Channel: مرکز مطالعات ادبی ایران
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۶۳
🎯 آثار بزرگان، بهترین منبع جزئیات
🎯 آثار نویسندگان بزرگ، منبع عالی برای جزییات دقیق داستانی است.
آثار این نویسندگان را مطالعه کنید تا یاد بگیرید که به کدام جزییات ویژه از زندگی روزانه باید توجه کنید.
🎯 آنها را برای استفادۀ داستانی در آینده، در دفترچۀ خود یادداشت کنید.
یک چهره، یک صحنه، گاه سادهترین و شخصیترین آنها، همان سوژههایی هستند که میتوانند قلب خواننده را مخاطب قرار دهند.
- ام. فریزنر
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 آثار بزرگان، بهترین منبع جزئیات
🎯 آثار نویسندگان بزرگ، منبع عالی برای جزییات دقیق داستانی است.
آثار این نویسندگان را مطالعه کنید تا یاد بگیرید که به کدام جزییات ویژه از زندگی روزانه باید توجه کنید.
🎯 آنها را برای استفادۀ داستانی در آینده، در دفترچۀ خود یادداشت کنید.
یک چهره، یک صحنه، گاه سادهترین و شخصیترین آنها، همان سوژههایی هستند که میتوانند قلب خواننده را مخاطب قرار دهند.
- ام. فریزنر
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۶۴
🎯 چرا نمینویسیم؟
🎯 چرا از نوشتن فرار میکنیم؟
برای اینکه بدانیم چرا نمینویسیم، باید به این فکر کنیم که چرا میخواهیم بنویسیم. دانستن اینکه چه داستانی میخواهیم بیان کنیم، چه حسی را میخواهیم نشان بدهیم، یا ذهنمان را به کدام سمت میخواهیم ببریم. ممکن است با حجم زیادی از اطلاعات روبهرو باشیم، که نمیدانیم با آنها چهکار کنیم. یا اینکه نمیدانیم کدامشان را میخواهیم استفاده کنیم. اینها دلایل فرار از نوشتن هستند. در اینجا بحث فلسفه و جهانبینی یا همان پنجرهای که نویسنده از آن به دنیا نگاه میکند، مطرح میشود.
سید فیلد، در اول کتاب راهنمای فیلمنامهنویس، درمورد فرار از نوشتن میگوید: «وقتی که دارید خانه را مرتب میکنید، غذا درست میکنید، تمام کارهای غیرمهم را انجام میدهید، اما پشت میزتان نمینشینید که بنویسید، دارید از نوشتن فرار میکنید. خودتان را تنبیه یا سرزنش نکنید که چرا نمینویسید. فقط بدانید که دارید فرار میکنید.»
🎯 جایی برای نوشتن داشته باشیم.
برای اینکه کمتر دچار ترس از نوشتن بشویم راههای زیادی هست. میتوانیم جایی را برای خودمان ایجاد کنیم که پشت آن میز، فقط بنویسیم. حتی اگر میزکار و میز نوشتنتان یکی است. زاویه یا محلی که میخواهید بنویسید را تغییر دهید. مثلاً اگر با لپتاپ مینویسید، نود درجه روی میز آن را بچرخانید و بعد شروع به نوشتن کنید. با تکرار این روش، فرار از نوشتن ما کمتر میشود و میتوانیم بیشتر به کارمان مسلط باشیم.
- مصطفی مردانی
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 چرا نمینویسیم؟
🎯 چرا از نوشتن فرار میکنیم؟
برای اینکه بدانیم چرا نمینویسیم، باید به این فکر کنیم که چرا میخواهیم بنویسیم. دانستن اینکه چه داستانی میخواهیم بیان کنیم، چه حسی را میخواهیم نشان بدهیم، یا ذهنمان را به کدام سمت میخواهیم ببریم. ممکن است با حجم زیادی از اطلاعات روبهرو باشیم، که نمیدانیم با آنها چهکار کنیم. یا اینکه نمیدانیم کدامشان را میخواهیم استفاده کنیم. اینها دلایل فرار از نوشتن هستند. در اینجا بحث فلسفه و جهانبینی یا همان پنجرهای که نویسنده از آن به دنیا نگاه میکند، مطرح میشود.
سید فیلد، در اول کتاب راهنمای فیلمنامهنویس، درمورد فرار از نوشتن میگوید: «وقتی که دارید خانه را مرتب میکنید، غذا درست میکنید، تمام کارهای غیرمهم را انجام میدهید، اما پشت میزتان نمینشینید که بنویسید، دارید از نوشتن فرار میکنید. خودتان را تنبیه یا سرزنش نکنید که چرا نمینویسید. فقط بدانید که دارید فرار میکنید.»
🎯 جایی برای نوشتن داشته باشیم.
برای اینکه کمتر دچار ترس از نوشتن بشویم راههای زیادی هست. میتوانیم جایی را برای خودمان ایجاد کنیم که پشت آن میز، فقط بنویسیم. حتی اگر میزکار و میز نوشتنتان یکی است. زاویه یا محلی که میخواهید بنویسید را تغییر دهید. مثلاً اگر با لپتاپ مینویسید، نود درجه روی میز آن را بچرخانید و بعد شروع به نوشتن کنید. با تکرار این روش، فرار از نوشتن ما کمتر میشود و میتوانیم بیشتر به کارمان مسلط باشیم.
- مصطفی مردانی
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۶۵
🎯 داستان خود را بهموقع دچار تنش کنید
🎯 نمود رنج در نوشتن وقتی است که نویسنده میکوشد کارش را کنترل کند. این جریان مربوط به همان میل دستیابی به نتیجه است.
🎯 اگر از ابتدا بدانید کجا میروید پس سفرتان اجباری، بیفایده و قابل پیشبینی و مستقیم است. اصلا نیازی نیست این همهچیز بدانید. لازم نیست رئیس همهچیز باشید؛ همانطور که لازم نیست تمام دنیا روی دوش شما باشد.
🎯 چند ثانیه آن را زمین بگذارید. دنیا همچنان به چرخشش ادامه میدهد. داستانتان را با دقت بررسی کنید.
🎯 بعد از اینکه داستان جهت و صدای خودش را پیدا کرد، تنش یا همان عدمتعادل یا ناپایداری بیشتری وارد آن کنید ولی تا زمانی که مواد لازم برای این کار ندارید دست به چنین حرکتی نزنید. تلاش برای کنترل اثر راه مستقیمی است که ختم به رنج میشود.
- لرن هرینگ
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 داستان خود را بهموقع دچار تنش کنید
🎯 نمود رنج در نوشتن وقتی است که نویسنده میکوشد کارش را کنترل کند. این جریان مربوط به همان میل دستیابی به نتیجه است.
🎯 اگر از ابتدا بدانید کجا میروید پس سفرتان اجباری، بیفایده و قابل پیشبینی و مستقیم است. اصلا نیازی نیست این همهچیز بدانید. لازم نیست رئیس همهچیز باشید؛ همانطور که لازم نیست تمام دنیا روی دوش شما باشد.
🎯 چند ثانیه آن را زمین بگذارید. دنیا همچنان به چرخشش ادامه میدهد. داستانتان را با دقت بررسی کنید.
🎯 بعد از اینکه داستان جهت و صدای خودش را پیدا کرد، تنش یا همان عدمتعادل یا ناپایداری بیشتری وارد آن کنید ولی تا زمانی که مواد لازم برای این کار ندارید دست به چنین حرکتی نزنید. تلاش برای کنترل اثر راه مستقیمی است که ختم به رنج میشود.
- لرن هرینگ
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۶۶
🎯 داستان خود را خوب آغاز کنید
جملهها يا دو سه جملهی آغازين داستان هميشه بسيار مهم است؛ همينطور پاراگراف اول داستانهایتان.
🎯 در پاراگراف اول بهتر میتوانيد حس و حال داستانتان را به خواننده القاء كنيد و اين احساس را اگر بخواهيد تا آخر داستان حفظ كنيد.
- دارسی بولز
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 داستان خود را خوب آغاز کنید
جملهها يا دو سه جملهی آغازين داستان هميشه بسيار مهم است؛ همينطور پاراگراف اول داستانهایتان.
🎯 در پاراگراف اول بهتر میتوانيد حس و حال داستانتان را به خواننده القاء كنيد و اين احساس را اگر بخواهيد تا آخر داستان حفظ كنيد.
- دارسی بولز
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۶۷
🎯 نویسندهشدن پشتکار میخواهد
- استعداد نویسندگی ندارم.
- اگر فکر میکنید برای نویسندهشدن به استعداد محتاج هستید، اشتباه فکر میکنید.
- شاید استعداد ذاتی در این مسیر به شما کمک کند اما فقط داشتن استعداد کافی نیست.
- ممکن است حتی اصلاً چنین استعدادی نداشته باشید ولی با تمرین و ممارست و تکرار میتوانید در این حرفه به موفقیت برسید.
- نویسندگی بیشتر از تکرار به سماجت نیاز دارد.
- ژاک پرور
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 نویسندهشدن پشتکار میخواهد
- استعداد نویسندگی ندارم.
- اگر فکر میکنید برای نویسندهشدن به استعداد محتاج هستید، اشتباه فکر میکنید.
- شاید استعداد ذاتی در این مسیر به شما کمک کند اما فقط داشتن استعداد کافی نیست.
- ممکن است حتی اصلاً چنین استعدادی نداشته باشید ولی با تمرین و ممارست و تکرار میتوانید در این حرفه به موفقیت برسید.
- نویسندگی بیشتر از تکرار به سماجت نیاز دارد.
- ژاک پرور
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۶۸
گونه: جستار طنز
🎯 «مثلت» یا «سهبَر»
آقای دکتر حداد عادل، ریاست محترم فرهنگستان ادب فارسی، بهجای کلمهی عربی «مثلث»، واژه فارسی «سهبر» را جایگزین کردهاند و بهجای «مثلث متساویالاضلاع»، «سهبرِ سهبر برابر» و بهجای «مثلث متساویالساقین» هم «سهبرِ دوبر برابر» را پیشنهاد داده است.
در ریاضی و هندسه یک اصل وجود دارد که میگوید:
«اگر دو ضلع نامساوی از یک مثلث متساویالساقین با دو ضلع مثلث دیگر برابر باشد، آن دو مثلث برابرند.»
حال اگر بخواهیم این اصل سادهی ریاضی و هندسه را به زبان پیشنهادی فرهنگستان ادب فارسی برای دانشآموزان بازگوکنیم، چنین جملهای خواهیم داشت:
«ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﻭ ﺑﺮ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻪﺑﺮِ ﺩﻭﺑﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ، ﺑﺮﺍﺑﺮِ ﺩﻭﺑﺮِ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻪﺑﺮِ ﺩﻭﺑﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺳﻪﺑﺮِ ﺩﻭﺑﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ، باهم ﺑﺮﺍﺑﺮﻧﺪ!»
* مرجع واژه: فرهنگ املایی خط فارسی، مصوب: ۱۳۹۴، ص. ۳۹۹.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: جستار طنز
🎯 «مثلت» یا «سهبَر»
آقای دکتر حداد عادل، ریاست محترم فرهنگستان ادب فارسی، بهجای کلمهی عربی «مثلث»، واژه فارسی «سهبر» را جایگزین کردهاند و بهجای «مثلث متساویالاضلاع»، «سهبرِ سهبر برابر» و بهجای «مثلث متساویالساقین» هم «سهبرِ دوبر برابر» را پیشنهاد داده است.
در ریاضی و هندسه یک اصل وجود دارد که میگوید:
«اگر دو ضلع نامساوی از یک مثلث متساویالساقین با دو ضلع مثلث دیگر برابر باشد، آن دو مثلث برابرند.»
حال اگر بخواهیم این اصل سادهی ریاضی و هندسه را به زبان پیشنهادی فرهنگستان ادب فارسی برای دانشآموزان بازگوکنیم، چنین جملهای خواهیم داشت:
«ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﻭ ﺑﺮ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻪﺑﺮِ ﺩﻭﺑﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ، ﺑﺮﺍﺑﺮِ ﺩﻭﺑﺮِ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻪﺑﺮِ ﺩﻭﺑﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺳﻪﺑﺮِ ﺩﻭﺑﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ، باهم ﺑﺮﺍﺑﺮﻧﺪ!»
* مرجع واژه: فرهنگ املایی خط فارسی، مصوب: ۱۳۹۴، ص. ۳۹۹.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 جستار طنز
کل عمرمون دِپرس و افسردهایم
ولی توی اعلامیههای فوت همهمون میزنن:
«شــــادروان!»
- فامیل دور
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
کل عمرمون دِپرس و افسردهایم
ولی توی اعلامیههای فوت همهمون میزنن:
«شــــادروان!»
- فامیل دور
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۶۹
🎯 دلنوشته دل را میزند
دوستی داشتم که اصرار عجیبی بر نوشتن دلنوشته داشت. هر روز چهار پنج خط مینوشت و در اینستاگرام منتشر میکرد. چند ماهی هم این روند را حفظ کرد، مدتی درجا زد و بعد هم متوقف شد. بسیاری از افراد، مخصوصاً زمانی که تازه نوشتن را میآغازند، میپندارند نویسندگی یعنی نوشتن دلنوشته و هر فردی که دلنوشتهی زیباتری بنویسد، نویسندهی بهتری است. پس شروع میکنند به نوشتن انشا و متنهای احساساتی؛ غافل از اینکه این نوع نوشتن هرگز از ما نویسنده نمیسازد.
شاید برایتان این سؤال پیش بیاید که به چه نوع نوشتهای «دلنوشته» میگوییم.
بگذارید موضوع را با طرح یک مثال روشنتر کنم. به این متن توجه کنید:
«آه! از وقتی که تو رفتی، زندگی برایم بیمعنا شده. دلم مالامال از درد و رنج است. تو که رفتی، بهار را با خود بردی و حالا هر چهار فصل دلم زمستان است. دیگر زندگی برایم معنایی ندارد. هر روز ابرهای سیاه دلتنگی آسمان چشمهایم را میپوشاند و دیدگانم مثل ابرهای بهاری میبارند. چطور توانستی قلب کوچکم را که فقط برای تو میزند، بشکنی و مرا در زندان زندگی تنها بگذاری.»
احتمالاً با خواندن این متن دریافتید که منظور از دلنوشته همان «حسنوشته» است. نوشتههایی بهظاهر احساسی، سرشار از تعابیر نخنما و کلیشهای، که در فضای مجازی فراوان است. با خواندن این نوع نوشتهها درمییابیم که نویسنده میخواهد ادای نویسندههای واقعی را دربیاورد. او میپندارد با آسمان و ریسمان به هم بافتن، استفاده از قید و صفتهای زیاد و اضافه کردن آه و ناله میتوان متن تأثیرگذار و زیبایی نوشت، درحالیکه تاریخ مصرف این نوع نوشتهها گذشته؛ این نوع متنها را هر کسی بهراحتی میتواند بنویسد و کار نویسندهی واقعی نیست.
پس در قالبهای استانداردی مثل داستان، داستانک، جستار، خبر، گزارش، خاطره و امثال اینها بنویسید.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 دلنوشته دل را میزند
دوستی داشتم که اصرار عجیبی بر نوشتن دلنوشته داشت. هر روز چهار پنج خط مینوشت و در اینستاگرام منتشر میکرد. چند ماهی هم این روند را حفظ کرد، مدتی درجا زد و بعد هم متوقف شد. بسیاری از افراد، مخصوصاً زمانی که تازه نوشتن را میآغازند، میپندارند نویسندگی یعنی نوشتن دلنوشته و هر فردی که دلنوشتهی زیباتری بنویسد، نویسندهی بهتری است. پس شروع میکنند به نوشتن انشا و متنهای احساساتی؛ غافل از اینکه این نوع نوشتن هرگز از ما نویسنده نمیسازد.
شاید برایتان این سؤال پیش بیاید که به چه نوع نوشتهای «دلنوشته» میگوییم.
بگذارید موضوع را با طرح یک مثال روشنتر کنم. به این متن توجه کنید:
«آه! از وقتی که تو رفتی، زندگی برایم بیمعنا شده. دلم مالامال از درد و رنج است. تو که رفتی، بهار را با خود بردی و حالا هر چهار فصل دلم زمستان است. دیگر زندگی برایم معنایی ندارد. هر روز ابرهای سیاه دلتنگی آسمان چشمهایم را میپوشاند و دیدگانم مثل ابرهای بهاری میبارند. چطور توانستی قلب کوچکم را که فقط برای تو میزند، بشکنی و مرا در زندان زندگی تنها بگذاری.»
احتمالاً با خواندن این متن دریافتید که منظور از دلنوشته همان «حسنوشته» است. نوشتههایی بهظاهر احساسی، سرشار از تعابیر نخنما و کلیشهای، که در فضای مجازی فراوان است. با خواندن این نوع نوشتهها درمییابیم که نویسنده میخواهد ادای نویسندههای واقعی را دربیاورد. او میپندارد با آسمان و ریسمان به هم بافتن، استفاده از قید و صفتهای زیاد و اضافه کردن آه و ناله میتوان متن تأثیرگذار و زیبایی نوشت، درحالیکه تاریخ مصرف این نوع نوشتهها گذشته؛ این نوع متنها را هر کسی بهراحتی میتواند بنویسد و کار نویسندهی واقعی نیست.
پس در قالبهای استانداردی مثل داستان، داستانک، جستار، خبر، گزارش، خاطره و امثال اینها بنویسید.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۷۰
🎯 زیانهای دلنوشته
🎯دلنوشته باعث میشود درجا بزنید. اگر سی سال هم دلنوشته بنویسید، نویسنده نخواهید شد. وقتی دلنوشته مینویسید، در چارچوبی ازپیشتعیینشده قرار میگیرید و به همان تعابیر تکراری و کلیشهای بسنده میکنید، بنابراین پیشرفتی در نثرتان صورت نمیگیرد.
🎯دلنوشته موجب میشود نثرتان شفافیت نداشته باشد. دلنوشته شما را به سمت آسمان و ریسمان بافتن میبرد و از وضوح متن میکاهد و باعث میشود نتوانید منظور خود را ساده و شفاف بیان کنید.
🎯دلنوشته خلاقیت را در شما میکشد. این نوع متنها همه شبیه هم هستند. چون دلنوشته یکسری توصیفات و تشبیهات تکراری در یک ساختار مشخص است و خبری از خلاقیت در دلنوشته نیست؛ انگار نویسندهی همهی این متنها یک نفر است.
🎯دلنوشته شما را دچار ملال میکند و از ادامهی راه بازمیدارد. همیشه از آه و ناله نوشتن باعث دلسردی میشود. بعد از مدتی با خودتان میگویید: «فایدهی نوشتن چیست؟» انگیزهتان از بین میرود و ممکن است نوشتن را رها کنید.
🎯راهکار. خودتان را ممنوعدلنوشته کنید. نه دلنوشته بنویسید و نه دلنوشته منتشر کنید. در ابتدای کار، بکوشید بهسادهترین زبان ممکن موضوعی را شرح دهید و منظور خود را با جستارنویسی به خواننده انتقال دهید. تلاش کنید از صفتها و قیدها کمتر استفاده کنید و احساسات الکی وارد متن خود نکنید. توجه داشته باشید که دلنوشته با نثر ادبی یا داستان یا جستار متفاوت است. اگر به نوشتن قطعات ادبی یا جستار علاقهمندید، سعی کنید شعر و نثر ادبی خوب زیاد بخوانید تا کمکم نوشتههایتان رنگ نویسندگی به خود بگیرد.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 زیانهای دلنوشته
🎯دلنوشته باعث میشود درجا بزنید. اگر سی سال هم دلنوشته بنویسید، نویسنده نخواهید شد. وقتی دلنوشته مینویسید، در چارچوبی ازپیشتعیینشده قرار میگیرید و به همان تعابیر تکراری و کلیشهای بسنده میکنید، بنابراین پیشرفتی در نثرتان صورت نمیگیرد.
🎯دلنوشته موجب میشود نثرتان شفافیت نداشته باشد. دلنوشته شما را به سمت آسمان و ریسمان بافتن میبرد و از وضوح متن میکاهد و باعث میشود نتوانید منظور خود را ساده و شفاف بیان کنید.
🎯دلنوشته خلاقیت را در شما میکشد. این نوع متنها همه شبیه هم هستند. چون دلنوشته یکسری توصیفات و تشبیهات تکراری در یک ساختار مشخص است و خبری از خلاقیت در دلنوشته نیست؛ انگار نویسندهی همهی این متنها یک نفر است.
🎯دلنوشته شما را دچار ملال میکند و از ادامهی راه بازمیدارد. همیشه از آه و ناله نوشتن باعث دلسردی میشود. بعد از مدتی با خودتان میگویید: «فایدهی نوشتن چیست؟» انگیزهتان از بین میرود و ممکن است نوشتن را رها کنید.
🎯راهکار. خودتان را ممنوعدلنوشته کنید. نه دلنوشته بنویسید و نه دلنوشته منتشر کنید. در ابتدای کار، بکوشید بهسادهترین زبان ممکن موضوعی را شرح دهید و منظور خود را با جستارنویسی به خواننده انتقال دهید. تلاش کنید از صفتها و قیدها کمتر استفاده کنید و احساسات الکی وارد متن خود نکنید. توجه داشته باشید که دلنوشته با نثر ادبی یا داستان یا جستار متفاوت است. اگر به نوشتن قطعات ادبی یا جستار علاقهمندید، سعی کنید شعر و نثر ادبی خوب زیاد بخوانید تا کمکم نوشتههایتان رنگ نویسندگی به خود بگیرد.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۷۱
🎯 با الهام از این تصویر و با «فضاسازی، تصویرسازی و شخصیتپردازی» مناسب، یک داستانک یا یک داستان کوتاه یا یک جُستار روایی بنویسید و به گروه مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 با الهام از این تصویر و با «فضاسازی، تصویرسازی و شخصیتپردازی» مناسب، یک داستانک یا یک داستان کوتاه یا یک جُستار روایی بنویسید و به گروه مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۷۲
گونه: اصطلاحات و واژگان برای نویسندگی
🎯 شامورتیبازی درنیار!
شامورتی: فریبکار، حقّهباز، تردست، شعبدهباز
شامورتیبازی: فریبکاری، حقّهبازی، تردستی، شعبدهبازی
🎯 شامورتی و شامورتیبازی نیز از واژههای مورد استفاده در فرهنگ محاورهای مردم است. امروزه شامورتی به فرد حقهباز و مَکار میگویند اما شامورتی کلمهای مرکب است در زبان ارمنی، بهمعنای سگ توله و نوعی دشنام است. در قدیم تردستها و شعبدهبازان ظرفی به نام قوطی شامورتی داشتند که داخل آن را از آب پر میکردند. این ظرف چندین سوراخ در بدنه داشت و به دلیل ساختمان خاص در زمان معین از آن آب بیرون میآمد و شعبدهباز چون زمان ریزش آب را میدانست، قبل از آمدن آب با صدای بلند میگفت شامورتی آب بریز و پیش از اتمام آب نیز دوباره فریاد میزد، بس است و آب قطع میشد. نقل است نخستین بار لوطی غلامحسین یکی از شعبدهبازهای معروف تهران این دشنام ارمنی را شنید و ترجیح داد این چشمه از تردستیهای خود را شامورتیبازی بنامد. از آن پس این کلمه در گفتوگوهای عامیانه مردم متداول شد.
مثال:
طرف کارش شامورتیبازیه هم توی فضای مجازی هم توی فضای حقیقی.
🎯 تمرین: با دو واژه «شامورتی» و «شامورتیبازی» جملهای زیبا بسازید و سپس آنها را به گروه مربوط به کانال مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
#اصطلاحات_نویسندگی
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: اصطلاحات و واژگان برای نویسندگی
🎯 شامورتیبازی درنیار!
شامورتی: فریبکار، حقّهباز، تردست، شعبدهباز
شامورتیبازی: فریبکاری، حقّهبازی، تردستی، شعبدهبازی
🎯 شامورتی و شامورتیبازی نیز از واژههای مورد استفاده در فرهنگ محاورهای مردم است. امروزه شامورتی به فرد حقهباز و مَکار میگویند اما شامورتی کلمهای مرکب است در زبان ارمنی، بهمعنای سگ توله و نوعی دشنام است. در قدیم تردستها و شعبدهبازان ظرفی به نام قوطی شامورتی داشتند که داخل آن را از آب پر میکردند. این ظرف چندین سوراخ در بدنه داشت و به دلیل ساختمان خاص در زمان معین از آن آب بیرون میآمد و شعبدهباز چون زمان ریزش آب را میدانست، قبل از آمدن آب با صدای بلند میگفت شامورتی آب بریز و پیش از اتمام آب نیز دوباره فریاد میزد، بس است و آب قطع میشد. نقل است نخستین بار لوطی غلامحسین یکی از شعبدهبازهای معروف تهران این دشنام ارمنی را شنید و ترجیح داد این چشمه از تردستیهای خود را شامورتیبازی بنامد. از آن پس این کلمه در گفتوگوهای عامیانه مردم متداول شد.
مثال:
طرف کارش شامورتیبازیه هم توی فضای مجازی هم توی فضای حقیقی.
🎯 تمرین: با دو واژه «شامورتی» و «شامورتیبازی» جملهای زیبا بسازید و سپس آنها را به گروه مربوط به کانال مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
#اصطلاحات_نویسندگی
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۷۳
🎯 شور و اشتیاق نویسندگی لازم است
وقتی جوان بودم واقعاً عذاب میکشیدم، چون مثل مالارمه گرفتار وحشت از کاغذ سفید بودم و دقیقاً نمیدانستم قرار است چه بنویسم. با کاغذ سفید درمیافتادم و زخمی میشدم. چیزی که این زخمها را جبران میکرد شور و حرارت من بود؛ آخر وقتی در بیست سالگی یا سی سالگی مینویسی، شور و حرارتت خیلی زیاد است.
- کارلوس فوئنتس
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 شور و اشتیاق نویسندگی لازم است
وقتی جوان بودم واقعاً عذاب میکشیدم، چون مثل مالارمه گرفتار وحشت از کاغذ سفید بودم و دقیقاً نمیدانستم قرار است چه بنویسم. با کاغذ سفید درمیافتادم و زخمی میشدم. چیزی که این زخمها را جبران میکرد شور و حرارت من بود؛ آخر وقتی در بیست سالگی یا سی سالگی مینویسی، شور و حرارتت خیلی زیاد است.
- کارلوس فوئنتس
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۷۴
🎯 با الهام از این تصویر و با «فضاسازی، تصویرسازی و شخصیتپردازی» مناسب، یک داستانک یا یک داستان کوتاه یا یک جُستار روایی بنویسید و به گروه مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
- شناسنامه نقاشی:
* عنوان نقاشی: نمایی از رودخانهی اسخیفنینگن
*نقاش: ونگوک
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
🎯 با الهام از این تصویر و با «فضاسازی، تصویرسازی و شخصیتپردازی» مناسب، یک داستانک یا یک داستان کوتاه یا یک جُستار روایی بنویسید و به گروه مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
- شناسنامه نقاشی:
* عنوان نقاشی: نمایی از رودخانهی اسخیفنینگن
*نقاش: ونگوک
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۷۵
گونه: اصطلاحات و واژگان برای نویسندگی
🎯 لُمپن
لُمپن هم یکی از دیگر واژههای قرضی است که در مکالمات روزانه و محاوره عامیانه بسیار شنیده میشود. این واژه از کلمه آلمانی Lumpen گرفته شده است. لُمپنها در آلمان افرادی بودند که به گروه و طبقه خاصی وابسته نبودند. آنها در نظام سرمایهداری کارگرانی بودند که از طبقه و جایگاه خود بریدند و به گروهی بیکار تبدیل شدند. لُمپنها در حاشیه شهرهای بزرگ جوامع صنعتی زندگی و از ارتباط با گروههای فعال و مولد در جامعه خودداری میکردند. این گروه که از جریان زندگی عادی به دور بودند، بدون شغل زندگی خود را در شرایط بسیار نامطلوب و سخت میگذراندند. آنها برای امرار معاش و گذران زندگی غالباً دست به کارهای ناشایست نیز میزدند. امروزه لُمپن به افرادی گفته میشود که هنجارها و عرف زندگی اجتماعی را در شهرهای بزرگ رعایت نمیکنند.
🎯 تمرین: با واژه «لُمپن» جملهای زیبا بسازید و سپس آنها را به گروه مربوط به کانال مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
#اصطلاحات_نویسندگی
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: اصطلاحات و واژگان برای نویسندگی
🎯 لُمپن
لُمپن هم یکی از دیگر واژههای قرضی است که در مکالمات روزانه و محاوره عامیانه بسیار شنیده میشود. این واژه از کلمه آلمانی Lumpen گرفته شده است. لُمپنها در آلمان افرادی بودند که به گروه و طبقه خاصی وابسته نبودند. آنها در نظام سرمایهداری کارگرانی بودند که از طبقه و جایگاه خود بریدند و به گروهی بیکار تبدیل شدند. لُمپنها در حاشیه شهرهای بزرگ جوامع صنعتی زندگی و از ارتباط با گروههای فعال و مولد در جامعه خودداری میکردند. این گروه که از جریان زندگی عادی به دور بودند، بدون شغل زندگی خود را در شرایط بسیار نامطلوب و سخت میگذراندند. آنها برای امرار معاش و گذران زندگی غالباً دست به کارهای ناشایست نیز میزدند. امروزه لُمپن به افرادی گفته میشود که هنجارها و عرف زندگی اجتماعی را در شهرهای بزرگ رعایت نمیکنند.
🎯 تمرین: با واژه «لُمپن» جملهای زیبا بسازید و سپس آنها را به گروه مربوط به کانال مرکز مطالعات ادبی ارسال کنید.
#اصطلاحات_نویسندگی
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۷۶
گونه: جستار روایی
🎯 مردم بیدار را بکشید!
چندی قبل که مهمان یکی از آشنایان بودم به او گفتم:
«خروسی داشتید که صبحها همه را از خواب بیدار میکرد. چه کارش کردید؟»
گفت: «سرش را بریدیم!»
همسایهها همه شاکی بودند و میگفتند:
«خروس شما ما را صبح از خواب بیدار می کند.
همانجا بود که فهمیدم هرکه مردم را از خواب بیدار کند،
سرش باید بریده شود!»
- مرحوم دکتر ناصر کاتوزیان
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: جستار روایی
🎯 مردم بیدار را بکشید!
چندی قبل که مهمان یکی از آشنایان بودم به او گفتم:
«خروسی داشتید که صبحها همه را از خواب بیدار میکرد. چه کارش کردید؟»
گفت: «سرش را بریدیم!»
همسایهها همه شاکی بودند و میگفتند:
«خروس شما ما را صبح از خواب بیدار می کند.
همانجا بود که فهمیدم هرکه مردم را از خواب بیدار کند،
سرش باید بریده شود!»
- مرحوم دکتر ناصر کاتوزیان
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۷۷
گونه: حکایت طنز
🎯 شاهد مورد تأیید دادگاه
شخصی به دارالحکومه رفت و گفت: «از کسی پولی طلب دارم اما او پولم را پس نمیدهد.»
گفتند: «آیا شاهدی هم داری؟»
گفت: «خدا!»
گفتند: «قبول نیست. باید شاهدی را معرفی کنی که قاضی او را بشناسد!»
- عبید زاکانی
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: حکایت طنز
🎯 شاهد مورد تأیید دادگاه
شخصی به دارالحکومه رفت و گفت: «از کسی پولی طلب دارم اما او پولم را پس نمیدهد.»
گفتند: «آیا شاهدی هم داری؟»
گفت: «خدا!»
گفتند: «قبول نیست. باید شاهدی را معرفی کنی که قاضی او را بشناسد!»
- عبید زاکانی
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
نکات نویسندگی، شماره ۱۱۷۸
گونه: حکایت طنز
🎯 دمپاییِ شیخ
زنی پسر کوچکی داشت که زیاد دزدی میکرد، به سفارش نزدیکان، او را نزد شیخی بردند.
شیخ از برایش دعایی درست کرد و فرمود: «آن را به کتفش ببندید. او دیگر هرگز دزدی نمیکند.»
مادر پسرک همانجا دعا را به کتف پسرکش بست و خیالش راحت شد.
هنگامی که به خانه باز میگشتند، پسر در راه عقب مانده بود و لخلخکنان راه میآمد.
مادرش از او خواست سریعتر راه بیاید و به او برسد. پسر گفت: «مادر، دمپایی شیخ خیلی بزرگ است و نمیتوانم با آن سریع راه بروم!»
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
گونه: حکایت طنز
🎯 دمپاییِ شیخ
زنی پسر کوچکی داشت که زیاد دزدی میکرد، به سفارش نزدیکان، او را نزد شیخی بردند.
شیخ از برایش دعایی درست کرد و فرمود: «آن را به کتفش ببندید. او دیگر هرگز دزدی نمیکند.»
مادر پسرک همانجا دعا را به کتف پسرکش بست و خیالش راحت شد.
هنگامی که به خانه باز میگشتند، پسر در راه عقب مانده بود و لخلخکنان راه میآمد.
مادرش از او خواست سریعتر راه بیاید و به او برسد. پسر گفت: «مادر، دمپایی شیخ خیلی بزرگ است و نمیتوانم با آن سریع راه بروم!»
🔗 مرکز مطالعات ادبی ایران:
@ErnestMillerHemingway
Forwarded from ️تبادلات برتر️
💥امشب میخوام یه فرصت در اختیارت بزارم که با عضو شدن توی کانالای زیر بتونی معلومات خود را بالا ببری و به کانالهای که میخواهی رایگان دسترسی پیدا کنی 👇
https://hottg.com/addlist/Pm2MmVS2u5wwMzA0
https://hottg.com/addlist/Pm2MmVS2u5wwMzA0
Forwarded from ️تبادلات برتر️
مرکز مطالعات ادبی ایران
💥امشب میخوام یه فرصت در اختیارت بزارم که با عضو شدن توی کانالای زیر بتونی معلومات خود را بالا ببری و به کانالهای که میخواهی رایگان دسترسی پیدا کنی 👇 https://hottg.com/addlist/Pm2MmVS2u5wwMzA0
👆👆👆👆
با عضویت در کانال های بالا، در کمترین زمان ممکن به بیشترین محتوای باکیفیت دسترسی دارین 😍😍😍
با عضویت در کانال های بالا، در کمترین زمان ممکن به بیشترین محتوای باکیفیت دسترسی دارین 😍😍😍
HTML Embed Code: