TG Telegram Group Link
Channel: دكتر آذرتاش: دلنوشته ها
Back to Bottom
🌺🍃🌺🍃🌺🍃

طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها
ای رُخت چشمه خورشید درخشانیها

سرو من صبح بهارست به طرف چمن‌آی
تا نسیمت بنوازد به گل افشانیها

  #شهریار
#صبحتون_بخیر_دوستان_جان

@DrAzartash_delneweshteh
کاربر۹۹فامیل ما هم همین مشکل خواهر شمارو داشت چندتا بچه بدون قلب سقط کرد یا قلبش تشکیل میشد سه ماهگی دیگه نمی زد بعد انقدر دکتر رفت آخر شوهرش رفت آزماش داد معلوم شد مشکل از ایشونه رفت عمل کرد الان پسرش ۳سالشه با اینکه مثل خواهر شما یه بچه داشتن ۱۰ساله
با سلام
خانم هستم ۲۸ ساله معلم هستم یک فرزند پسر دارم ۵ ساله.همسرم شغل آزاد داره .
ما ۹ ساله که باهم ازدواج کردیم .
همسر من اوایل ازدواج مرد بسیار احساساتی بود و خیلی بمن وابسته بود و علاقه داشت فک‌میکنم چون در سن کم ازدواج کرده بود جوری بود دوست داشت فقط باهم باشیم .و بدون هم جایی نریم من یکم احساس کردم که اقا حساسن و با خانوادم در میون گذاشتم اما رفته رفته حساسیت شوهرم خیلی کم شد بخاطر دعواها و کلا بی تفاوت شد .دوران عقد مشکلات زیادی داشتیم خانواده ام خیلی همسرم تحقیر میکردن و منم بدم اومده بود ازش. که باعث شد اخلاقش تند بشه و بره سمت رفیق بازی تا مرحله طلاق رفتیم اما باز برگشتیم بهم جوری بود من مهریه بخشیدم و تموم بود اما همسرم دوباره همه چیو برگردوند سرجاش.اما متاسفانه این‌مشکلات باعث شد همسرم بره سمت اعتیاد .انقدر دوسال اول زندگیمون بحث و دعوا داشتیم که نگو.تا خداروشکر همسرم ترک‌کرد و زندگیم خیلی عوض شد در ضمن یکبار هم متوجه خیانت چتی ایشون شدم.اما باهم رفتیم مشاوره و خیلی همه چیز خوب شد .الان همسرم خیلی پخته تر شده بشدت مسئولیت پذیره. خیلی دلسوزه.و تقریبا تمام بدی های که در حق من شد جبران کرده البته اون بدی ها هنوز تو ذهن من هست متاسفانه.
اما مشکل من مادرم هستم خیلی بدبین هست خیلی به شوهرم تهمت میزنه مدام بدشو جلو من میگع مدام میگه تو شانس نداشتی .و خیلی حرفای بدتر تازه مامانم از هیچکدوم از مشکلات گذشته من هیچ خبری نداره نذاشتم بدونه.اما تمام این‌تهمت هارو میزنه میگه شوهرت اخرش میره سراغ زن صیغه و شوهرت گیر میفته و شوهرت بد دهن بی عقله بیشعوره و فلان .شوهرمن خیلی به پدر و مادرم احترام میزاره تقریبا هر دوماه یک‌گل برا مادرم میخره و میزاره کنار گل هاش چون میدونه علاقه داره.برا پدرم هرکاری که باشه فوری انجام میده.برا من تولد و سوپرایز .کلا ماشین در اختیار من گذاشته که برم سرکار و این بگم من چندسالی بیشتر نیست که سرکار رفتم و همسرم خیلی یاریم کرد اما مامانم‌هیچکدوم از سخاوت و مهربونی که در حق من میکنه نمیبینه و مدام میگه تو سوختی تو بدبختی .شوهرت بده .امروز ظهر شوهرم خواب بود و نتونست بیاد دنبالم از خانه مادرم و مادرم باز شروع کرد که شوهر تو بهش گفتم کارای خلاف نکنه جامعه خرابه و بی آبرو میشه برداشته بمن گفته من اگر قرار باشه کاری کنم یا نکنم ب خودم بستگی داره و کسی نمتونه تغییر بدی و مامانم گفت بمن‌گفته ینی بتوچه دخالت نکن.منم دیگه نمیام خونتون و نمیام باهاتون بیرون و اون داره یک‌کاری میکنه و ... و واقعا دیگه منم داغ شدم همون موقع لباسام پوشیدم از خونه اومدم بیرون و گفتم از تهمت هات خسته شدم و تو همیشه بدبینی و هیچوقت منو ب زندگیم دلگرم نکردی همیشه بدگویی کردی و اومدم بیرون .شما بمن بگین‌من با چنین مادری چه کنم.از ۱۲ ماه سال ۱۰ ماه با پدرم قهره و اصلا رابطه زناشویی خودش خوب نیست و همیشه هم منو سرزنش میکنه خسته شدم ازش.همسرم‌آدم که اگر کسی بهش چیزی بگه خیلی محترمانه به طرف میکه ب خودم مربوطه  اونشبم به مادرم گفته شما نه من رو نه هیچکس نمتونی به میل خودت تغییر بدی و مامانمم دشمنش شده.میگه اون دلش میخاد هرکار بکنه.من از دست رفتارای مادرم خیلی خسته شدم

#104
سلام به دکتر اذرتاش و خانم رحیمی و ادمین محترم
مورد مشخصی که در پیام دوستان دیده میشه
(مخاطبم  جوانان در شرف ازدواج و خانوادشون هستند)
موقع ازدواج شتابزده عمل میکنند
تحقیق کافی نمیکنند
تمام حرف طرف و خانوادش رو بدون بررسی میپذیرند
بخصوص در مورد ازدواج ناموفق قبلی
بابد مو رو از ماست بیرون کشید
کوچکترین زنگ خطری رو کاملا جدی گرفت
ساده انگار نباشیم که این مورد چیزی نیست
بزرگترین تصمیم زندگی رو میگیریم نه تنها همسر انتخاب میکنیم یک  عضو جدیدخانواده ،یک پدر یا مادر  برای بچمون، بناست شریک زندگی انتخاب کنیم سالهای مدید با هم سپری کنیم و بسیار با اهمیته که کیه و تو چه خانواده ای رشد کرده
و نکته مهم اینکه از مشاوره پیش از ازدواج غفلت نکنیم .
ادمین عزیز خواهش میکنم درد و دل بنده که ممکنه درد و دل خیلی خانم ها باشه بگذارید شاید حتی یک نفر که تو این زمینه مشغول به کار بود ببینه و رعایت کنه.
من باردارم و هفته های آخر با داری هستم. تو کل دوران بارداری کلی هزینه کردم و آزمایش ها و سونو ها رو تو مراکز خصوصی رفتم که هم محیط تمیزتری باشه و هم احترام بیشتری داشته باشم.
جمعه ی پیش مورد اورژانسی پیش اومد و مجبور شدیم به یه زایشگاه دولتی بریم برای سونو.
نگم از طرز رفتار بد و توهین آمیز  که با مادرهای باردار داشتن. از صبح تا غروب معطل شدیم برای یه سونو.حتی حدود تایمی که نوبتمون میشد رو نگفتن که من برم یه ناهار بخورم.محیط بسیار کثیف و آلوده ی بیمارستان آدم سالم رو مریض می‌کرد چه برسه به زن باردار.
واقعا دلم گرفت که مردم ما مگه چی کم دارن که اگر بخوان خدمات ارزان دریافت کنن باید این طور بهشون بی احترامی بشه.
برخلاف تبلیغی که میشه زایمان سزارین تو خیلی کشورها از جمله انگلیس و کانادا که اقوام زندگی میکنن و به تازگی فارق شدن کاملا اختیاری و رایگان هست.ولی اینجا باید کلی به پزشک زیر میزی بدیم و بیمارستان خصوصی بریم و هزینه کنیم برای انتخاب زایمان که مربوط به بدن خودمونه.
اون وقت تبلیغ فرزند آوری هم میکنن.
خدا رو شکر ما برای بچه کلی برنامه ریزی مالی و پس انداز داشتیم ولی واقعا اگر کسی از جیبش مطمئن نیست و بچه دار میشه در حق خودش و بچه خیانت میکنه.
حیف از این کشور با این همه منابع که مردمش باید اینطوری برای حق طبیعیشون مورد بی حرمتی قرار بگیرن.
از کادر درمان بیمارستان های دولتی خواهش میکنم کمی بیشتر هوای مامان های باردار رو داشته باشن.تو این زایشگاه من حس کردم بارداری کار خلاف شرع هست بس که با تحقیر با خانم های باردار رفتار میشد
سلام به ادمین محترم و همه دوستان
تورو خدا ازدواج رو سرسری نگیرید
اگه خانواده اما و اگر میاره و موافق نیستند اسرار نکنید دلایلشون رو بشنوید و در مقابلشون جبهه نگیرید اشتباه من رو نکنید😢
از دلنوشته کاربر ۱۰۰ اینطور فهمیدم که دختر وپسر خودشون اشنا شدند و قصد ازدواج دارند ولی هنوز خاستگاری انجام نشده
ای کاش چشمتون رو خوب باز کنید
بخصوص دخترتون  این اقا هنوز سربازه
مشخص نیست بعد سربازی بتونه سر کار  بره یا نه
بتونه شرایط اولیه ازدواج رو فراهم کنه یا نه
رو ریز رفتاراش دقیق بشید
هیچ نکته منفی رو  خیلی راحت ازش رد نشید.هزارجا  خوب تحقیق کنید

اما از خودم بگم
من تو کانال دانشجویی با شوهرم الانم  اشنا شدم
که ای کاش نمیشدم چقدر خام حرفاش شدم
تو رویا سیر میکردم که میتونیم با هم زندگی قشنگی بسازیم که همه حسرتش رو بخورند
فکر میکردم اینده من فقط با ایشونه. کس دیگری رو  غیر اون نمیتونستم بجای همسر تصور کنم . چقدر خواهرم که در گیرو دار دادگاه و طلاق بود بهم هشدار داد که خوب چشامو باز کنم و فقط مثبتاشو نببینم و چشمو رو ایراداش ولی خیلی جزیی نبندم
ولی من کور بودم
ای کاش کمی حرفاش رو جدی میگرفتم
َکار درستی نداشت میگفتم هزار جور هنر داره
کامپیوتر  و ارایشگری و...
بیکار نمی مونه
ای کاش عقل امروزمو داشتم حداقل
صبر میکردم سر کار بره و به درامد برسه
نه اینکه الان متوجه بشم  سر هیچ کاری دووم نمیاره
دروغگو بود ولی میگفتم بهر کی دروغ بگه محاله بمن بگه 😢
خسیس بود ولی گفتم برا من نیست الان بی پوله
پول داشته باشه ازم دریغ نمیکنه
ولی خیال باطل بود
چون از بچگی پدرش بی پول بوده تو محرومیت بزرگ شده
پولم ک داشته باشه دل خرج کردن نداره
و شکاک بود بحساب غیرتی بودنش میگزاشتم  
ولی چه کنم خودم اصرار کردم به خانوادم
تهدید به خودکشی کردم که یا این یا هیچکس
تازه بعد عقد فهمیدم روی حمایت مالی بابام حساب باز کرده بوده
و میگفت اگ ادم حسابت میکردن
میومدندضمانتم رو میکردند که وام بگیرم و به کار بزنم  رفاه برای دختر خودشون فراهم‌کنم .
الان هم روی برگشت ندارم چون خود بی عقلم پافشاری کردم  و گفتم الا و بلا همبن
فکر میکردم سنم رفته بالا و از غافله ازدواج عقب موندم
ولی موندن خونه بابام شرف داشت به این مثلا زندگی
ولی الان تصمیم جدی گرفتم وضعیتم رو تغییر بدم قبل اینکه پای یه بچه بیگناه رو به این زندگی باز کنم
دعا کنید موفق بشم استقلال مالی پیدا کنم و پرونده این زندگی نکبت رو ببندم .😢
برای کاربر شماره ۱۰۰
سلام
من در آستانه سی سالگی هستم و   تک دختر یک خانواده  فرهنگی با وضعیت مالی متوسط

به عنوان تجربه ای که خودم داشتم،با تاکید بر اینکه اخلاق و رفتار پسر بسیار نکنه حائز  اهمیتی هست عرض میکنم که شاید الان برای دخترخانوم شما که دل در گرو عشق این پسر بسته،قابل درک نباشه.اما مشکلات مالی و به خصوص اگر دختر خانوم در رفاه نسبی بزرگ شده باشه واقعا موضوع مهمی هست،من و همسرم در یک اردوی دانشگاهی با هم آشنا شدیم و بعد از گذشت حدود دو سال علیرغم مخالفت اولیه خانواده ها ازدواج کردیم.
بدون اینکه ایشان سربازی رفته باشه و دارای منبع درامدی باشه.
به دلیل سربازی نرفتن،متاسفانه هیچ جا به ایشان کار درست حسابی نمیدادند و هر جا برای استخدام میرفت،کارت پایان خدمت  مطالبه میشد، یا در مشاغلی با درامد کم و بدون بیمه و کوتاه مدت مشغول به کار میشدند،شرایط مالی پدر ایشون هم به گونه ای نبود که بتونند حمایت مالی داشته باشند،
  و تنها درامد ما برای گذران زندگی درامد بنده بود که با توجه به گرانی و تورم و افزایش سرسام اور هزینه ها اصلا جوابگوی زندگی نبود…به نحوی که عدم برخورداری از شرایط مطلوب مالی در حد عرف. از من زنی ساخته بود منزوی که در جمع های خانوادگی و دوستانه کمتر حاضر میشدم… در نهایت پس از  دو سال از ازدواج،همسرم عازم خدمت شد که همین امر نیز منجر به فاصله و دلسردی بیشتر شد،اما پس از اتمام خدمت هم با توجه به شرایط جامعه موفق به  پیدا کردن شغل مناسب نشد و در نهابت به عتوان فروشنده با حقوقی ناچیز استخدام شد .دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مالی از همسر من که مردی صبور و خوش اخلاق بود،انسانی ساخت بدخلق و عصبی و بهانه جو.
تاثیر شرایط مالی و فشار های ناشی از اون و فشارهای اطرافیان و به خصوص خانواده همسرم که به دلیل اینکه از  شهری با فرهنگی متفاوت بودند.باعث شد که مدت ها جدا از هم و هر یک در منزل پدری مان زندگی کنیم و در نهایت در پاییز سال گذشته،از همدیگه جدا بشیم.
این تجربه شخصی و مشابه من بود.هر جند فکر میکنم برای پاسخ دقیقتر به سوال این کاربر گرامی باید اطلاعات کاملتری از سطح مالی و فرهنگی دو خانواده و غیره هم بیان میشد.
Forwarded from دكتر آذرتاش
🌺فکر میکنی آدم باهوشی هستی؟

🌟باید بهت بگم این ویژگی همیشه هم برات سودمند نیست.

🟡پژوهشها نشون میده افراد باهوش تا چهار برابر بیشتر از بقیه در معرض مشکلات روانی قرار میگیرن!

📌حالا چرا؟

🟨🟥دلیلش اینه مغز آدمهای باهوش تحریک پذیری بالاتری داره اونا همیشه آگاهی بیشتری نسبت به محیط دریافت میکنن و همین باعث میشه سیستم عصبی مرکزی مغزشون واکنش پذیر تر باشه.

🟧🟨در نتیجه مغز افراد باهوش بیشتر در معرض اضطراب قرار میگیره .یافته های پژوهشگران نشون میداد اختلالات خلقی و اضطرابی در افراد باهوش نسبت به بقیه بالاتره و نتیجه این میشه که افسردگی بیش فعالی نشخوار فکری نگرانی و اضطراب توی این افراد آمار بالاتری داره.

🟥🟨برای مثال یه پژوهش دیگه توی آمریکا نشون داد که ده درصد مردم آمریکا اختلالات اضطرابی دارن اما اعضای MENSA منسا (انجمن بین المللی (تیزهوشان که هوششون از میانگین جامعه ی آمریکایی بالاتره دو تا چهار برابر بقیه دچار اختلالات اضطرابی میشن.

🟥🟨خلاصه همه چیز تو این دنیا دو لبه است. اگرچه هوش بالا میتونه باعث موفقیت افراد بشه اما همزمان میتونه منجر به مشکلات روانی بیشتر هم بشه.

📌اگه فکر میکنی آدم باهوشی ،هستی پس باید بیشتر مراقب سلامت روان خودت باشی و آگاهی خودت رو در زمینه سلامت روان بالاتر ببری.

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0160289616303324

─═हई @DrAzartash ईह═─
┄┄┅━❅
❅━┅┄┄
۱۰۴


سلام دوستان 

اگر  مادرتون به همسرتون توهبن میکنن و یا پشتش بدگویی دارند همش بر میگرده به  رفتار  خودتون



این انعکاس بر خورد شماست 



خیلی محترمانه  بگید  من زندگی و همسرم رو دوست دارم

و شما اجازه دخالت ندارید 

همین
سلام وقت بخیر. دوستان عزیز، برادرم درحال آشنایی با دختر خانمی هستند یه مشاور خوب اهواز می‌خواستیم برای مشاوره پیش از ازدواج لطفا اگ سراغ دارین معرفی کنید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺🍃🌺🍃🌺🍃

صُبح آمده با عِیش
و طرب حضرت عشقــم

بَرخیـــز و هَمان شَهد
ببخشا به همه بود و نبودم

#هما_ڪشتگر
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ #صبحتون_پرنشاط

@DrAzartash_delneweshteh
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
باسلام خدمت همگی،ببخشید اصلا حالم خوب نیس چند شب پیش باشوهرم و دختر۴سالم داشتیم واسه خرید میرفتیم ک بعدی اقایی ک درحین رانندگی بود ماهم داخل ماشین بودیم ب همسرم فحش میدن همسرم گفت هرچی میگی خودتی بعد افتادیم پشت چراغ قرمز اقاهه ازتوماشین پیاده شد شوهرمنم کشوند ازماشین پایین وشروع کردن ب دعوا منم ب قصد کمک از مردم اونجا  پیاده شدم خواستم جلومرده روبگیرین چون شوهرم قلبش ناراحته، یهوازداخل ماشین دوتازن ودختر پیاده شدن وحمله کردن بهم یکی موهامومیکشید یکی باکفش بهم میزد اونیکیم ناخن میکشد.وهمزمان فوحشای زشتی میدادند  منم دخترم گریه میکرد.وشوک زده شدم انگار این خانواده ازقبل هماهنگ دعوابودن  من اصلا تاحالا همچی چیزاییو ندیده بودم اصلا علت رفتارشون نفهمیدم خیلی ناراحتم ازاونروز خیلی اعصابم بهم ریخته روسریم ازسرم افتاد مردم جمع شدن ومنم خجالت زده چیزی ک اصلا هیچ تقصیری نداشتم وبدتر ازاون نتونستم ازخودم دفاع کنم .بدتر ازهمه کسی نیومد  حداقل  جلوایناروبگیره.نمیدونم
چرا هیچ پلیسیم پیداش نبود ،باور کنین دارم دق میکنم بس ک حرص میخورم باخودم میگم اون لحظه خداکجای زندگی من بود کسی ک خیلی ازخط قرمزاروردنکردم ن بدی کردم ون بدکسی خاستم چرا کمکم نکردچرا.خیرنببین الهی، دست وپام داغون کردن باهمسرم قهرکردم بارها بهش گفتم ازاین ادمای  مریض زیادن بزارهرچی میخان بگن اگه هرروز بخای جواب اینواونوبدی باید مدام بامردم دعواکنی واعصابتوخرد کنی ولی اینبار واقعا مقصر نبودواون اقابود.خیلی دارم حرص میخورم واسه اولین باردلم ب حال خودم سوخت خیلی اشفته شدم نمیدونم چیکارکنم فراموشم بشه.


#105
سلام به ادمین محترم وهمه مخاطبین عزیز کانال
من قبلا هم بارها دلنوشته گذاشتم خیلی از مشکلاتم رفع شده که قبلا بزرگترین دغدغه زندگیم بود
من پونزده ساله زندگی مشترک دارم و مثل همه، زندگی ها مشقات زیادی پشت سر گذاشتم شوهر من یه ادم کنترلگر و سلطه گره همیشه میخواد حرف حرف خودش باشه و من از خودم اراده و استقلال نداشته باشم من خیلی تلاش کردم و خیلی جاها به تعادل رسیده باز هم انگار از ته دل نیست و به اجبار من تن داده مثلا خیلی به حجاب و پوششم گیر میداد الان دیگه جوری که دوست دارم لباس میپوشم گاهی نگاههای سنگینشو حس میکنم ولی دیگه مثل قبل دست و پامو گم نمیکنم و نمیترسم ازش الان چند باری یه چیزایی احتیاج داشتم رفتم تا در سوپری خریدم چون کارتش دستمه و پول به کارت خودم نمیزنه س ام اس واسش میره فوری زنگ میزنه کجا بودی؟ چرا رفتی؟ خودم هرچی بخوای میخرم میارم دیگه سوپری نرو یا خونه خواهرم نزدیکمه اگه بهش نگم یه سر برم داد و هوار راه میندازه که بدون اجازه چرا رفتی؟ آخه واقعا اجازه باید بگیرم ازش من سی و هفت سالمه مگه بچم به اطرافیانم نگاه میکنم مببینم بیرون میرن خرید میرن با دوستاشون دورهمی میذارن پارک میرن مگه من اسیرم خوب پیش مشاور هم رفتم بهم پیشنهاد داد کار خودتو بکن تکنیک سی دی خش دار تا اون کوتاه بیاد باهاش با احترام مطرح کن که گاهی نیازه گاهی هم دوست دارم بیرون برم صحبتمون که طبق معمول به داد زدن همسرم ختم شد و تبدیل به دعوا شد و من دوباره کارمو تکرار کردم رفتم خرید و هنوز به خونه نرسیده بودم زنگ زد و منو بست به فحش مشاورم میگه تو کار خودتو بکن الان اگه کوتاه بیای دیگه واقعا به ضررت میشه و اونم میگه پس از داد زدن و دعوا کردن من میترسه و همین طوری حرفشو پیش میبره در اخر تویی که بعد کلی تلاش به جایی نرسیدی ازش نترس ولی من واقعا ترسیدم و دیگه پام نمیکشه بیرون برم خیلی تو خودم خورد میشم تحقیر میشم وقتی بهش میگم میخوام برم فلان جا میگه بشین تو خونه لازم نکرده ازش متنفر میشم نمیدونم دیگه چکار کنم
از یه طرف جرأت ندارم دیگه برم بیرون از طرفی میگم خوب چرا باید اینطوری باشه؟ منم حق تصمیم گیری دارم
خیلی ممنون میشم اگه تو شرایط من بودید و تونستید مشکلتونو حل کنید بهم راهکار بدید🌺

#106
سلام وقتتون بخیر
میشه لطفا پیام من رو بزارید من حس میکنم واقعا به کمک احتیاج دارم و تا دیوونگی راهی ندارم
من دختر ۲۳ ساله ای هستم که با برادرم تنها زندگی میکنم دور از پدر مادر و مشکل اینجاست من از خودم متنفرم از پدرم به شدت متنفرم در حدی که اگه خبر مرگش رو برسونن فکر نمی‌کنم خیلی بی‌تابی کنم
و حس میکنم اضافي ام حس میکنم به درد هیچ کاری نمی‌خورم من دانشجو ام و ی ترم دیگه درسم تموم میشه ولی از اینکه نمیتونم کمک خانوادم باشم چه از نظر مالی چه چیز های دیگه خیلی شرمندم و خجالت میکشم همیشه سعی میکنم دیگران رو الویت بدم و الان چون به داداشم گفتم نمیتونم کاری که میخوای رو انجام بدم عذاب وجدان گرفتم متاسفانه آدمی نیستم بتونم گریه کنم و همش  تو خودم میریزم و واقعا تازگیا دنبال راه خودکشی ام...خودمم نمیدونم چرا اینجا دارم پیام میدم فقط امیدوارم بتونید کمکم کنید خودمو از خودم نجات بدم چون نه تمرکز دارم برای درس خوندن نه چیزی همش حس خستگی دارم و خوابم
#107
سلام پسر ۱۶ ساله محصل دارم درسش خوبه
رفتارش با خواهر و برادرش خیلی توهین امیز  و بدون محبته
بی نظمه
وقتی بهش میگم مرتب باش منظم باش لباسهایت را مرتب کن میگه چرا به من گیر می دید
جدیدا یاد گرفته با دوستان مدرسه بیرون می ره فوتبال رستوران و...
هیچ شناختی از دوستانش ندارم
پدرش میگه هر دو هفته یک بار مشکلی نداری
چند بار تا الان بحث کرده که چرا منو انقد محدود می کنید همه ازادن جز من
هفته ای دو سه بار اجازه بدید با دوستان باشم
رابطش با من مادر خوبه
اما با پدرش رابطه خوبی نداره
چند بار با پسرم صحبت کردم هم در مورد نظم
هم در مورد رفتارش
بی فایده بود
از محرومیت استفاده کردم خیلی تأثیر بدی داشت  تشویق هم مؤثر نبود
لطفا راهنماییم کنید
در صمن چقدر مسئولیت خانه و خرید باید بدم؟ مثلا وقتی ازش درخواست خرید نان می کنم می گه من این کار رو دوست ندارم و برادرش رو راضی می کنه تابه جایش خرید کنه و اگر برادر کوچکش قبول نکنه تهدید یا اهانت می کند
لطفا راهنماییم کنید

#108
سلام..کاربر ۱۰۵ واقعا درکتون میکنم ناراحت شده باشین ولی باید شماره ماشین رو برمیداشتین و شکایت میکردین یعنی قشنگ جریمه و دیه و حبس شاملشون میشد...اینجور مواقع حتی اگر یه ماشینی کنار ما لایی بکشه یا سبقت بگیره جوری که جان ما در خطر باشه من همون مواقع شماره پلاک رو برمیدارم زنگ میزنم و گزارش میدم...کاش بعد این کتک کاری حداقل شماره پلاک رو برمیداشتین مطمئن باشین برای...خوردن میومدن
سلام و وقت بخیر
خانم‌ هستم ۲۸ ساله و ۴ساله که ازدواج کردم.
سوالی هست که مدتها ذهنم رو درگیر کرده ممنون میشم کاربران عزیز و کارشناسان گروه راهنمایی کنند.
بارها در کانال خانم هایی عنوان کردن پس اندازی دارن که همسرشون خبر نداره و لازم هست که اینکار انجام بشه
سوال من این هست که اگر پولی داریم مثلا سرکار میریم یا میرفتیم و پولی بعنوان پس انداز داریم که همسرمون هم خبر داره باید همسرمون از مقداری از این پول بی خبر باشه و پس‌انداز مخفی داشته باشیم؟
اگر اینکار لازم خانمهای گروه راهنمایی بفرمایین چطور پس انداز مخفی دارید؟ به پدر و مادرتون این پس انداز رو امانت میدین؟
ممنون میشم راهنمایی بفرمایین


#109
@DrAzartash_delneweshteh
دكتر آذرتاش: دلنوشته ها
باسلام خدمت همگی،ببخشید اصلا حالم خوب نیس چند شب پیش باشوهرم و دختر۴سالم داشتیم واسه خرید میرفتیم ک بعدی اقایی ک درحین رانندگی بود ماهم داخل ماشین بودیم ب همسرم فحش میدن همسرم گفت هرچی میگی خودتی بعد افتادیم پشت چراغ قرمز اقاهه ازتوماشین پیاده شد شوهرمنم کشوند…
سلام دوست گرامی
متاسفانه فرد ناسالم کم توجامعه نداریم،یه عده اعصاب و روان ندارن یه عده تحت تاثیر الکل و گل و شیشه هستن ،توصیه میکنم اگر فش ناموسی هم دادن خودتون رو به نشنیدن بزنید
یع سری افراد هم دنبال دعوان تا دیه بگیرن اتفاقا زن وبچه رو همراه خودشون دارن برای فریب دادگاه
میدونم که اعصابتون بهم ریخته ،اتفاقا شکر کنید بلا رو رد کردید و صدقه بدید
فراموش کنید ،همسرتون هم گناهی نداشت ،درلحظه اتفاق می‌افته و قدرت تصمیم گیری درست از فرد گرفته میشه
با سلام
دختر خانومی که از نظر چهره زیبا هستند. تحصیلات عالی دارند. شاغل هستند. روابط اجتماعی خوب دارند. خودشون و خانواده شون موجه و آبرومند و معتبر هستند. حدودا 30 ساله.
ولی متاسفانه پیشنهاد خواستگاری زیادی ندارند. و شخصیت خودشون و خانواده شون هم جوری نیست که بخوان از طریق موسسات همسریابی یا سایت های همسریابی و یا راویان سنتی ازدواج کنند.
و اگر  خواستگاری هم بوده کسانی نیستن که مورد انتظار ایشان باشند.
آیا برای جذب خواستگارهای در شان خودشون دوره ها و مهارت‌هایی هست که ایشون آموزش ببینند.
ممنون میشم از راهنمایی تون
🌹🌹🌹🌹🌹


#110
HTML Embed Code:
2024/06/08 01:19:21
Back to Top