمان، مقاله، شعر یا حتی داستان کوتاه دارد.
فیلمنامه نیاز به وضوح و خلاقیت فوق العاده در توصیفهای بصری فضا (فضاسازی و تصویرسازی) و روابط شخصیتها باهم و با محیط اطرافشان دارد و مهمتر از همه اینکه فیلمنامه برای به تصویرکشیدن نوشته میشود.
🎯 فیلمنامه یا سناریو (لفظ فرانسوی) داستانی است که همراه با توضیح صحنهها (صحنهپردازی) برای ساخت فیلم نوشته میشود.
عناصر اصلی فیلمنامه عبارتند از:
- موضوع
- ماجرا
- داستان
- شخصیتها و شخصیتپردازی
- صحنهها (صحنهپردازی)
- سکانسها (سکانسنویسی)
- پردهها
- توصیف و نمایش مکانها
و سایر موارد.
فیلمنامه یک اثر نوشتهشده توسط فیلمنامهنویس است برای یک فیلم سینمایی یا تلویزیونی یا سریال.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
دسته: فیلمنامهنویسی
🎯 فیلمنامه چیست؟ -۱
فیلمنامه یک اثر مکتوب یا نوعی نوشتار و نویسندگی برای تولید یک فیلم سینمایی یا نمایش تلویزیونی یا سایر رسانههای متحرک است که حرکت، کنشها، کشمکشها و دیالوگها، شخصیتها، فضاسازی و جغرافیا (صحنهپردازی) را بیان میکند.
فیلمنامهها نقشه راه برای ساختن فیلم هستند. فیلمنامه ماهیتی متفاوت اما در بسیاری موارد مشترک با رمان، مقاله، شعر یا حتی داستان کوتاه دارد.
فیلمنامه نیاز به وضوح و خلاقیت فوق العاده در توصیفهای بصری فضا (فضاسازی و تصویرسازی) و روابط شخصیتها باهم و با محیط اطرافشان دارد و مهمتر از همه اینکه فیلمنامه برای به تصویرکشیدن نوشته میشود.
🎯 فیلمنامه یا سناریو (لفظ فرانسوی) داستانی است که همراه با توضیح صحنهها (صحنهپردازی) برای ساخت فیلم نوشته میشود.
عناصر اصلی فیلمنامه عبارتند از:
- موضوع
- ماجرا
- داستان
- شخصیتها و شخصیتپردازی
- صحنهها (صحنهپردازی)
- سکانسها (سکانسنویسی)
- پردهها
- توصیف و نمایش مکانها
و سایر موارد.
فیلمنامه یک اثر نوشتهشده توسط فیلمنامهنویس است برای یک فیلم سینمایی یا تلویزیونی یا سریال.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۵۲
دسته: فیلمنامهنویسی
🎯 فیلمنامه چیست؟ -۲
ﻓﯿﻠﻤﻨﺎﻣﻪ نوعی ﺩﺍﺳﺘﺎن ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺗﺼﺎﻭﯾﺮ ﺑﯿﺎﻥ و نوشته ﻣﯽشود. هم فیلمنامه و هم داستان هر دو ﺩﺍﺭﺍﯼ چارچوب اصلی ﺷﺮﻭﻉ، ﻣﯿانه، ﻭﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﺸﺨﺼﯽ هستند.
ﻓﯿﻠﻢ، ﻫﻨﺮﯼ ﺩﺳﺘﻪﺟﻤﻌﯽ ﻭ ﻣﺘﮑﯽ ﺑﻪ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭﻓﻦﺳﺎﻻﺭﺍﻥ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺍﺳﺘﺤﮑﺎﻡ اولیه و اصلی ﻫﺮ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﻪ ﻓﯿﻠﻤﻨﺎﻣﻪاﺵ بازمیگردد.
عناصر اصلی فیلمنامه عبارتند از:
- موضوع
- ماجرا
- ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ
- ﻃﺮﺡ ﯾﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ
- ﺻﺤﻨﻪو صحنهپردازی
- شخصیت و شخصیتپردازی
- گفتوگو و دیالوگ
- فضاسازی و تصویرسازی.
فیلمناﻣﻪ ﺑﺎ ﺭﻣﺎﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﯾﺸﻨﺎﻣﻪ ﺗﻔﺎﻭت دارد اما نقاط مشترک زیادی نیز باهم دارند.
ﻓﯿﻠﻤﻨﺎﻣﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ به «ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻝ ساده» ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﭼﯿﺰﯼ را ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ. پس، در فیلمنامهنویسی باید مخاطب را همان دوربین فرض کرد و بالعکس.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
دسته: فیلمنامهنویسی
🎯 فیلمنامه چیست؟ -۲
ﻓﯿﻠﻤﻨﺎﻣﻪ نوعی ﺩﺍﺳﺘﺎن ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺗﺼﺎﻭﯾﺮ ﺑﯿﺎﻥ و نوشته ﻣﯽشود. هم فیلمنامه و هم داستان هر دو ﺩﺍﺭﺍﯼ چارچوب اصلی ﺷﺮﻭﻉ، ﻣﯿانه، ﻭﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﺸﺨﺼﯽ هستند.
ﻓﯿﻠﻢ، ﻫﻨﺮﯼ ﺩﺳﺘﻪﺟﻤﻌﯽ ﻭ ﻣﺘﮑﯽ ﺑﻪ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭﻓﻦﺳﺎﻻﺭﺍﻥ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺍﺳﺘﺤﮑﺎﻡ اولیه و اصلی ﻫﺮ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﻪ ﻓﯿﻠﻤﻨﺎﻣﻪاﺵ بازمیگردد.
عناصر اصلی فیلمنامه عبارتند از:
- موضوع
- ماجرا
- ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ
- ﻃﺮﺡ ﯾﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ
- ﺻﺤﻨﻪو صحنهپردازی
- شخصیت و شخصیتپردازی
- گفتوگو و دیالوگ
- فضاسازی و تصویرسازی.
فیلمناﻣﻪ ﺑﺎ ﺭﻣﺎﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﯾﺸﻨﺎﻣﻪ ﺗﻔﺎﻭت دارد اما نقاط مشترک زیادی نیز باهم دارند.
ﻓﯿﻠﻤﻨﺎﻣﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ به «ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻝ ساده» ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﭼﯿﺰﯼ را ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ. پس، در فیلمنامهنویسی باید مخاطب را همان دوربین فرض کرد و بالعکس.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۵۳
دسته: فیلمنامهنویسی
🎯 فیلمنامه: نوع پیچیدهی نویسندگی
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ تماشای ﯾﮏ ﻓﯿﻠﻢ ﺿﻌﯿﻒ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽکنند میتوانند ﭼﯿﺰ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ. ﻫﻤﯿﻦ منطق ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ فیلمهای ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﺍﻏﻠﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻏﯿﺮﻭﺍﻗﻌﯽ ﺳﺎﺩﻩﺑﻮﺩﻥ در ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﺍﻟﻘﺎ میﮐﻨﻨﺪ، ﺻﺎﺩﻕ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ. ﻓﯿﻠﻤﻨﺎﻣﻪنویسی ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ لازم ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ بهدﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ، ﺗﻤﺮﯾﻦ ﻭ ﮐﺎﺭﺳﺨﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺭﺍﮐﺴﺐ ﻧﮑﺮﺩﻩط ﻣﻤﮑﻦ نیست.
ﺷﮑﻞ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩی ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﯽ ﺑﺎﺟﺰﯾﯿﺎﺕ ﺑﻐﺮﻧﺠﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮﯾﮑﯽ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺟﺰﯾﯿﺎﺕ ﺑﻪﺩﺭﺳﺘﯽ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﺸﻮﺩ، ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﮐﻞ ﻓﯿﻠﻤﻨﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﺧﻄﺮﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭمشخصاً ﮐﯿﻔﯿﺖ ﮐﺎﺭ ﺍﺯ بین ﻣﯽﺭﻭﺩ.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
دسته: فیلمنامهنویسی
🎯 فیلمنامه: نوع پیچیدهی نویسندگی
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ تماشای ﯾﮏ ﻓﯿﻠﻢ ﺿﻌﯿﻒ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽکنند میتوانند ﭼﯿﺰ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ. ﻫﻤﯿﻦ منطق ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ فیلمهای ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﺍﻏﻠﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻏﯿﺮﻭﺍﻗﻌﯽ ﺳﺎﺩﻩﺑﻮﺩﻥ در ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﺍﻟﻘﺎ میﮐﻨﻨﺪ، ﺻﺎﺩﻕ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ. ﻓﯿﻠﻤﻨﺎﻣﻪنویسی ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ لازم ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ بهدﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ، ﺗﻤﺮﯾﻦ ﻭ ﮐﺎﺭﺳﺨﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺭﺍﮐﺴﺐ ﻧﮑﺮﺩﻩط ﻣﻤﮑﻦ نیست.
ﺷﮑﻞ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩی ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﯽ ﺑﺎﺟﺰﯾﯿﺎﺕ ﺑﻐﺮﻧﺠﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮﯾﮑﯽ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺟﺰﯾﯿﺎﺕ ﺑﻪﺩﺭﺳﺘﯽ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﺸﻮﺩ، ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﮐﻞ ﻓﯿﻠﻤﻨﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﺧﻄﺮﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭمشخصاً ﮐﯿﻔﯿﺖ ﮐﺎﺭ ﺍﺯ بین ﻣﯽﺭﻭﺩ.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
مرکز مطالعات ادبی ایران
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۵۳ دسته: فیلمنامهنویسی 🎯 فیلمنامه: نوع پیچیدهی نویسندگی ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ تماشای ﯾﮏ ﻓﯿﻠﻢ ﺿﻌﯿﻒ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽکنند میتوانند ﭼﯿﺰ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ. ﻫﻤﯿﻦ منطق ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ فیلمهای ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﺍﻏﻠﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻏﯿﺮﻭﺍﻗﻌﯽ ﺳﺎﺩﻩﺑﻮﺩﻥ در ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﺍﻟﻘﺎ میﮐﻨﻨﺪ،…
🎯 برای ثبتنام دوره و کلاسهای فیلمنامهنویسی مرکز مطالعات ادبی ایران به آیدی مسئول ثبتنام، خانم کتایون واحد پیام ارسال فرمایند:
@KaVahed
@KaVahed
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۵۴
گونه: داستانک
🎯 همسران مکّار
عصر وقتی مرد از سرکار اومد خونه زن سریع نامهای که از قبل داخلش نوشته بود:
«من دیگه ازت خسته شدم و میخوام ازت جدا بشم و الان هم رفتم خونهی بابام» رو روی میز گذاشت و رفت زیر تخت مخفی شد تا عکس العمل شوهرش رو ببینه.
مرد خسته اومد دید همه جا خلوته زنش را صدا زد اما نبود یهو چشمش به نامه افتاد. اون رو برداشت و خوند و بعد یه جملههایی روش نوشت و گذاشت سر جاش و گوشیش رو از جیبش در آورد و زنگ زد و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «سلام عزیزم، خوبی؟ من تازه رسیدم خونه. زنم رفته خونه باباش و من از شرش راحت شدم. من تا ده دقیقه دیگه آماده میشم و میآم پیشات و گوشی را گذاشت توی جیبش و از خونه زد بیرون.»
زن با عصبانیت از زیر تخت اومد بیرون. داشت از شدت عصبانیت میترکید. رفت سراغ نامه و دید شوهرش نوشته:
«پاهات از زیر تحت معلومه. من رفتم نون بخرم!»
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: داستانک
🎯 همسران مکّار
عصر وقتی مرد از سرکار اومد خونه زن سریع نامهای که از قبل داخلش نوشته بود:
«من دیگه ازت خسته شدم و میخوام ازت جدا بشم و الان هم رفتم خونهی بابام» رو روی میز گذاشت و رفت زیر تخت مخفی شد تا عکس العمل شوهرش رو ببینه.
مرد خسته اومد دید همه جا خلوته زنش را صدا زد اما نبود یهو چشمش به نامه افتاد. اون رو برداشت و خوند و بعد یه جملههایی روش نوشت و گذاشت سر جاش و گوشیش رو از جیبش در آورد و زنگ زد و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «سلام عزیزم، خوبی؟ من تازه رسیدم خونه. زنم رفته خونه باباش و من از شرش راحت شدم. من تا ده دقیقه دیگه آماده میشم و میآم پیشات و گوشی را گذاشت توی جیبش و از خونه زد بیرون.»
زن با عصبانیت از زیر تخت اومد بیرون. داشت از شدت عصبانیت میترکید. رفت سراغ نامه و دید شوهرش نوشته:
«پاهات از زیر تحت معلومه. من رفتم نون بخرم!»
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
وقتی شوروی برلین را تسخیر کرد سربازان روس، یک سرباز آلمانی را مجبور کردند پیانو بنوازد وگفتند اگر نواختن را قطع کند اعدام خواهد شد. سرباز آلمانی ۲۲ ساعت پیوسته پیانو نواخت و از خستگی بیهوش، و سپس اعدام شد.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 غرقشدن نویسنده در نوشتههایش
ارنست همینگوی هنگامی که درحال نوشتن رمان پیرمرد و دریا بود، بارها سر از بیمارستان درآورد و پزشكان مشكل او را خستگی و دریازدگی تشخیص میدادند؛ درحالیكه همینگوی در زمان نوشتن این رمان كیلومترها از دریا فاصله داشت!
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
ارنست همینگوی هنگامی که درحال نوشتن رمان پیرمرد و دریا بود، بارها سر از بیمارستان درآورد و پزشكان مشكل او را خستگی و دریازدگی تشخیص میدادند؛ درحالیكه همینگوی در زمان نوشتن این رمان كیلومترها از دریا فاصله داشت!
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
Forwarded from ️تبادلات برتر️
به مناسبت نزدیک شدن به عید قربان لیستی از بهترین چنل های VIPرو که فروشی هستن رو خریداری کردیم امشب رایگان قرار میدیم :🙏👇
https://hottg.com/addlist/RJwYtG6VInc5YTNh
https://hottg.com/addlist/RJwYtG6VInc5YTNh
مرکز مطالعات ادبی ایران
به مناسبت نزدیک شدن به عید قربان لیستی از بهترین چنل های VIPرو که فروشی هستن رو خریداری کردیم امشب رایگان قرار میدیم :🙏👇 https://hottg.com/addlist/RJwYtG6VInc5YTNh
فولدری از بهترین کانال های ترند تلگرام،محتوای پولی دراین کانال ها به صورت رایگان در اختیار شما عزیزان قرار میگیره جویین شین ❤️
HTML Embed Code: