Channel: برگی از تاریخ
Forwarded from برگی از تاریخ
ماهی قرمز از کِی وارد سفره هفتسین شد؟
دستکم دو سند شناخته شده از زمان قاجار، گواهی بر حضور ماهی قرمز در سفره هفتسین است:
یک:
خاطرات محمدحسن خان اعتماد السلطنه(زمان ناصرالدینشاه):
...حاجی میرزاحسینخان گرانمایه که شاهی گرفت، عقبعقب رفت، به بساط هفتسین خورد، ظرف ماهی را شکست. ماهیهای قرمز زنده که در میان آن ظرف بود به روی زمین افتاد...
دو:
عبدالله مستوفی در بخش سلطنت ناصرالدینشاه:
در سفرۀ عيد، گذشته از شيرينى و شربت و آجيل، بايد هفتسين هم موجود باشد. هفتسين عبارت از هفت چيز خوراكى بود كه اسم آن به سين شروع شود. معمولا سنجد و سپستان و سبزى و سمنو و و سماق و سركه و سيب هفتسين را تشكيل ميكرد. حتى بعضىها ماهى را بمناسبت اسم عربيش «سمك» جزو آن ميكردند.
@apageofhistory
دستکم دو سند شناخته شده از زمان قاجار، گواهی بر حضور ماهی قرمز در سفره هفتسین است:
یک:
خاطرات محمدحسن خان اعتماد السلطنه(زمان ناصرالدینشاه):
...حاجی میرزاحسینخان گرانمایه که شاهی گرفت، عقبعقب رفت، به بساط هفتسین خورد، ظرف ماهی را شکست. ماهیهای قرمز زنده که در میان آن ظرف بود به روی زمین افتاد...
دو:
عبدالله مستوفی در بخش سلطنت ناصرالدینشاه:
در سفرۀ عيد، گذشته از شيرينى و شربت و آجيل، بايد هفتسين هم موجود باشد. هفتسين عبارت از هفت چيز خوراكى بود كه اسم آن به سين شروع شود. معمولا سنجد و سپستان و سبزى و سمنو و و سماق و سركه و سيب هفتسين را تشكيل ميكرد. حتى بعضىها ماهى را بمناسبت اسم عربيش «سمك» جزو آن ميكردند.
@apageofhistory
Forwarded from برگی از تاریخ
مهرداد بهار اظهار می دارد که شخصیت حاجی فیروز از مراسم ها و افسانه های مربوط به حماسه ی سیاوش شاهزاده اقتباس شده که به نوبه ی خود از مراسم ها و افسانه های مرتبط با تموز(به سومری:دوموزی. Dumuzi.) خدایان سومری کشاورزی و رمه ها، گرفته شده است،.به پیروی از جیمز فریزر(James Frazer)، بهار استدلال می کند که تموز، هر بهار از جهان مردگان برمیگشت و جشن وی ، مرگ و تولد دوباره ی زندگی گیاهی را گرامی می داشت.در برخی از این مراسم ها که مردم در خیابان ها می خواندند و می رقصیند، بسیاری چهره هایشان را سیاه می نمودند.از این شواهد سست، بهار استنباط کرد که حاجی فیروز ایرانی با چهره ی سیاه شده ی خود باید بقای منسک بین النهرینی تیره کردن چهره ی شخص، در هنگام شرکت در جشن تموز، باشد.
بهار بعدها در مصاحبه ای فرض اصلی خود را قطعی تر دانست و مدعی شد که "چهره ی سیاه شده ی حاجی فیروز، بازگشت وی را از جهان مردگان نمادپردازی می کند، لباس قرمزش نشانه ی خون سرخ سیاوش و آمدن خدای قربانی شده به زندگی است، در حالی که سرخوشی وی از شادمانی تولد دوباره است". در یک یادداشت بعدا نوشته شده بر فصل 14 بندهشن(Bundahišn)، وی بر این تصور است که نام سیاوخش(Siyāwaxš) شاید به معنای "مرد سیاه" یا "مرد سیه چرده" باشد؛ و اظهار می دارد که بخش "سیاه" نام ممکن است اشاره ای به سیاه کردن چهره های شرکت کنندگان مراسم های بین النهرینی که گفته شد باشد یا اشاره ای به صورتک های سیاهی که آن ها برای بزم ها به چهره می زدند.وی می افزاید که کاراکتر حاجی فیروز شاید باقی مانده ای از این اعمال باستانی باشد.
با این حال، وی در اثبات دیدگاه های خود شکست می خورد، و آن ها به صورت مجموعه ای از گمانه زنی های تنها مبتنی بر قیاس هایی بدون هیچگونه تکیه گاه مسجل باقی می مانند.محققی دیگر حاجی فیروز را تداومی از یک سنت سال نوی روزگار ساسانی می یابد که در آن بردگان سیاه،با پوشیدن لباس های رنگارنگ و مقدار زیادی آرایش، مردم را با آواز و رقص سرگرم می کردند.
جعفر شهری حاجی فیروز را شخصیتی متأخر تر و نه مربوط به برخی مراسم های دینی کهن در نظر می گیرد بلکه آن ها را بردگان سیاهی می داند که دسته های هنرمندان را تشکیل می دادند.وی اظهار می کند که رنگ قرمز لباس های حاجی فیروز شاید نمایانگر شادکامی باشد و نام فیروز(به معنای "پیروز") باید به عنوان یک فال نیک به آن ها داده شده باشد.
«"ḤĀJI FIRUZ" ,Mahmoud Omidsalar, Encyclopædia Iranica, Vol. XI, Fasc. 5, pp. 551-552»
@APageOfHistory
بهار بعدها در مصاحبه ای فرض اصلی خود را قطعی تر دانست و مدعی شد که "چهره ی سیاه شده ی حاجی فیروز، بازگشت وی را از جهان مردگان نمادپردازی می کند، لباس قرمزش نشانه ی خون سرخ سیاوش و آمدن خدای قربانی شده به زندگی است، در حالی که سرخوشی وی از شادمانی تولد دوباره است". در یک یادداشت بعدا نوشته شده بر فصل 14 بندهشن(Bundahišn)، وی بر این تصور است که نام سیاوخش(Siyāwaxš) شاید به معنای "مرد سیاه" یا "مرد سیه چرده" باشد؛ و اظهار می دارد که بخش "سیاه" نام ممکن است اشاره ای به سیاه کردن چهره های شرکت کنندگان مراسم های بین النهرینی که گفته شد باشد یا اشاره ای به صورتک های سیاهی که آن ها برای بزم ها به چهره می زدند.وی می افزاید که کاراکتر حاجی فیروز شاید باقی مانده ای از این اعمال باستانی باشد.
با این حال، وی در اثبات دیدگاه های خود شکست می خورد، و آن ها به صورت مجموعه ای از گمانه زنی های تنها مبتنی بر قیاس هایی بدون هیچگونه تکیه گاه مسجل باقی می مانند.محققی دیگر حاجی فیروز را تداومی از یک سنت سال نوی روزگار ساسانی می یابد که در آن بردگان سیاه،با پوشیدن لباس های رنگارنگ و مقدار زیادی آرایش، مردم را با آواز و رقص سرگرم می کردند.
جعفر شهری حاجی فیروز را شخصیتی متأخر تر و نه مربوط به برخی مراسم های دینی کهن در نظر می گیرد بلکه آن ها را بردگان سیاهی می داند که دسته های هنرمندان را تشکیل می دادند.وی اظهار می کند که رنگ قرمز لباس های حاجی فیروز شاید نمایانگر شادکامی باشد و نام فیروز(به معنای "پیروز") باید به عنوان یک فال نیک به آن ها داده شده باشد.
«"ḤĀJI FIRUZ" ,Mahmoud Omidsalar, Encyclopædia Iranica, Vol. XI, Fasc. 5, pp. 551-552»
@APageOfHistory
Forwarded from برگی از تاریخ
سند ملی شدن نفت ایران
"بهنام سعادت ملت ایران و بهمنظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرارگیرد."
این پیشنهاد در تاریخ 17 اسفند 1329 توسط اعضای کمیسیون نفت در مجلس شورای ملی ایران مطرح و یک هفته بعد تصویب شد.
سرانجام در تاریخ 29 اسفند مجلس سنا نیز آنرا تصویب کرد.
@apageofhistory
"بهنام سعادت ملت ایران و بهمنظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرارگیرد."
این پیشنهاد در تاریخ 17 اسفند 1329 توسط اعضای کمیسیون نفت در مجلس شورای ملی ایران مطرح و یک هفته بعد تصویب شد.
سرانجام در تاریخ 29 اسفند مجلس سنا نیز آنرا تصویب کرد.
@apageofhistory
Forwarded from برگی از تاریخ
سفره هفتسین در نوشته جهانگرد اروپایی
هانری رنه دالمانی، سیاح فرانسوی که در زمان قاجار به ایران آمده بود پیرامون سفره هفتسین نوشته است:
"از قديم الايام چنين معمول بوده كه در موقع فرارسيدن نوروز جمشيدى توانگران با فرستادن مجموعۀ محتوى هفتسين بهيكديگر شادباش ميگفتهاند. مجموعۀ هفتسين مركب است از هفت نوع شيرينى يا ميوه و ساير خوراكيها كه حرف اول هريك (س) باشد."
سفرنامه از خراسان تا بختیاری / ص 220
@apageofhistory
هانری رنه دالمانی، سیاح فرانسوی که در زمان قاجار به ایران آمده بود پیرامون سفره هفتسین نوشته است:
"از قديم الايام چنين معمول بوده كه در موقع فرارسيدن نوروز جمشيدى توانگران با فرستادن مجموعۀ محتوى هفتسين بهيكديگر شادباش ميگفتهاند. مجموعۀ هفتسين مركب است از هفت نوع شيرينى يا ميوه و ساير خوراكيها كه حرف اول هريك (س) باشد."
سفرنامه از خراسان تا بختیاری / ص 220
@apageofhistory
Forwarded from برگی از تاریخ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایرانیان دستپخت خیلی خوبی دارند!
گاسپار دروویل، افسر فرانسوی که در زمان فتحعلیشاه در ایران اقامت داشت در اینباره نوشته است:
دستپخت ایرانیان را نباید دستکم گرفت و به نظر من آشپزی آنها بر آشپزی ایتالیاییها و اسپانیولیها برتری دارد.
ایرانیها مانند برخی ملل اروپایی یک غذای ملی دارند که گاهی به صورت غذای اصلی است و بعضی اوقات هم تنها غذای آنها است. غذای ملی ایران پلو است که با دقت و مهارت از برنج و روغن فراهم مینمایند. خوب درآوردن پلو به قدری مشکل است که خود ایرانیها اعتراف میکنند که از هر صد نفر آشپز به زحمت دو نفر پیدا میشود که بتوانند به طور کامل در این امر توفیق یابند.
پلو انواع و اقسام مختلفی دارد: پلو با کشمش، انگور فرنگی، دانهٔ انار، پسته، بادام، زعفران، سبزی، خلر، به، دارچین، وانیل و غیره و غیره. در خانهٔ بزرگان عادی است که پنج یا شش نوع پلو را در یک وعده غذا بر سر سفره مشاهده نمود.
«سفر در ایران، گاسپار دروویل، صفحه ٨٣»
@APageOfHistory
گاسپار دروویل، افسر فرانسوی که در زمان فتحعلیشاه در ایران اقامت داشت در اینباره نوشته است:
دستپخت ایرانیان را نباید دستکم گرفت و به نظر من آشپزی آنها بر آشپزی ایتالیاییها و اسپانیولیها برتری دارد.
ایرانیها مانند برخی ملل اروپایی یک غذای ملی دارند که گاهی به صورت غذای اصلی است و بعضی اوقات هم تنها غذای آنها است. غذای ملی ایران پلو است که با دقت و مهارت از برنج و روغن فراهم مینمایند. خوب درآوردن پلو به قدری مشکل است که خود ایرانیها اعتراف میکنند که از هر صد نفر آشپز به زحمت دو نفر پیدا میشود که بتوانند به طور کامل در این امر توفیق یابند.
پلو انواع و اقسام مختلفی دارد: پلو با کشمش، انگور فرنگی، دانهٔ انار، پسته، بادام، زعفران، سبزی، خلر، به، دارچین، وانیل و غیره و غیره. در خانهٔ بزرگان عادی است که پنج یا شش نوع پلو را در یک وعده غذا بر سر سفره مشاهده نمود.
«سفر در ایران، گاسپار دروویل، صفحه ٨٣»
@APageOfHistory
Forwarded from برگی از تاریخ
گزارشی از سیزدهبدر در دوران قاجار
در اينروز دخترهاى دم بخت، براى پيدا كردن شوهر، سبزه گره ميزدند و معتقد بودند كه تا سيزده آينده حاجت آنها روا خواهد شد، بشرط اينكه اين ذكر را در حين انجام گرهزنى گفته باشند: «سيزدهبدر، سال ديگر، خانۀ شوهر، بچه به بر.»
ولى گره زدن سبزه اختصاص باين حاجت نداشت. زنها براى نيتهاى ديگر ولو رفتن زيارت كربلا و مشهد هم اين كار را ميكردند."
"شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، جلد اول، ص 366"
در اينروز دخترهاى دم بخت، براى پيدا كردن شوهر، سبزه گره ميزدند و معتقد بودند كه تا سيزده آينده حاجت آنها روا خواهد شد، بشرط اينكه اين ذكر را در حين انجام گرهزنى گفته باشند: «سيزدهبدر، سال ديگر، خانۀ شوهر، بچه به بر.»
ولى گره زدن سبزه اختصاص باين حاجت نداشت. زنها براى نيتهاى ديگر ولو رفتن زيارت كربلا و مشهد هم اين كار را ميكردند."
"شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، جلد اول، ص 366"
معرفی دو کتاب خوب به بهانه پخش سریالِ موردِ توجه حشاشین.
- افسانههای حشاشین، فرهاد دفتری
- حشاشین: فرقه ای تندرو در اسلام، برنالد لوئیس
- افسانههای حشاشین، فرهاد دفتری
- حشاشین: فرقه ای تندرو در اسلام، برنالد لوئیس
اصفهان آنقدرها هم که میگویند زیبا نیست!
تاورنیه جهانگرد فرانسوی که در عصر صفویه به ایران آمده بود، در کتاب خود نوشته است:
این شهر خيلى كم زينت و خالى از محسنات است. بعضى از سياحان و مسافرين شهر اصفهان را خيلى مصفا و قشنگ نوشتهاند و من نمىدانم آنها غير از ميدان بزرگ جلوی عمارت سلطنتى و خيابان طولانی اصفهان تا جلفا ديگر چه ديدهاند كه مايۀ تفريح بوده باشد، بلكه همه چيز در اصفهان نامطبوع و عارى از جلوه و صفا است.
در خاطر دارم وقتى باستقبال يک فرانسوى دوست خود كه وارد اصفهان مىشد رفتم، بعد از آنكه از وسط شهر گذشته بمنزل من در جلفا رسيديم از دوست خود پرسيدم شهر را چگونه يافتى؟ به تعجب جواب گفت من تصور نمىكردم از شهر عبور مىكنم و پيوسته مىخواستم از تو بپرسم كه كى داخل شهر اصفهان خواهيم شد.
سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، ص 377
تاورنیه جهانگرد فرانسوی که در عصر صفویه به ایران آمده بود، در کتاب خود نوشته است:
این شهر خيلى كم زينت و خالى از محسنات است. بعضى از سياحان و مسافرين شهر اصفهان را خيلى مصفا و قشنگ نوشتهاند و من نمىدانم آنها غير از ميدان بزرگ جلوی عمارت سلطنتى و خيابان طولانی اصفهان تا جلفا ديگر چه ديدهاند كه مايۀ تفريح بوده باشد، بلكه همه چيز در اصفهان نامطبوع و عارى از جلوه و صفا است.
در خاطر دارم وقتى باستقبال يک فرانسوى دوست خود كه وارد اصفهان مىشد رفتم، بعد از آنكه از وسط شهر گذشته بمنزل من در جلفا رسيديم از دوست خود پرسيدم شهر را چگونه يافتى؟ به تعجب جواب گفت من تصور نمىكردم از شهر عبور مىكنم و پيوسته مىخواستم از تو بپرسم كه كى داخل شهر اصفهان خواهيم شد.
سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، ص 377
امان از عقربهای کاشان!
آدام اولئاریوس، دبیرِ سفیر ارسالی فریدریش سوم به شاه صفی در مورد عقربهای کاشان نوشته است:
هيچ شهرى در تمام ايران به اندازۀ كاشان عقرب فراوان ندارد و از اينرو است كه ايرانىها وقتى بد كسى را بخواهند به او مىگويند: "عقرب كاشان به دستت زند."
اهالى کاشان مىگويند اگر غريبى به كاشان آمد و چند بار اين جمله كه "من غريبم" را بگويد. عقربها او را نمىگزند.
بعضی از ایرانیان اعتقاد دارند اگر بلافاصله بعد از عقرب زدگی، الاغی شروع به عرعر کند، درد تسکین مییابد. دوستان ما به شوخی به هم میگفتند اگر عقربی آنها را نیش زد و الاغی در دسترس نبود، یکی از آنها به جای الاغ عرعر کند تا درد و سوزش نیش عقرب برطرف شود.
سفرنامه اولئاریوس، ص 532
آدام اولئاریوس، دبیرِ سفیر ارسالی فریدریش سوم به شاه صفی در مورد عقربهای کاشان نوشته است:
هيچ شهرى در تمام ايران به اندازۀ كاشان عقرب فراوان ندارد و از اينرو است كه ايرانىها وقتى بد كسى را بخواهند به او مىگويند: "عقرب كاشان به دستت زند."
اهالى کاشان مىگويند اگر غريبى به كاشان آمد و چند بار اين جمله كه "من غريبم" را بگويد. عقربها او را نمىگزند.
بعضی از ایرانیان اعتقاد دارند اگر بلافاصله بعد از عقرب زدگی، الاغی شروع به عرعر کند، درد تسکین مییابد. دوستان ما به شوخی به هم میگفتند اگر عقربی آنها را نیش زد و الاغی در دسترس نبود، یکی از آنها به جای الاغ عرعر کند تا درد و سوزش نیش عقرب برطرف شود.
سفرنامه اولئاریوس، ص 532
برگی از تاریخ
شهرداری تهران نام خیابان "کورش کبیر" را به "دکتر علی شریعتی" تغییر داد. روزنامه اطلاعات، 30 فروردین 1358
روزنامه کیهان، 15 اردیبهشت 1358؛ ادامه تغییر نامهای خیابانهای تهران
خیابان آریامهر ⬅️ دکتر فاطمی
بلوار پهلوی ⬅️ میرداماد
خیابان سپهبد زاهدی ⬅️ سرلشکر قرنی
خیابان سپهبد رزمآرا ⬅️ فداییان اسلام
خیابان سوم اسفند ⬅️ سرگرد سخایی
خیابان قوامالسلطنه ⬅️ 30 تیر
خیابان تاج ⬅️ ستارخان
خیابان سلطنتآباد ⬅️ پاسداران
میدان کندی ⬅️ توحید
خیابان فرح ⬅️ سهروردی
بزرگراه شاهنشاهی ⬅️ مدرس
خیابان آریامهر ⬅️ دکتر فاطمی
بلوار پهلوی ⬅️ میرداماد
خیابان سپهبد زاهدی ⬅️ سرلشکر قرنی
خیابان سپهبد رزمآرا ⬅️ فداییان اسلام
خیابان سوم اسفند ⬅️ سرگرد سخایی
خیابان قوامالسلطنه ⬅️ 30 تیر
خیابان تاج ⬅️ ستارخان
خیابان سلطنتآباد ⬅️ پاسداران
میدان کندی ⬅️ توحید
خیابان فرح ⬅️ سهروردی
بزرگراه شاهنشاهی ⬅️ مدرس
روزنامه اطلاعات، 18 اردیبهشت 1359
فرخرو پارسا، نخستین وزیر زن ایرانی، اعدام شد.
فرخرو پارسا، پزشک، آموزگار، استاد دانشگاه، فعال حقوق زنان و سیاستمدار ایرانی بود. وی در کابینه دوم و سوم امیرعباس هویدا از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۴ بهعنوان وزیر آموزش و پرورش ایران فعالیت میکرد. او نخستین مدیرکل زن در ایران در سال ۱۳۳۹، از نخستین زنهای راهیافته به مجلس شورای ملی و نخستین زن ایرانی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید. او در سال ۱۳۴۲ نماینده تهران در دوره ۲۱ مجلس شورای ملی بود
فرخرو پارسا، نخستین وزیر زن ایرانی، اعدام شد.
فرخرو پارسا، پزشک، آموزگار، استاد دانشگاه، فعال حقوق زنان و سیاستمدار ایرانی بود. وی در کابینه دوم و سوم امیرعباس هویدا از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۴ بهعنوان وزیر آموزش و پرورش ایران فعالیت میکرد. او نخستین مدیرکل زن در ایران در سال ۱۳۳۹، از نخستین زنهای راهیافته به مجلس شورای ملی و نخستین زن ایرانی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید. او در سال ۱۳۴۲ نماینده تهران در دوره ۲۱ مجلس شورای ملی بود
برگی از تاریخ
رد شد از زیر جسد برای حامله شدن! جملی کارری جهانگرد ایتالیایی که در زمان صفویه به ایران آمد بود، درباره عقاید خرافی بعضی از زنان نوشته است: "روز پنجشنبه از ميدانى كه چوبه دار مجازات و اعدام در آن نصب شده است مى گذشتم. عده اى از زنان با چادر را ديدم كه از…
و باز هم رد شدن از زیر جسد برای باردار شدن!
کارستِن نیبور جهانگرد آلمانی که در زمان کریم خان به ایران آمده بود، در سفرنامه خود نوشته است:
"دربارۀ عقايد خرافاتى ساكنين اين جزيره(خارک) اشاره به مطلب زير هم خالى از فايده نيست. چندسال پيش سربازى يكى از فرماندهان خود را به قتل رسانيد. پس از اين قتل دست او را قطع كردند و خودش را به دار آويختند.
به محض قطع شدن دست قاتل، زنهاى زيادى به محل اجراى حكم آمدند، تا كمى از خون قاتل را به دست بياورند و بعد خودشان را به شنهاى خونآلود ماليدند و وقتى قاتل در بالاى دار قرار گرفت، زنها در زير دار به حركت درآمدند. آنها معتقد بودند، به اين ترتيب مىتوانند بچهدار بشوند. هلنديها با شگفتزدگى شاهد اين جريان بودند.
سفرنامه نیبور، ترجمه پرویز رجبی، ص 192
کارستِن نیبور جهانگرد آلمانی که در زمان کریم خان به ایران آمده بود، در سفرنامه خود نوشته است:
"دربارۀ عقايد خرافاتى ساكنين اين جزيره(خارک) اشاره به مطلب زير هم خالى از فايده نيست. چندسال پيش سربازى يكى از فرماندهان خود را به قتل رسانيد. پس از اين قتل دست او را قطع كردند و خودش را به دار آويختند.
به محض قطع شدن دست قاتل، زنهاى زيادى به محل اجراى حكم آمدند، تا كمى از خون قاتل را به دست بياورند و بعد خودشان را به شنهاى خونآلود ماليدند و وقتى قاتل در بالاى دار قرار گرفت، زنها در زير دار به حركت درآمدند. آنها معتقد بودند، به اين ترتيب مىتوانند بچهدار بشوند. هلنديها با شگفتزدگى شاهد اين جريان بودند.
سفرنامه نیبور، ترجمه پرویز رجبی، ص 192
معرفی کتاب "سقوط فرقه دموکرات آذربایجان"
مترجم: کاوه بیات
ناشر: شیرازه
فراز و فرود حکومت فرقه دموکرات آذربایجان در فاصله پاییز 1324 تا پاییز سال بعد یکی از مهمترین وقایع تاریخ معاصر ایران است، ولی آنچه این واقعه را از دیگر تحوّلات مشابهی که در همان ایّام در دیگر حوزههای تحت اشغال شوروی در اروپای شرقی و مرکزی جریان داشت، متمایز میکند بخش پایانی آن است، یعنی عقبنشینی روسها از حوزه تحتاشغال آنها در آذربایجان و آنگاه سقوط یکشبه حکومتی که روسها پنج سال صرف تهیه و برپایی آن کرده بودند.آنچه در این مجموعه ارائه میشود گزارشهایی است از این ماجرا به قلم مقامات سیاسی ایالات متحده و بریتانیا در همان دوره.
دانلود بخشی از کتاب
مترجم: کاوه بیات
ناشر: شیرازه
فراز و فرود حکومت فرقه دموکرات آذربایجان در فاصله پاییز 1324 تا پاییز سال بعد یکی از مهمترین وقایع تاریخ معاصر ایران است، ولی آنچه این واقعه را از دیگر تحوّلات مشابهی که در همان ایّام در دیگر حوزههای تحت اشغال شوروی در اروپای شرقی و مرکزی جریان داشت، متمایز میکند بخش پایانی آن است، یعنی عقبنشینی روسها از حوزه تحتاشغال آنها در آذربایجان و آنگاه سقوط یکشبه حکومتی که روسها پنج سال صرف تهیه و برپایی آن کرده بودند.آنچه در این مجموعه ارائه میشود گزارشهایی است از این ماجرا به قلم مقامات سیاسی ایالات متحده و بریتانیا در همان دوره.
دانلود بخشی از کتاب
HTML Embed Code: