TG Telegram Group Link
Channel: 📚 کتابخوانی 📚
Back to Bottom
در قرن بیستم که اخیراً به پایان رسید، نقض حقوق انسانی نسبت به تمام طول تاریخ بشر بی سابقه بوده است. شواهد تاریخی حکایت از آن دارد که دولت‌ها به جای تأمین امنیت، زندگی و آزادی و فراهم کردن شادی برای شهروندان، خود به عنوان بزرگ ترین تهدید کننده امنیت بشری به شمار می‌روند».

«دموکراسی ارتباطی با آزادی ندارد. دموکراسی نوع انعطاف‌پذیر کمونیسم است و به ندرت در تاریخ عقاید چیزی غیر از این بوده است... دموکراسی تقریباً این اطمینان را می‌دهد که تنها افراد بد و خطرناک بالا می‌روند و در رأس دولت‌ها قرار می‌گیرند».

اصلی‌ترین انگیزهٔ انتخاب این کتاب برای ترجمه الگوهای پیشنهادی آن برای جایگزینی دولت بود کتاب‌های بسیار انگشت شماری دربارهٔ آنارشی بازار ترجمه شده است و از بد ماجرا کتاب‌هایی هم که ترجمه شده‌اند بیشتر رویکرد انتقادی دارند و به دنبال آنند که مخاطب را متقاعد کنند که «چرا باید به دولت نه بگوییم؟ و در عوض تلاشی نمی‌کند که برای تأمین برخی از خدمات که پیش از این از سوی دولت ارائه می‌شدند، به مخاطب سازوکاری جایگزین ارائه دهد.

برعکس این کتاب هر دو رویکرد را دارد و در عین بیان کوتاه ایده‌هایش از لاک انتقاد صرف بیرون آمده و نظراتی جدید را به مخاطب ارائه می‌دهد. البته این موضوع از درخشان بودن اثر نمی‌کاهد و قطعاً نکات مورد تأکید نویسنده، خواننده را به فکر وا می‌دارد؛ می‌‌توانم این خبر خوب را بدهم که این کتاب شباهتی به کتاب های متعارف اندیشه اقتصادی ندارد و با مثال‌های فراوان از موضوعات مختلف متنی جذاب و همه فهم را تدارک دیده است.

💰 خرید کتاب نظریهٔ آشوب 💰

کتاب :
📘 #نظریه_آشوب
نویسنده :
#رابرت_پی_مورفی
ترجمه :
🔃 #مهران_خسروزاده

💬 نشر آماره

🆔 @Bookreade
(مقدمه مترجم)

امروزه علی‌رغم تأکید بر مفهوم بازار و رقابت بازاری نزد اندیشمندان آزادی خواه در بخش‌های پولی و مالی خبری از بازار آزاد، رقابت و لیبرالیسم نیست؛ دولت‌ها بدون آن که نظرمان را بخواهند، با وضع مالیات، مالکیت ما بر اموال و حاصل زحماتمان را زیرپا می‌گذارند.

دولت‌ها با انتشار اوراق قرضه ما و نسل‌های آینده را بدهکار می‌کنند؛ این کار به خلق دارایی‌های جدیدی منجر می‌شود که علاوه بر انتقال ثروت و نقض غیر مستقیم مالکیت ریسک‌هایی نامرئی و غیر ضروری را به کل اقتصاد تحمیل می‌کند.

همین دولت‌های منسوب به لیبرالیسم با انحصار در ابزار تولید پول، کالا و خدماتی را می‌خرند که در صورت عدم امکان چاپ پول توسط دولت به فرد دیگری تعلق می‌گرفت و رفاه او را ارتقاء می‌داد. دولت‌ها در بازارهای آزاد ظاهراً موجود دخالت می‌کنند و با تعرفه گذاری‌هایشان ما را از کالاهای ارزان‌تر خارجی محروم می‌سازند با قیمت گذاری‌هایشان تخصیص منابع را از کمیابی واقعاً موجود منحرف می‌کند و با خلق پول و ایجاد تورم محاسبات اقتصادی ما شهروندان را به هم می‌ریزند.

در اندیشه آزادی خواهی که ادعا دارد بر محور فرد می‌چرخد ابهامات مهمی در زمینه مفاهیم بنیادی و جمعی چون «ملت» و «منافع ملی» وجود دارد؛ مفاهیمی که به راحتی دستاویز تجاوز قانونی و سیستماتیک دولت‌ها به حقوق افراد قرار می‌گیرد.

با وجود اعتراف تمام آزادی خواهان به بی‌کفایتی دولت‌ها و ناکارآمدی رویکردهای غیر بازاری، به واگذاری اختیار قانون گذاری به پارلمان‌های ملی و بین‌المللی معمولاً نقد مهمی وارد نمی‌شود و با کنار آمدنمان با دادگستری دولتی به معنی تعیین قضات از سوی دولت جمع تناقضات نظری و عملی این اندیشه را کامل کرده‌ایم.

💡 معرفی کتاب 💡

کتاب :
#نظریه_آشوب | نویسنده : #رابرت_پی_مورفی | ترجمه : #مهران_خسروزاده| صفحهٔ 25 و 26 | 💬نشر آماره
(مقدمه مترجم)

بدیهیات زمین را حکومت‌ها به گوش بچه‌ها می‌خوانند. رسانه‌ها بی وقفه تکرار می‌کنند. دانشگاه‌ها برای توجیه (یا در واقع برای تکرار خستگی ناپذیر مدعیات) آن‌ها بودجه می‌گیرند و خرج می‌کنند.

بدیهیات زمین، مقدسات سکولار دنیای مدرن هستند. برای مرتد شدن به آن‌ها باید پی خیلی چیزها را به تن مالید. اگر خرافه مدرنی مثل «منافع ملّی» به ذهنتان مسخره بیاید، مسخره خواهید شد. اگر حرمت و سیادت پرچم را از حرمت و کرامت فرد انسانی والاتر ندانید، بی حرمت خواهید شد. اگر روح خود و همه هموطنان خود را در چهره و امضای چند سیاست مدار کلاش دروغگو متجلّی ندانید، و در راه این روح جمعی حاضر به قربانی کردن منافع و رفاه و امیدهای شخصی خود نباشید، آنگاه همه هم وطنانی که اصلاً شما را نمی‌شناسند به خیانت شما گواهی خواهند داد و برایشان هیچ مهم نیست که کسانی که شما را می‌شناسند بگویند شما همیشه انسان شریف و وفادار و مسئولی بوده‌اید.

در دورانی زندگی می‌کنیم که زیر سؤال بردن خدا به اندازه زیر سؤال بردن ضرورت وجود دولت (و مصائب و فجایع مترتب بر وجود دولت) هزینه ندارد. الفاظی مثل آتئیسم یا آگنوستیسیسم برای خود وقاری دارند. اما آنارشیسم بیشتر انگ بدنامی است تا آنکه بیانگر یک مرام سیاسی و اجتماعی و فکری باشد. از دید جامعه، آنارشیسم یعنی هرکی به هرکی. به زبان عامیانه شیرین پارسی یعنی فلسفهٔ «خر تو خرى».

آنارشیست از دید جامعه اصولاً حرف شایسته توجهی ندارد. بیمار روانی است و نظم و کنترل و تمدن را برنمی تابد. آنارشیست‌ها و سیاست مداران هرکدام معتقدند باید گروه مقابل را در آسایشگاه روانی تحت درمان قرار داد. و جامعه البته طرف کسی را می‌گیرد که از کودکی با تبلیغات او بزرگ شده باشد.

شاید خبر خوب این باشد که وقتی به تاریخ نگاه می‌کنیم می‌بینیم حرف‌های مرتدانه هر دوره تاریخی معمولاً به فهم مشترک و بدیهیات دوره بعد تبدیل شده‌اند. این می‌تواند امیدوارکننده تلقی شود، اما منطقاً هیچ قرینه‌ای در دست نداریم که نشان دهد از این پس نیز تاریخ طبق همین قاعده پیش خواهد رفت. در نتیجه ممکن است بازار آزاد از اعمال نفوذ دولت‌های مرکانتیلیست هیچ گاه فرصت تحقق و تولد نیابد ولی باید به یاد داشت که نیروهای مخالف و بازدارنده هر قدر هم که قدرتمند باشند، قدرت غلبه بر منطق و اخلاق را ندارند؛ آنچه درست و بایسته است به خاطر موانع تحقق، نادرست و ناشایست نخواهد شد.

💡 معرفی کتاب 💡

کتاب :
#نظریه_آشوب | نویسنده : #رابرت_پی_مورفی | ترجمه : #مهران_خسروزاده| صفحهٔ 33 و 34 | 💬نشر آماره
فصل اول. حقوق خصوصی

بی تردید نظام حقوقی یکی از جنبه‌های مهم جامعه بشری و از آن دسته از خدماتی است که گمان می‌شود تهیه و ارائه آن به دولت نیازمند است. حتی برخی از سرشناس ترین متفکران بازارگرا - یا همان لسه فر - همچون «میلتون فریدمن، و لودویگ فون میزس، باور داشتند که برای دفاع از حق مالکیت و تعریف کردن قواعد بازی، باید دولت وجود داشته باشد. با این حال استدلال‌های این افراد بر روی ضرورت وجود خود قانون متمرکز بود؛ آن‌ها به سادگی فرض می‌کردند که بازار از تعریف و حفاظت از حقوق مالکیت ناتوان است؛ آن‌ها اشتباه می‌کردند.

در این مقاله توضیح میدهم که حذف دولت به آشوبی سراسر بی‌قانونی منتهی نمی‌شود. برای حل وفصل مؤثر و صلح آمیز منازعات و اختلافاتی که در زندگی روزمره انسان‌ها به وجود می‌آید، نهادهای داوطلبانه شکل می‌گیرند. قانونی که در بازار به وجود آمده است نه تنها نسبت به همتای دولتی‌اش کارآمدتر خواهد بود، بلکه از آن منصفانه تر نیز هست.

همانطور که جنگ طلبان راست گرا به مفهوم اورولی «جنگ، صلح است» معتقدند، برابری طلبان چپ نیز مفهوم «بردگی، آزادی است» را پذیرفته‌اند. جنگ طلبان راست گرا بر آتش جنگ‌های بی‌پایان می‌دمند تا به جنگ خاتمه دهند و در مقابل سوسیال دموکرات‌ها مشغول دستبردی عظیم یا به قول خودشان مالیات گیری می‌شوند تا جرم و بزه را ریشه کن کنند.

زمان آن فرارسیده تا چنین تناقض بزرگی را کنار بگذاریم همانطور که برای ایجاد زبان، پول و یا علم به هیچ پادشاهی نیاز نبود، برای ایجاد یک نظام حقوقی نیز به هیچ دولتی نیاز نیست.

💡 معرفی کتاب 💡

کتاب :
#نظریه_آشوب | نویسنده : #رابرت_پی_مورفی | ترجمه : #مهران_خسروزاده| صفحهٔ 43 و 44 | 💬نشر آماره
در آغاز کار، ما باید ایده اسطوره‌ای و موهوم «قانون سرزمین» را کنار بگذاریم. نیازی نیست که تنها یک قانون وجود داشته باشد و همان یک قانون همه را ملزم و متعهد کند. چنین سیستمی هرگز وجود خارجی نداشته است. قوانین هر یک از پنجاه ایالت آمریکا، متفاوت و منحصر به فرد است و تفاوت میان قوانین و نظام‌های حقوقی کشورهای مختلف از این هم آشکارتر است. با این وجود به زندگی روزمره خودمان مشغولیم و بدون آنکه مشکل خاصی پیش بیاید از کشورهای خارجی بازدید می‌کنیم و حتی با آن‌ها به دادوستد می‌پردازیم. تمامی اقدامات در یک «جامعه آزاد» منوط به قرارداد خواهد بود. برای مثال در حال حاضر دزدی یک عمل مجرمانه است؛ چراکه قانون گذار این گونه تعیین کرده است. یک کارفرمای احتمالی می‌داند که اگر من به شرکت او دستبرد بزنم می‌تواند دولت را خبر کند و دولت نیز مرا مجازات خواهد کرد. اما در جامعه فاقد دولت هیچ مجموعه مقرراتی که از قبل تعیین و قانون گذاری شده باشند - وجود ندارد و از پلیس و دادگاه های دولتی خبری نیست. با این وجود کارفرمایان همچنان به دنبال آن‌اند که از اموالشان در برابر دزدی کارمندان محافظت کنند. در نتیجه کارفرما پیش از آنکه فرد جویای شغل را استخدام کند، او را وادار می‌کند که سندی را امضا کند که در آن بندهایی با این مضمون موجود است تعهد می‌دهم که از شرکت "Acme" دزدی نکنم. اگـر مـن بـه جـرم دستبرد به اموال شرکت دستگیر شدم. - بر اساس آنچه آژانس داوری X تعیین کرده است - آنگاه با پرداخت هر غرامتی که آژانس داوری X مناسب تشخیص بدهد موافق خواهم بود و آن را می‌پذیرم.»

بلافاصله می‌توانیم دو نکته را در این قرارداد مشاهده کنیم اول آنکه کاملاً داوطلبانه است هر قانونی که کارمند را متعهد می‌کند، پیش از این توسط خود او تصدیق شده و به سمع و نظرش رسیده است. دوم آنکه وجود آژانس داوری X ، تضمین می‌کند که رسیدگی به هر اختلاف و دعوایی بی‌طرفانه و با رعایت انصاف انجام می‌شود.

برای درک بهتر موضوع فرض کنید که این گونه نبود و یک شرکت بزرگ به قضات آژانس داوری X رشوه داده است. در این حالت کارمندان تنبل شرکت بزرگ که به هر حال اخراج می‌شوند از سوی کارفرمایان به اختلاس متهم می‌شوند و آژانس داوری X نیز رأی به مجرم بودن آن‌ها می‌دهد. با این روش شرکت‌های بزرگ قادر خواهند بود که قبل از اخراج کارمندان ناکارآمد، هزاران دلار از آن‌ها کلاه برداری کنند. و از آن جا که خود این کارمندان بینوا از قبل پذیرفته‌اند که به حکم و قضاوت آژانس داوری مذکور پایبند بمانند، دستشان از همه جا کوتاه خواهد بود و نمی‌توانند کاری در این زمینه انجام دهند.

با کمی تأمل می‌توان دریافت که چنین تصوری نادرست است. اینکه آژانس داوری رأی مشخصی می‌دهد، دلیل نمی‌شود که همه با آن رأی موافق باشند؛ همانطور که مردم به دادگاه‌های بیدادگری که توسط قضات دولتی اداره می‌شوند اعتراض می‌کنند به این دادگاه‌های خصوصی نیز اعتراض خواهد شد. مطبوعات به قضاوت‌های ناعادلانه آژانس X می‌پردازند و مردم اعتمادشان را نسبت به بی‌طرفی آژانس X از دست خواهند داد. همچنین افراد جویای کار که همان کارمندان بالقوه آینده هستند قبل از شروع کار در شرکت‌های بزرگ که در قرادادهایشان از کارمند می‌خواهند که آژانس بدنام X را امین خودشان قرار دهند بیشتر تأمل می‌کنند.

شرکت‌های دیگر که برای جذب نیروی کار ماهر و باکیفیت با دیگران در رقابت‌اند به سراغ آژانس‌های داوری معتبرتر و خوشنام‌تر می‌روند و قراردادهایشان را به رأی این دادگاه‌ها مقید میکنند و طبیعتاً افراد جویای کار به سمت آن‌ها سرازیر خواهند شد. زمان زیادی طول نخواهد کشید که شرکت بزرگ فاسد و آژانس داوری X به خاطر با - بی اعتمادی مشتریان مواجه می‌شوند و در نتیجه جریان درآمدیشان کاهش چشم گیری می‌یابد و در نتیجه - متحمل ضرر و زیان‌های مالی بزرگی خواهند شد و بدین شکل مجازات می‌شوند.

⬇️⬇️ ادامه ⬇️⬇️
تمامی جوانب و جنبه‌های مراودات اجتماعی در جامعه آنارشیسم بازار به وسیله قراردادهای داوطلبانه تنظیم می‌شوند. به نظر می‌رسد اگر برای هر دادوستد ساده به تهیه و تنظیم یک قرارداد جدید رو بیاوریم زمان و انرژی زیادی صرف خواهد شد و این کار اگر نشدنی نباشد، دشوار است؛ همچنین از آنجا که شهروندان ممکن است تجارب حقوقی کافی نداشته باشند، احتمالاً جوانب خاصی را در قرارداد ذکر نمی‌کنند و متضرر خواهند شد. به همین دلیل - احتمالا شرکت‌های حقوقی تخصصی به وجود می‌آیند که به ارائه قراردادهای استاندارد می‌پردازند تا افراد برای هر دادوستدی نیاز به تنظیم قرارداد جدیدی نداشته باشند برای مثال فرض کنید مشتری یک فروشگاه کالایی را به صورت اقساط خریداری کند؛ احتمالاً فروشگاه از او میخواهد تا فرمی را امضا کند که حاوی چنین بندی است: «من با مفاد آئین نامه روش‌های استاندارد پرداخت معوقات ویرایش (۲۰۰۲) که توسط شرکت حقوقی ACE تهیه و تدوین شده است موافقم و آن را می‌پذیرم.

💡 معرفی کتاب 💡

کتاب :
#نظریه_آشوب | نویسنده : #رابرت_پی_مورفی | ترجمه : #مهران_خسروزاده| صفحهٔ ت و 46 و 47 و 48 و 49 | 💬نشر آماره
منتقدان معمولاً با این ادعا که منازعات و اختلافات میان «آژانس‌های اجرایی مسلح» به درگیری‌های مسلحانه و جنگ ختم می‌شود - در حالی که این وقایع همیشه میان دولت‌ها اتفاق می‌افتد!! سیستم حقوق خصوصی را رد می‌کنند.

اما در واقعیت در آنارشیسم بازار انگیزه‌ها برای حل و فصل صلح آمیز اختلافات بسیار بیشتر از سیستم فعلی خواهد بود. جنگ و درگیری بسیار پرهزینه است و شرکت‌های خصوصی نسبت به دولت مردانی که با پول بقیه از جان و مال شهروندان محافظت می‌کنند - بسیار بهتر از دارایی هایشان محافظت می‌کنند.

💡 معرفی کتاب 💡

کتاب :
#نظریه_آشوب | نویسنده : #رابرت_پی_مورفی | ترجمه : مهران_خسروزاده| صفحهٔ 61 | 💬نشر آماره
ایمنی محصولات (در نبود دولت)

یکی از رایج ترین انتقاداتی که علیه «لسه‌فر محض» مطرح می‌شود این است که در یک بازار بدون مقررات مشتریان ممکن است مورد لطف کاسبان نابکار قرار بگیرند.

به ما می‌گویند که بدون نظارت خیرخواهانه دولت مواد غذایی ما را مسموم می‌کنند تلویزیون‌ها منفجر می‌شوند و ساختمان‌ها فرو می‌ریزند. البته این منتقدان می‌پذیرند که چنین شرکت‌های غیر قابل اطمینانی در دراز مدت ورشکست می‌شوند و از بازار خارج خواهند شد؛ اما کسی که همبرگر سمی و مرگبار می‌فروشد، علاوه بر از دست دادن مشتریان بالقوه‌اش در آینده، باید فوراً مجازات شود.

مثل دیگر زمینه‌های قانونی، معتقدم که بازار با اینگونه موارد هم از طریق تعهدات قراردادی برخورد خواهد کرد. زمانی که مصرف کننده کالایی می‌خرد بخشی از بسته بندی آن می‌تواند قرارداد ضمانت سلامت آن کالا باشد؛ چیزی شبیه به این اگر این محصول خسارتی وارد کند بر اساس مقررات تعیین شده از سوی یک آژانس داوری معتبر مشتری محق است تا غرامت تعیین شده را دریافت کند.» و دقیقاً به همان صورت که افراد پیش از آنکه با فرد دیگری وارد معامله شوند به ضمانت شرکت بیمه نیاز دارند، کسب و کارهایی هم که قصد فعالیت دارند و می‌خواهند مشتری جذب کنند نیازمند آنند که خود را در برابر دعاوی احتمالی مشتریان بیمه کنند مشاهده می‌کنیم که این سیستم و سازوکارهایش به داستان‌های ترسناکی که ساخته و پرداخته طرفداران مقررات دولتی است به سرعت خاتمه می‌دهد.

💡 معرفی کتاب 💡

کتاب :
#نظریه_آشوب | نویسنده : #رابرت_پی_مورفی | ترجمه : #مهران_خسروزاده| صفحهٔ 78 و 79 | 💬نشر آماره
بیایید تا صنعت هوانوردی - و ایمنی سفرهای هوایی - را بررسی کنیم. اداره هوانوردی فدرال مواردی مثل اینکه هواپیماها از نگهداری مناسبی برخوردارند و خلبانان به میزان کافی استراحت کرده‌اند را تضمین می‌کند. در نتیجه نیازی نیست که مشتریان نگران سقوط هواپیمایشان باشند از سوی دیگر بسیاری استدلال می‌کنند که در یک نظام بازار، مشتریان مجبورند خودشان آمار سوانح هوایی هر شرکت هواپیمایی را بررسی کنند و از طرفی آن‌ها باید در تعمیر و نگهداری هواپیما سررشته داشته باشند تا بتوانند بهترین شرکت‌ها را تشخیص دهند.

اما این استدلال چرند است. تمام آنچه که یک مسافر هواپیما بدان نیاز دارد این است که مطمئن شود که هنگام خرید بلیت بخشی از آن بلیت با پشتیبانی شرکت بیمه، شامل چنین تعهدی است: «اگر در سانحه هوایی جانتان را از دست بدهید شرکت هواپیمایی ما متعهد می‌شود که به اموال به جامانده از شما n دلار پرداخت کنیم.» از آنجا که در صورت سقوط هواپیماهای این شرکت هواپیمایی، شرکت‌های بیمه میلیون‌ها دلار از کف می‌دهند، این شرکت‌های بیمه خواهند بود که بازرسان آموزش دیده را استخدام می‌کنند و گزارش دقیق تعمیر و نگهداری هواپیماها را مورد بررسی قرار می‌دهند. شرکت‌های بیمه به شرکت‌های هواپیمایی خواهند گفت: «بله ما تعهدات قراردادی بین شما و مشتریانتان را ضمانت می‌کنیم، اما تنها در صورتی این اتفاق رخ می‌دهد که از دستورالعمل‌های ایمنی ما تبعیت کنید به بازرسان ما اجازه بررسی هواپیماهایتان را بدهید، خلبانان را غربال کنید و... به یاد داشته باشید، در صورتی که شما را در حال نقض تعهدات مشاهده کنیم، متناسب با این تخلفات جریمه خواهید شد». از آنجا که هدف شرکت بیمه حداکثر سازی سود است اگر این اقدامات به ذخیره بیشتر منابع مالی شرکت بیمه منجر شود که برای پرداخت به قربانیان سوانح هوایی در نظر گرفته شده است شرکت بیمه این هزینه های پیشگیرانه را، که از وقوع حوادث هوایی جلوگیری می‌کند، با کمال میل تقبل خواهد کرد.

سیستم و سازوکاری که توضیح داده شد کاملاً در تضاد با سیستم دولتی فعلی است سازمان هوانوردی فدرال نیز دستورالعمل‌هایی را وضع میکند، اما انگیزه آن از این کار چیست؟ اگر هواپیمایی سقوط کند، سازمان هوانوردی فدرال بودجه بیشتری دریافت خواهد کرد؛ چرا که همه می‌گویند این سقوط نشان داد که بازار آزاد در زمینه هواپیماها و سفرهای هوایی چقدر افتضاح عمل می‌کند و ما به مقررات و دخالت های دولتی بیشتری نیاز داریم !

سازمان‌های عریض و طویل دولتی همیشه با سوء مدیریت، منابعشان را تلف می‌کنند؛ به همین دلیل، همیشه در حالی که تعداد بازرسان کافی نیست، تعداد زیادی مدیر میانی مشغول به کارند که طبیعتاً هیچ بهره وری ندارند و وجودشان ضرورتی ندارد. از همه مهم‌تر، از آنجایی که در این سازمان هیچ رقابتی وجود ندارد هیچ معیار و سنجه ای در دسترس نیست تا عملکرد و نظارت انجام شده از سوی سازمان هوانوردی فدرال را با آن مقایسه کنیم و بسنجیم. همچنین ممکن است برخی از مکانیک‌های رده پایین ایده‌های جالبی برای بهبود امنیت خطوط هوایی داشته باشند، اما به دلیل وجود بوروکراسی سازمان هوانوردی فدرال عملیاتی شدن آن سال‌ها به طول بیانجامد.

💡 معرفی کتاب 💡

کتاب :
#نظریه_آشوب | نویسنده : #رابرت_پی_مورفی | ترجمه : #مهران_خسروزاده| صفحهٔ 79 و 80 و 81 و 82 | 💬نشر آماره
کتاب :
📘 #خود_و_آنچه_از_اوست
نویسنده :
✍️ #ماکس_اشتیرنر
ترجمه :
🔃 #نیما_حیاتی_مهر

💬 نشر شدت
« انسان آنی ست که از چیزها می‌سازد.»

ماکس اشتیرنر را بنیان­گذار مکتب خودمداری (Egoism) می ­شناسند. او یکی از مهم­ترین فلاسفه ­ی خارج از جریان فلسفه است و شاید در میان هگلی­ های جوان باهوش­ترین و در عین حال عجیب­ترینِ آن­ها باشد.

به این کتاب لقب بمب داده ­اند و به‌ درستی می­توان گفت بیشتر یک بمب است تا کتاب. بمبی که در آلمان قرن نوزده زمانی که سیل فیلسوفان بزرگ و کوچک در حال سیستم­سازی و چیدن بایدها و نبایدهایشان روی هم بودند منفجر شد و هرکدام را به سمتی پرتاب کرد. ژنده ­پوشانِ سوسیالیست و کمونیسم به یک‌سو، قدیسانی چون هگل و فویرباخِ اخلاق‌گرا را به سویی دیگر و برونو باوئر و دیگر بشرپرستان را به سویی دیگر.
بخش هایی از کتاب:
"الوهیت دغدغه­ ی خداست. دغدغه‌ی بشریت انسان است. دغدغه­ ی من نه الوهیت است نه بشر، نه حقیقت، نه نیکی، نه عدالت، نه آزادی و غیره، بلکه دغدغه­ ام تنها آن چیزی است که از آن ِمن است و این دغدغه‌ای عمومی نیست بلکه یگانه است، آن‌گونه که من هستم."

هیچ‌چیز والاتر از من برای من نیست!

💳 خرید کتاب خود و آن چه از اوست 💵

کتاب :
📘 #خود_و_آنچه_از_اوست
نویسنده :
✍️ #ماکس_اشتیرنر
ترجمه :
🔃 #نیما_حیاتی_مهر

💬 نشر شدت
(مقدمه مترجم)
انسان آنی است که از چیزها میسازد.» – ماکس اشتیرنر
ماکس اشتیرنر را بنیانگذار مکتب خودمداری میشناسند. او یکی از مهمترین فلاسفه ی خارج از جریان فلسفه است و شاید در میان هگلی های جوان باهوشترین و در عین حال عجیب ترین آنها باشد. او شاید تنها کسی باشد که صرفا با بهره گیری از هوش فلسفی و درک شگفت انگیز خود تاریخ آن زمان محتمل در نتیجه ی ظهور کمونیسم و سلطه ی سوسیالیستی را پیش بینی نمود. او آن چنان زیبا و بعضا دقیق این کار را انجام میدهد که مخاطب در شگفتی میماند که چگونه این دیدگاه ساختارشکن و پیشگویانه از سلطه ی اجتماعی و دولتی آن زمان توسط فداییان راه برابری دیده نشد.
این از نشانه های فیلسوفی است که نه تنها اندیشه ای یگانه دارد که در انتقال آن نیز بی نظیر است. شاید این دلیل این موضوع باشد که اشتیرنر بعد از این کتاب و چند مقاله چیزی ننوشت و تلاش نکرد تا ایده اش را گسترش دهد. شاید به دید او چنین شاهکاری کافی بود. به این کتاب لقب بمب داده اند و به درستی میتوان گفت بیشتر یک بمب است تا کتاب. بمبی که در آلمان قرن نوزده زمانی که سیل فیلسوفان بزرگ و کوچک در حال سیستم سازی و چیدن بایدها و نبایدهایشان روی هم بودند منفجر شد و هر کدام را به سمتی پرتاب کرد. ژنده پوشان سوسیالیست و کمونیسم به یک سو، قدیسانی چون هگل و فویرباخ اخلاق گرا را به سویی دیگر و برونو باوئر و دیگر بشرپرستان را به سویی دیگر. البته هر کدام از تفاله های این بمب پس از آنکه فیلسوف یگانه ی سازنده ی انفجاری دیگر نزد از فرصت پیش آمده از آن دست به فراموش شدن موقتی کتاب استفاده کردند و آرام آرام آجرهای پاشیده ی سیستم‌هایشان را دوباره روی هم چیدند اما به نظر میرسد که کتابی که این چنین جهان حقوق بشری بیمار امروز را پیش بینی کرده است، هنوز باروت‌اش تمام نشده.
در متن اصلی برخی کلمات جهت تاکید در گیومه و برخی به صورت ایتالیک آورده شده اند کلماتی که در گیومه آورده شده بود عینا در ترجمه نیز به همان شکل آورده شد و آنهایی که به صورت ایتالیک بود را ترجیح دادم که به حالت بولد یا پررنگتر درآوردم چراکه مقصود نویسنده تاکید است و در زبان فارسی تاکید با پررنگ تر کردن بهتر انتقال می یابد و مقصود نویسنده از دست نمی‌رود.

ایگوییسم را ایگوییسم ننوشتم چون برای مخاطب فارسی زبان گنگ است و شانه خالی کردن از زیر ترجمه ی عبارت کلیدی کتاب خودمداری نشان دهنده‌ی آنی است که بر مدار خود می چرخد و با عبارت معمول و ساده ی خودخواهی نیز تفاوت دارد و حسی بالغ‌تر و پخته تر از خودخواهی در خواننده القا می‌کند. ضمن آنکه این دو واژه هر دو در متن اصلی استفاده شده‌اند و باید تمایز داده شوند. تمایزی که دقیقاً معادل تمایز کتاب باشد.
نام کتاب در زبان اصلی Der Einzige und sein Eigentum است و ترجمه ی دقیق آن آن یگانه و آنچه به او تعلق دارد است. مترجم انگلیسی زبان آن را The Ego and His Own ترجمه کرده که و فریدون فاطمی در هگلی‌های جوان از متن انگلیسی آن را «خود و آنچه از وست برگردانده است.
از آنجا که منظور نویسنده از یگانه وجود و خودیتِ بیان ناشدنیِ هر فرد، یا من یگانه ی هر فرد است البته واژه ی «من» می تواند جهت ابهام زدایی عنوان به جای یگانه قرار گیرد. با این حال به دلیل کاربردهای چندگانه‌ی واژه ی «خود» در زبان فارسی که هم در ترجمه ی اِگو (ego) و به همین ترتیب ایگوئیسم به کار میرود و همچنین کاربرد ارجاعی به منِ چیزها (مثل دستِ خودم، اندیشه ی خود) دارد و همچنین به دلیل اینکه این کتاب از مدتها قبل به همین نامی که در هگلی‌های جوان، آمده نزد بسیاری شناخته شده است، به نظرم معادل بهتری آمد. همچنین «آنچه از وست» در نگاه من بهتر از «دارایی» است چراکه ممکن است برای مخاطبِ ناآشنا تصوری صرف از ملک و مال، اثاث، پول و از این دست بسازد.
مورد مهم دیگر برگردان Fleisch) به (انگلیسی flesh) است که نمیتوان برای آن معادل شهوت را برگزید. در اینجا میتوان به تفاوتهای دو واژه ی (بدن» و «تن» توجه کرد. در حالی که دو واژه در نگاه اول دایره ی معنایی تقریبا منطبقی را نشان میدهند، صفت‌های «بدنی» و «تنانه» از هم بسیار فاصله میگیرند در حالی که «بدنی» ذهن را به چیزهایی از زخمِ انگشت تا ریزش مو و از این دست می کشاند، «تنانه» صفتی است که به نظر من خود را بیشتر به Fleisch نزدیک میکند (البته مسلم است که «کالبد» و «جسم» و «گوشت» هم معادل _هایی مناسب نیستند). پس برای اسم سازی از «تنانه» میتوان به «تن» برگشت یا با پسوندی مضاعف تنانگی را در مقابل Fleisch ساخت. بدین ترتیب با استفاده از دو معادل، شبیه به میخ کردنِ تابلویی چموش با چهار میخ به دیوار، تنانگی را به عنوان معادل Fleisch پیشنهاد میدهم .بدین شکل به همان سبک معادل سازی «جنسیت»، شکافی می‌اندازیم میان دو واژه ی «بدن» و «تن». در هر دو مورد این به اصطلاح جابه جایی معنا در درجه اول چندان زیاد نیست. علاوه بر آن، این معنا با حسی که در درون خود واژه یا مشتقات آن مثل «تنانه» یا «تنانگی وجود دارد تا حدی همخوان است. در این تمایز بدن تبدیل به خود آن فیزیولوژی بدن میشود و «تن» مثل Fleisch چیزی مابین بدن گوشت» و «بدن-شهوت» می ماند که البته به نظرم خودش چنین بالقوگی را در مقایسه با «بدن»دارا هست.
در نگارش متن پیش رو به پیروی از پیشنهادهای داریوش آشوری برای اصلاح خط فارسی ضمایر - م، -ت، -ش،مان، اتان، -شان هر جا که رسم الخط اجازه داده، به صورت مستقل نوشته شده‌اند. مثال: کتاب ام چشم‌ات، سخن‌شان.
بر اساس همان پیشنهادها صورت‌های صرفیِ زمانِ حالِ فعلِ بودن نیز که تکواژهایی مستقل هستند، تا حد ممكن جدا نوشته می‌شوند.
مثال: از رحم‌شان است که گریزان‌ام.
نيما حیاتی مهر - پاییز ۹۱

📘 #خود_و_آنچه_از_اوست
نویسنده :
✍️ #ماکس_اشتیرنر
ترجمه :
🔃 #نیما_حیاتی_مهر
💬 نشر شدت
همه چیز برای من هیچ است1
آنچه قرار نیست دغدغه من باشد! اولین و مهم ترین آن، خواستِ نیک است. سپس خواستِ خدا، خواستِ نوعِ انسان، حقیقت، آزادی، بشریت، عدالت و علاوه بر آن خواستِ مردم من، حاکمِ من، سرزمین پدری‌ام و نهایتاً حتی خواستِ ذهن و هزاران خواستِ دیگر. تنها خواستِ من است که هیچگاه قرار نبوده دغدغه‌ی من باشد. «شرم بر 2 آن خودمداری که تنها به خودش می‌اندیشد!»2

پانوشت:
1- نخستین سطر از شعری از گوته به نام «بنای کار خویش بر هیچ نهاده‌ام.»- م 2- بهتر است در اینجا تذکری بدهم و آن اینکه مخاطب باید خود را با این شیوه‌ی گفتار گونه‌ای که اشتیرنر برای بیان عقاید متفاوت و حتی مخالف خود در گیومه‌ها به کار میبرد، عادت کند چراکه در متن بسیار تکرار خواهد شد و بسیاری از این جمالت نظرات او نیستند و به اندیشه‌های دیگری تعلق دارند که او درصدد نقد آنان است؛ مثل همین نمونه. - م

💡 معرفی کتاب 💡
کتاب :
#خود_و_آنچه_از_اوست | نویسنده : #ماکس_اشتیرنر | ترجمه : #نیما_حیاتی_مهر| صفحهٔ 9| 💬نشر شدت
پس بگذارید نگاهی بیندازیم و ببینیم که آنها چگونه به دغدغه- های خودشان می‌رسند. آنهایی که ما برای خواست‌شان کار می- کنیم، خود را وقف میکنیم و شور و شوق داریم.
شما همواره دانسته‌های ژرفی دارید که درباره‌ی خدا ارائه دهید و هزاران سال است که «ژرفای جوهرِ الوهیت را گشته» و به کنهِ آن نظر دوخته‌اید. پس بدون شک میتوانید به ما بگویید که چگونه خداوند خودش به دنبال «خواستِ خدا هست. خواستی که ما جهتِ خدمت کردن به آن فراخوانده شده‌ایم؛ و البته شما کردارِ خدا را هم که پنهان نمی‌کنید. حال، خواست او چیست؟ آیا او نیز همانطور که از ما خواسته شده ، خواستی بیگانه چون حقیقت یا عشق برای خود ساخته یا خواستِ خود را دارد؟ شما از این شبهه می‌هراسید و به ما اندرز می دهید که مسلماً خواستِ خدا همان خواستِ حقیقت و عشق است اما این خواست را نمیتوان برای او بیگانه خواند چراکه خداوند خودش حقیقت و عشق است. شما از این فرضیه می‌هراسید که خداوند ممکن است همچون ما کرم‌های حقیر خواستی بیگانه را بر خواستِ خودش ارجحیت بخشد. «اگر خداوند خودش حقیقت نباشد، آیا باید خواستِ حقیقت را کنار بگذارد؟» او فقط به خواستِ خودش اهمیت میدهد، اما چون او همه چیز است ، پس همه چیز خواست اوست! اما ما همه چیز نیستیم و خواست ما روی هم‌رفته کوچک و حقیر است، پس ما باید «در خدمتِ خواستِ بزرگتری باشیم.» اکنون روشن می‌شود که خداوند تنها به خودش اهمیت می- دهد. خودش تنها دغدغه‌ی اوست. تنها به خودش می‌اندیشد و فقط خودش در برابر دیدگان‌اش قرار دارد. وای بر کسانی که به قدر کافی برایش خوشایند نباشند. او به هیچکس ورای خودش خدمت نمیکند و تنها خود را خرسند می سازد. خواستِ او، خواستی خودمدارانه است.
در مورد نوعِ انسان چه؟ در مورد او که می‌بایست خواست‌اش را خواستِ خود سازیم. آیا خواستِ او از آنِ دیگری است یا اینکه نوع انسان در خدمت خواستِ والاتری قرار دارد؟ خیر. او تنها به خود می‌نگرد. نوع انسان تنها منفعتِ نوع انسان را فزونی میدهد. او خودشْ خواستِ خود است. دلیلِ پیشرفت‌اش این است که سبب میشود ملت ها و افراد در راه خدمت به آن فرسوده شوند و زمانی که آن‌ها آنچه را که نوع انسان نیاز دارد به انجام رساندند، او آن ها را به نشانه‌ی سپاس به انبوه زباله دان تاریخ پرتاب میکند. آیا خواستِ نوعِ انسان خواستی تماما خودمدارانه نیست؟
هیچ نیازی نمی‌بینم که چیز ی را بپذیرم که میخواهد خواست -اش را به دوش ما بیندازد و به ما نشان دهد که تنها دل مشغولِ خودش و منفعتِ خودش است، نه ما و منفعت‌مان. خودتان به باقی نظر کنید. آیا حقیقت، آزادی، بشریت و عدالت چیزی جز این می- خواهند که شما شیفته‌شان شده و به آن‌ها خدمت کنید؟
آن ها همه از کرنشِ غیرتمندانه برای خود لذت می برند. تنها به کشورهایی که وطن‌پرستانی ازجان‌گذشته از آنان دفاع میکنند، نظر کنید. وطن‌پرستان در نبرد با گرسنگی و احتیاج به درون جنگی خونین می‌افتند. این ها برای وطن چه اهمیتی دارد؟ وطن با کودی از اجساد آن‌ها «شکوفا میشود.» افراد برای ِ«خواستِ بزرگِ وطن» کشته میشوند و وطن با چند کلمه از آنان سپاسگزاری کرده و بهره- ی خود را میبرد. من این را نوعِ بهادهنده‌ی خودمداری می‌نامم.
حال فقط به پادشاهی نظر کنید که عاشقانه به مردم‌اش اهمیت میدهد. آیا عمل او ازخودگذشتگیِ ناب نیست؟ و آیا او نیست که اینگونه ساعت به ساعت خودش را فدای مردم‌اش کرده است؟ آری، برای «مردم‌اش.» فقط امتحان کنید. نشان دهید که مال او نیستید و به خود تعلق دارید. به خاطر خارج شدن از خودمداری او، شما یک سفر راهی زندان می‌شوید. پادشاه خواستِ خود را بر هیچ چیز جز خودش قرار نداده است. او تمام و کمال از آنِ خودش است . او فقط و فقط متعلق به خود است و هر کس که جرئت کند یکی از «مردمِ او» نباشد را تحمل نمی کند.
آیا شما با این مثال های هوشمندانه نمی‌آموزید که خودمدار بهترین توفیق را دارد؟ من به نوبه ی خودم از اینها درس میگیرم و پیشنهاد میدهم به جای آنکه در منشِ غیرخودخواهانه به آن خودمداران خدمت کنم، یک خودمدار باشم.
💡 معرفی کتاب 💡
کتاب :
#خود_و_آنچه_از_اوست | نویسنده : #ماکس_اشتیرنر | ترجمه : #نیما_حیاتی_مهر| صفحات 10 تا 13| 💬نشر شدت
خدا و نوعِ انسان خود را دل‌مشغولِ هیچ چیز، هیچ چیز جز خودشان ، نکرده‌اند. بگذارید من نیز همانند آن ها خود را وقفِ خود کنم. کسی باشم برابر با خدا که هیچِ همه دیگران است، همه چیزِ خودم باشم ، یگانه (Der Einzige) باشم.
💡 معرفی کتاب 💡
کتاب :
#خود_و_آنچه_از_اوست | نویسنده : #ماکس_اشتیرنر | ترجمه : #نیما_حیاتی_مهر| صفحه 13| 💬نشر شدت
الوهیت دغدغه‌ی خداست. دغدغه‌ی بشریت انسان است. دغدغه‌ی من نه الوهیت است نه بشر، نه حقیقت، نه نیکی، نه عدالت، نه آزادی و ازاین‌دست ، بلکه دغدغه‌ام تنها آن چیزی است که از آنِ من است و این دغدغه‌ای عمومی نیست بلکه یگانه است، آن گونه که من هستم.
هیچ‌چیز والاتر از من برای من نیست!
💡 معرفی کتاب 💡
کتاب :
#خود_و_آنچه_از_اوست | نویسنده : #ماکس_اشتیرنر | ترجمه : #نیما_حیاتی_مهر| صفحه 14| 💬نشر شدت
بخش اول: انسان
فویرباخ می گوید انسان برای انسان هستیِ والا است.
برونو باوئر می‌گوید انسان به تازگی کشف شده است.
بگذارید نگاه دقیق‌تری به این هستیِ والا و این کشفِ تازه بیندازیم.

‏I .یک زندگیِ بشری
از لحظه‌ای که انسان چشم بر روشنایی جهان گرفت، به دنبال درکِ خویشتن بود و همچنین حفظ کردنِ خودش از آشفتگیِ آن که در این آشفتگی او به همراهِ موجوداتِ دیگر در مخلوطی گونه گون هم خورده‌اند. هر آنچه در تماس با کودک قرار میگیرد، در مقابل حملاتِ او از خود دفاع کرده و بر حضورِ خود پافشاری میکند. ازاین‌رو به دلیل آنکه هر چیزی به خودش اهمیت میدهد و همزمان در برخوردی دائمی با چیزهای دیگر قرار دارد، نبرد در دفاعِ از خود اجتناب‌ناپذیر است. پیروزی یا شکست - سرنوشتِ طرفینِ نبرد بین این دو در نوسان است. پیروزْ سرور میشود و مغلوبْ مادون: اولی برتری را و «حقِ برتری» را اعمال می‌کند، دومی در ترس و تمکینِ حاصل از وظایفِ مادون فرو میرود. اما هر دو دشمن می‌مانند و همیشه منتظرند: آن ها منتظرِ ضعف - های یکدیگر می‌مانند. کودکان ضعف‌های والدین و والدین ضعف- های کودکان (مثلا ترس‌شان) را نظاره می‌کنند. یا ترکه بر انسان چیره می‌شود یا انسان بر ترکه.

💡 معرفی کتاب 💡
کتاب :
#خود_و_آنچه_از_اوست | نویسنده : #ماکس_اشتیرنر | ترجمه : #نیما_حیاتی_مهر| صفحات 15 تا 17| 💬نشر شدت
در کودکی، آزادی مسیری در پیش می‌گیرد به سمت تلاش برای رسیدن به کنهِ هر چیز، رسیدن به آنچه « در پسِ » اجسام است . به همین ترتیب ما جاسوسیِ نقاطِ ضعفِ هر کس را می‌کنیم. مشهور است که کودکان برای این کار غریزه ی مطمئنی دارند. پس دوست داریم تا اشیاء را خرد کنیم، همانطور که دوست داریم تا گوشه‌های مخفی را جست‌و جو کنیم. دوست داریم کنجکاوی کنیم در پسِ آن چیزی که روکشی بر رویش دارد یا در کناری گذاشته شده است. هر آنچه می‌توانیم بر چیزها انجام دهیم، امتحان می‌کنیم. وقتی به آنچه در پسِ اشیاء است رسیدیم، می‌دانیم که در امان هستیم. به عنوان نمونه وقتی ما به این واقعیت آگاه شویم که ترکه بسیار ضعیف تر از سرسختیِ ماست، دیگر از آن نمی‌ترسیم. «از آن فراتر رفته‌ایم.» سرسختی ما، شهامتِ سرسختِ ما، در پسِ ترکه و توانمندتر از آن ایستاده است. به تدریج ما به آنچه در پسِ هر ‏چیز است و قبل از آن نزدمان رازآلود و ناشناخته بود، میرسیم. قدرتِ رازآمیز و مخوفِ ترکه، نگاه عبوسِ پدر و ازاین‌دست ؛ در پسِ همه‌ی این ها ما آسودگیِ خود، آرامش، جسارت، نیرو ی مقابله‌یِ خود، تمایل به قدرت‌مان و خودبزرگ‌بینی‌مان را می‌یابیم. قبل از این، آن ها در ما ترس و تمکین برمیا‌نگیختند ولی ما دیگر خجولانه عقب نمی‌نشینیم و شهامت به دست می‌آوریم. در پسِ هر چیز، ما شهامت‌مان را، برتری‌مان را می‌یابیم. در پسِ دستوراتِ گزنده‌ی والدین و نهادهای قدرت، انتخابِ شهامت‌مندانه‌ی ما و هوشمندی زیرکانه ی ما ایستاده است. هر چه ما بیشتر خود را احساس می‌کنیم، آن ها که شکست ناپذیر به نظر می‌آمدند، حقیرتر جلوه خواهند کرد. این زیرکی، هوشمندی، شهامت و سرسختیِ ما چه هستند؟ چه چیزی جز ذهن! زمانِ قابل‌توجهی از زندگیِ خود را در جنگی به سر بردیم که بعدها بسیار فرساینده شد - جنگ علیه منطق.
قابل‌ ملاحظه‌ترین بخش کودکی در دورانی می‌گذرد که ضرورتِ دست به گریبان شدن با منطق وجود ندارد. ما هیچ اهمیتی به آن نمی‌دهیم؛ در آن مداخله نمی‌کنیم؛ هیچ منطقی را نمی‌پذیریم. به هیچ‌وجه به خاطرِ محکوم شدن به سوی چیزی ترغیب نمی‌شویم. ما نسبت به استدلال‌های خوب، اصول و از این دست ناشنواییم. از طرفی مقاومت در برابر ناز کشیدن، تنبیه و از این دست برایمان دشوار است . این نبردِ سختِ مرگ و زندگی با منطق دیرتر پیش می آید و دوره‌ی تازه‌ای را آغاز می‌کند. در کودکی ما جست وخیز می‌کنیم بی‌آنکه مغزهایمان را چندان خسته کنیم. ذهنْ نامِ اولین کشفِ شخصیِ ماست، اولین کشفِ شخصی، اولین نپرستیدنِ الوهیت، ناشناخته‌ها، اشباح، «قدرت‌های والا». این احساسِ تازه‌یِ جوانیِ ما ، این احساس کردنِ خویشتن، اکنون تسلیم هیچ‌چیز نمی‌شود. جهان بی‌اعتبار می‌شود چراکه ما در ورای آن هستیم؛ ما ذهن هستیم. حال برای اولین بار می‌بینیم که تاکنون به جهان خردمندانه نگاه نکرده‌ایم و تنها به آن خیره نظر دوخته بودیم.
💡 معرفی کتاب 💡
کتاب :
#خود_و_آنچه_از_اوست | نویسنده : #ماکس_اشتیرنر | ترجمه : #نیما_حیاتی_مهر| صفحات17 تا 19| 💬نشر شدت
ما نیروهای‌مان را در ابتدا بر قدرت‌های طبیعی تمرین می‌کنیم. ما والدین را به‌عنوان یک قدرتِ طبیعی تمکین می‌کنیم، پس ازآن می- گوییم: پدر و مادر را باید کنار نهاد. تمامی قدرت‌های طبیعی را باید ازهم‌پاشیده به حساب آورد. آن ها نابود میشوند. نزدِ فردِ منطقی، نزد انسانِ «خردمند»، چیزی به نام خانواده، به عنوان قدرتِ طبیعی وجود ندارد. ترک گفتنِ والدین، برادران و ازاین‌دست در اینجا ظهور می- کند.
اگر آنها دوباره به عنوان قدرت‌هایی هوشمند و منطقی «متولد شوند»، به هیچ‌‌جه آنچه در گذشته بوده‌اند، نخواهند بود.
و نه تنها والدین بلکه انسان‌ها به حالت کلی به تسخیرِ مردِ جوان درآمده‌اند. آن ها برای او ممانعتی نیستند و دیگر حتی به حساب هم نمی‌آیند چراکه اکنون او میگوید: فرد باید از خدا اطاعت کند نه از انسانها.
در این نظرگاهِ بلند ، هر چیزِ «زمینی» در برابر نظرگاهِ بهشتی حقیرانه به دوردست ها پس می‌رود.
روش اکنون کاملاً وارونه می‌شود. جوان موقعیتِ خردمندانه را تسخیر میکند، درحالیکه کودک هنوز خود را به عنوانِ ذهن حس نکرده و با آموزشی خالی از ذهن رشد می‌کند. اولی تلاش نمی‌کند تا چیزها را در دست بگیرد (به عنوان مثال داده‌های تاریخی را در سرش فرو کند) اما اندیشه‌هایی که در پس چیزها پنهان شده مثل روحِ تاریخ را چرا. از طرفی کودک بدون شک پیوندها را می‌فهمد، اما درکی از ایده‌ها و روح ندارد درنتیجه او هر چه میشود آموخت را، بدونِ داشتنِ امری پیشینی یا تئوریک یا به عبارت دیگر بدون گشتن به دنبال ایده‌ها ، به هم می‌بافد.
همان‌طور که در کودکی فرد باید بر مقاومتِ قوانینِ جهان چیره شود، اکنون [در جوانی] نیز در هر چه که قصد میکند با مخالفتِ ذهن، منطق و وجدانِ خویش روبرو است. وجدان بر ما فریاد می- زند: «این غیرمنطقی است، ضد مسیحی است، ضد وطنپرستی و ازاین‌دست است» و ما را از آنها بر حذر میدارد. نه از قدرتِ انتقامجوی ائومنیدس (خدایان انتقام یونان باستان) ، نه از خشمِ پوزیدون (خدای دریاها و سیل،طوفان و زلزله در یونان باستان) ، نه از خدا که همه‌ی پنهان‌ها را می‌بیند، نه از ترکه ی تنبیهِ پدر بلکه قبل از همه‌ی آن ها ما از وجدان ترسیده‌ایم.
اکنون ما «به دنبالِ اندیشه‌هایمان می‌دویم» و از دستوراتِ آن‌ها پیروی می‌کنیم، همان طور که قبل از آن از نوع والدینی و بشری‌اش پیروی می‌کردیم. مسیر ِکنشِ ما توسطِ اندیشه‌هایمان (ایده‌ها، مفاهیم، ایمان) تعیین می‌شود همان‌گونه که در کودکی با دستوراتِ والدین تعیین می‌شد.
💡 معرفی کتاب 💡
کتاب :
#خود_و_آنچه_از_اوست | نویسنده : #ماکس_اشتیرنر | ترجمه : #نیما_حیاتی_مهر| صفحات19 تا 21| 💬نشر شدت
HTML Embed Code:
2024/05/03 06:19:16
Back to Top